Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: مقدمه

مقدمه

«كعبه» نخستين خانه اى است كه به امر خداوند براى هدايت مردم بنا شده است، (إنَّ أوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذى بِبَكَّةَ مُبـارَكاً وَهُدىً لِلْعـالَمينَ).[1]

كعبه، خانه مقدّسى است كه به دست تواناى رسولان الهى ـ ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام)ـ بناگرديده، (وَإذْ يَرْفَعُ إبراهيمُ القَواعِدَ مِنَ البَيْتِ وَإسْماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا إنَّك أنْتَ السَّمِيعُ الْعَليمُ).[2]

كعبه، همان خانه مقدّسى است كه خداى جهان، ابراهيم و اسماعيل(عليهما السلام)را به تطهير از مشركان مأمور نموده، (وَعَهِدْنا إلى إبْراهيمَ وإسْماعيلَ أنْ طَهِّرَا بَيْتِىَ لِلطّائِفينَ وَالْعـاكِفينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ).[3]

كعبه، همان كانون مقدسى است كه خداوند متعال آن را مايه قيام قرار داده، (جَعَلَ اللّهُ الكَعْبَةَ الْبَيْتَ الحَرامَ قِياماً لِلنّاسِ).[4]

كعبه، خانه اى است كه ابراهيم(عليه السلام) به امر خداى متعال مأموريت يافت
كه بندگان را به سوى اين خانه فرا خواند، (وَأذِّن فِي النّاسِ بِالحَجِّ يأتْوَكَ رِجالاً وَعَلى كُلِّ ضـامِر يَأتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميق).[5]

«حج» يكى از اركان اساسى اسلام است و روح و جوهره بنيادين آن، شناخت و معرفت خداوند است.

هدف از حج اين است كه هر يك از بندگان خدا، در صورت داشتن استطاعت يك بار در طول زندگى به انجام آن توفيق يابند و با اعمال و مناسك و شعائر گونا گون، عبوديت و بندگى خود را به اثبات رسانند و بكوشند تا ظاهر و باطن خود را با صبغه ابراهيم(عليه السلام) آراسته و با آيين حنيف وى پيوند دهند.

حج، راهى است كه بندگان به سوى خدا مى پويند، آخرين منزل قرب است كه مى توانند در اين زندگى دنيوى بدان راه يابند. حج، تنها اين نيست كه ما به ديار حرم برويم و باز گرديم، بلكه حقيقت حج، برخوردارى از آثار و دستاوردهايى است كه حج به خاطر آن واجب گرديده است.

حج، ترك ديار و هجرت به سوى يار است، مقام وصل است كه با تصفيه جان و رنجِ تن و بذل مال مى توان بدان رسيد. قرآن از اين رو مناسك حج را «شعائر» ناميده و حج گزار اين شعائر را به صورت رمز از آن طلايه داران توحيد، تقليد مى كند.

حج، وسيله تقرّب به خدا و پناهگاه معنوى براى انسانهاست، زيرا آدمى با فرياد «لَبَّيكَ، اللَّهُمَّ لَبَّيكَ» زمزمه عاشقانه و شورانگيزى از عمق روح و روان خود، سر مى دهد و دردهاى درون خود را با خداى مهربان، در ميان مى گذارد.

حج گزار بايد علاوه بر انجام آداب ظاهرى حج، به حقيقت حج نيز واقف گردد، از همين رو بايد سير روحانى داشته باشد، نه سير جسمانى تنها، حج بايد جان و روح را حركت دهد و از خاكدان طبيعت به كعبه حقيقت برسد.

حج گزار بايد شهوات را از خود دور سازد تا متخلّق به اخلاق ملكوتى گردد، از همه علقه ها رها شود و چون قصد و آهنگ خانه خدا مى كند بايد از خانه خويش و از جسم خاكى مادّى به ملكوت اعلا برود.

شايان يادآورى است كه هيچ عبادتى خشك و بى روح نيست، بلكه در هر عملى از اعمال حج نكته ها و معارف فراوانى وجود دارد كه هدف اصلى حج را تشكيل مى دهند.

در مناسك حج، اسرار دقيقى نهفته است كه حجّاج محترم بايد به اسرار اين فريضه مهمّ الهى توجه كنند و روايات ما به اين اسرار و فلسفه آن، اشارات بسيارى دارد.

اميرالمؤمنين على بن ابى طالب(عليه السلام) در باره اسرار و معارف اين واجب مى فرمايد:

«فرض عليكم حج بيته الحرام، الذي جعله قبلة لِلأَنام، يردونه ورود الأَنعام، ويألهون إليه ولوه الحمام. جعله سبحانه علامة لتواضعهم لعظمته، وإذْعانهم لعزته. واختار من خلقه سمّاعاً أجابوا إليه دعوته، وصدّقوا كلمته، ووقفوا مواقف أنبيائه، وتشبّهوا بملائكته المطيفين بعرشه، يحرزون الارباح في متجر عبادته، ويتبادرون عنده موعد مغفرته. جعله سبحانه وتعالى للاسلام علماً، وللْعائذين حرماً. فرض حجّه، وأوجب حقّه، وكتب عليكم وفادته، فقال سبحانه: (وَلِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إلَيْهِ سَبيلاً وَمَنْ كَفَرَ فَإنَّ اللّهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعالَمينَ[6]).[7]

خداوند، حجِ خانه مقدّس خويش را ـ كه قبله گاه مردم قرار داده است ـ بر شما واجب نمود. تا حج گزاران، بدانجا، همچون چارپايان بدرون آن در آيند، و هم چو كبوتران بدانجا ـ همانند آشيانه خويش ـ پناه آورند، خداوند سبحان، حج را نشانه كرنش و فروتنى در برابر بزرگى و عظمت خويش و همچنين، اعتراف به عزّت و شكوهش قرار داده است، و از ميان بندگان خود، گوش به فرمانانى را برگزيد كه دعوتش را پذيرفته و گفتارش را گوش فرا داده اند و فرمانش را به جان و دل پذيرفته اند و در جايگاه پيامبران ايستاده اند و همانند فرشتگان كه در عرش الهى طواف مى كنند، تشبيه نموده اند و در بازار بندگى و عبادت حق تعالى سودهاى فراوانى را به چنگ آوردند، شما براى حضور در ميعادگاه آمرزش از همديگر پيشى بگيريد. خداوند سبحان، كعبه را براى آئين اسلام، نشان، و براى پناه آورندگان به آن خانه، امان قرار داد. حج گزاردن را واجب نمود و حق او را شناساند و مردم را به زيارتش فراخواند، در اين باره فرمود: « بر هر كسى كه مى تواند و استطاعت دارد كه بر اين خانه راه يابد، حج واجب است و آنكه كفر ورزد، همانا خداوند از همه جهانيان بى نياز است».

در جاى ديگر مى فرمايد:

«الا ترون ان اللّه سبحانه اختبر الأوّلين من لدن آدم صلوات اللّه عليه إلى الآخرين من هذا العالم بأحجار لاتضرّ ولا تنفع، ولا تُبصر ولا تسمع، فجعلها بيته الحرام الّذي جعله اللّه للناس قياماً. ثمّ وضعه بأوعر بقاع الأرض حجراً، وأقلّ نتائق الدنيا مدراً، وأضيق بطون الأودية قطراً، بين جبال خشنة، ورمال دمثة، وعيون وشلة، وقرى منقطعة، لايزكو بها خفٌّ ولا حافرٌ ولا ظلفٌ، ثم أمر آدم(عليه السلام)وولده أن يثنوا أعطافهم نحوه فصار مثابة لمنتجع اسفارهم، وغاية لملقى رحالهم تهوى إليه ثمار الأفئدة، من مفاوز قفار سحيقة ومهاوي فجاج عميقة، وجزائر بحار منقطعة حتى يهزّوا مناكبهم ذللاً يهلّلون للّه حوله ويرملون على اقدامهم شعثاً غبراً له. قد نبذوا السّرابيل وراء ظهورهم وشوّهوا باعفاء الشّعور محاسن خلقهم، ابتلاء عظيماً وامتحاناً شديداً واختباراً مبيناً وتمحيصاً بليغاً جعله اللّه سبباً لرحمته ووصلة إلى جنتّه. ولو اراد سبحانه ان يضع بيته الحرام ومشاعره العظام بين جنّات وأنهار، وسَهل وقرار، جمّ الاشجار، دانى لثمار، ملتف البنى، متّصل القرى، بين برّة سمراء وروضة خضراء وأرياف محدقة وعراص مغدقة و رياض ناضرة، وطرق عامرة، لكان قد صغر قدر الجزاء على حسب ضعف البلاء ولو كانت الإساس المحمول عليها والأحجار المرفوع بها بين زمرّدة خضراء، وياقوتة حمراء، ونور وضياء، لخفّف ذلك مصارعة الشّك في الصّدور ولوضع مجاهدة ابليس عن القلوب ولنفى معتلج الرّيب من النّاس، ولكن اللّه يختبر عباده بانواع الشدائد ويتعبّدهم بانواع المجاهد ويبتليهم بضروب المكاره إخراجاً للتّكبّر من قلوبهم واسكاناً للتذّلل في نفوسهم وليجعل ذلك ابواباً فتحاً إلى فضله وأسباباً ذللاً لِعَـفوه».[8]

آيا نمى بينيد كه خداوند سبحان، پيشينيان را، از زمان حضرت آدم(عليه السلام)تا آخرين آنان را، در اين جهان با سنگهايى بى سود و زيان، كه نه چشمى براى ديدن و نه توانى براى شنيدن دارند، بيازمود، و خانه مقدّس خود را از آنها ساخته و براى خويش برگزيد، و آن را پايگاه استوارى و رمز پايدارى قرار داد. در منطقه اى كوهستانى كه پر از سنگلاخ و در ميان كوههايى سخت و شنهايى نرم و چشمه هايى كم آب و روستاهايى پراكنده قرار داد، كه شتر در آنجا هرگز فربه نشود، و نه اسب و نه گاو و گوسفند در آنجا مرغزارى براى چريدن نيابد، و به حضرت آدم(عليه السلام) و فرزندانش فرمان داد تا به آن خانه روى آورند. و دلهاى خود را به سوى آن روان سازند، پس، آن خانه، سرايى براى ره آورد سفرها و بارانداز كاروانها شد، از پهندشتهاى خشك و تفتيده و بى آب و سبزه، و از فراز شيب درّه هاى ژرف و جزيره هاى درياها كه از هم جدا و گسسته است، ميوه هاى دلهاى شيفته به شوق ديدار آنجا، بدان سو فرو افتد تا از روى خوارى شانه هايشان را بلرزانند، تا در پيرامون آن خانه (لا اله إلاّ اللّه) گويان طواف كنند، و غبارآلوده و ژوليده موى، شتابان گام زنند، و جامه ها را (از تن خود در آورده) به سويى نهاده و با رها نمودن موى خويش، زيبايى خدا داده را زشت جلوه گر سازند، و بدينسان در امتحانى سخت، و آزمايشى سترگ و پالايشى آشكار و عيان و رسا، فرمانبرداران را از نافرمايان جدا سازد، خداوند سبحان، آن را وسيله رحمت خود و گذرگاهى براى رسيدن به بهشت برين خويش ساخته است، و حرم خود و عبادتگاههاى بزرگ خويش را در باغستانها و جويبارها، و پهندشت راهوار و زمينى نرم و هموار با درختان انبوه و بسيار، و ميوهايى در دسترس، با ساختمانهايى در پيرامونش به هم پيوسته، و روستاهايى تنگاتنگ هم، در ميان كشتزارهايى از برترين گندمزارها و مرغزارى سرسبز و زمينهايى پر از گياه و زيبا، و كشتگاههايى سبز و شاداب با چشم اندازى خيره كننده، در كنار گذرگاههاى آباد، مى ساخت، در اين صورت، پاداش حج گزاران بر اساس كمى و كاستى امتحان، اندك و كم مى نمود، و اگر بنياد و شالوده آن ـ كه بر آن خانه و كعبه استوار است ـ همه از زمرّدى سبز و ياقوت سرخ فام، و نور و روشنى ساخته مى شد از راه يافتن شك و ترديد در سينه ها مى كاست و تلاش و كوشش شيطان، براى رخنه در جان انسان را به كنارى مى نهاد، و دغدغه و ترديد از ميان مردم رخت بر مى بست، امّا خداوند بندگانش را به هرگونه امتحانى آزمايش مى كند، و به شيوه هاى گوناگون به عبوديت و بندگى خويش فرا مى خواند، و با همه گونه سختيها و دشواريها مى آزمايد، تا خودپسندى را از دلهايشان بزدايد و بندگى و فروتنى را در جانهايشان جايگزين نموده بنشاند، تا اينها همه، درهاى گشوده اى به سوى بخشش و كرامت او شوند، و زمينه هموارى براى عفو و آمرزش او گردد.

عن هشام بن الحكم قال: سألت أبا عبد اللّه(عليه السلام) فقلت له: ما العلّة التي من أجلها كلّف اللّه العباد الحجّ والطواف بالبيت ؟ فقال: «انّ اللّه خلق الخلق ـ إلى أن قال: ـ وأمرهم بما يكون من أمر الطاعة في الدين، ومصلحتهم من أمر دنياهم، فجعل فيه الاجتماع من الشرق والغرب ليتعارفوا، ولينزع كلّ قوم من التجارات من بلد إلى بلد، ولينتفع بذلك المكارى والجمال، ولتعرف آثار رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) وتعرف أخباره، ويذكر ولا ينسى، ولو كان كلّ قوم إنّما يتكلّون على بلادهم وما فيها هلكوا وخربت البلاد، وسقطت الجلب والأرباح، وعميت الأخبار، ولم تقفوا على ذلك، فذلك علّة الحجّ».[9]

طبق اين روايت هشام بن الحكم از امام صادق(عليه السلام) در باره فلسفه حج سؤال مى كند، آن حضرت مى فرمايد:

خداوند در تشريع فريضه حج، مردم را به چيزى مأمور ساخت كه علاوه بر تعبّد و اطاعت دينى، مشتمل بر مصالح و منافع دنيوى نيز مى باشد. پس اجتماع و گردهمايى مسلمانان را ـ مليتهاى مختلف از شرق و غرب عالم ـ در مراسم حج واجب كرد تا مسلمانان يكديگر را بشناسند، و هر يك از داد و ستد با ديگرى بهره مند گردد، و طبقات مردم در سايه اين رفت و آمد از شهرهاى مختلف از يـكديگر استفاده كنند. همچنين آثار و اخبار پيامبر(صلى الله عليه وآله) و دستورات اسلامى شناخته شود و فراموش نگردد، و اگر اين زمينه شناخت ملتها و تبادل فكرى و انتقال منافع و دستاوردها فراهم نمى شد و هرملتى تنها روى منافع و مصالح و درآمد و تنها به داد و ستد شهر و ديار خويش تكيه مى كرد و از ساير ملتها غفلت مىورزيد، مسلماً ملتها و كشورهاى اسلامى هلاك مى شدند و شهرها و كشورها از هم مى گستند و داد و ستد نابود و سود و منفعت از دست مى رفت و اخبار و آثار پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) گمگشته و نابود مى گشت، و شما امروز از آنها اثرى نمى ديديد، اين است علّت تشريع حج.

لمّا رجع مولانا زين العابدين(عليه السلام) من الحج استقبله الشبلي، فقال(عليه السلام)له: «حججت يا شبلي؟ قال: نعم يا أبن رسول اللّه، فقال(عليه السلام): «أنزلت الميقات وتجرّدت عن مخيط الثياب واغتسلت؟» فقال: نعم، قال: «فحين نزلت الميقات نويت أنك خلعت ثوب المعصية، ولبست ثوب الطاعة؟» قال: لا، قال: «فحين تجرّدت عن مخيط ثيابك، نويت أنّك تجردت من الرياء والنفاق والدخول في الشبهات؟» قال: لا، قال: «فحين اغتسلت نويت أنّك اغتسلت من الخطايا والذنوب؟ قال: لا، قال: «فما نزلت الميقات، و لاتجرّدت عن مخيط الثياب، ولا اغتسلت، ثم قال: تنظّفت، وأحرمت، وعقدت بالحج؟» قال: نعم، قال: «فحين تنظفت وأحرمت وعقدت الحج، نويت أنّك تنظفت بنورة التوبة الخالصة للّه تعالى؟» قال: لا، قال: «فحين أحرمت نويت أنّك حرّمت على نفسك كلّ محرم حرّمه اللّه عزّ وجلّ؟» قال: لا، قال: «فحين عقدت الحجّ نويت أنّك قد حللت كلّ عقد لغير اللّه؟» قال: لا، قال له(عليه السلام): «ما تنظفت، ولا أحرمت، ولا عقدت الحج».

قال له: «أدخلت الميقات وصلّيت ركعتي الإحرام ولبّيت؟» قال: نعم، قال: «فحين دخلت الميقات، نويت أنك بنيّة الزيارة؟» قال: لا، قال: «فحين صلّيت الركعتين، نويت أنّك تقرّبت إلى اللّه بخير الأعمال من الصلاة، وأكبر حسنات العباد؟» قال: لا، قال: «فحين لبّيت، نويت أنّك نطقت للّه سبحانه بكلّ طاعة، وصمت عن كلّ معصية؟ قال: لا، قال له(عليه السلام): «ما دخلت الميقات، ولا صلّيت، ولا لبيت».

ثم قال له: «أدخلت الحرم و رأيت الكعبة وصلّيت ؟» قال: نعم.

قال: «فحين دخلت الحرم نويت أنّك حرّمت على نفسك كلّ غيبة تستغيبها المسلمين من أهل ملّة الإسلام؟ » قال: لا.

قال: «فحين وصلت مكّة، نويت بقلبك أنّك قصدت اللّه؟ قال: لا. قال(عليه السلام): «فما دخلت الحرم، ولا رأيت الكعبة، ولا صليت».[10]

هنگامى كه امام زين العابدين(عليه السلام) از سفر حج باز گشتند، شبلى ـ كه يكى از عارفان بود ـ به استقبال ايشان شتافت، حضرتش رو به شبلى نموده و بدو فرمودند: آيا حج گزاردى؟ گفت: آرى فرزند رسول خدا. فرمود: آيا به ميقات فرود آمدى و لباسهاى دوخته خويش را از تن بدر كردى و غسل كردى؟ شبلى پاسخ گفت: آرى.

امام(عليه السلام) فرمود: آن گاه كه به ميقات در آمدى، آيا نيت كردى كه لباس معصيت و نافرمانى را از تن در آورده، و جامه طاعت و بندگى خداوند را به جاى آن بپوشى؟ شبلى عرض كرد: نه.

امام(عليه السلام) فرمود: هنگامى كه لباسهاى دوخته را در آوردى، آيا نيت كردى كه خود را از ريا و دورويى و ورود در شبهه ها، تهى و دورسازى؟ شبلى گفت: نه.

امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام غسل كردن، آيا نيت كردى كه خود را از اشتباهات و گناهان شستشو دهى ؟ شبلى عرض كرد: نه.

امام(عليه السلام) فرمود: در حقيقت، تو نه به ميقات آمده اى و نه لباسهاى دوخته را از تن كنده اى و نه غسل كرده اى.

امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام تميز كردن خود و پوشيدن احرام و پيمان حج بستن، آيا اين نيت را داشتى كه خود را با نور توبه خالصانه براى خدا پاكيزه سازى ؟ شبلى عرض كرد: نه.

امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام محرم شدن، آيا نيت آن كردى كه هر چه را خداوند بر تو روا نداشته، بر خود حرام بدارى ؟ شبلى گفت: نه.

امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام پيمان حج بستن، آيا قصد آن كردى كه هر پيمان غير الهى را رها كرده و آن را گسسته اى ؟ شبلى گفت: نه.

امام(عليه السلام) فرمود: نه احرام بسته اى، نه پاكيزه شده اى و نه نيت حج كرده اى.

آن گاه امام(عليه السلام) فرمود: آيا به ميقات داخل شدى و دو ركعت نماز احرام به جا آوردى و لبيك گفتى ؟ شبلى عرض كرد: آرى.

امام(عليه السلام) فرمود: هنگامى كه به ميقات رفتى، آيا نيت كردى كه به زيارت خانه خدا شرفياب مى شوى؟ شبلى عرض كرد: نه.

امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام خواندن دو ركعت نماز، آيا نيت آن داشتى كه به بهترين كارها و بزرگترين نيكى هاى بندگان (كه همان نماز است) خود را به خدا نزديك مى كنى ؟ شبلى عرض كرد: نه.

امام(عليه السلام) فرمود: آن گاه كه لبيّك گفتى، آيا نيت آن كردى كه به هر چه فرمانبردارى محض خداوند است سخن مى گويى و از هر نافرمانى و معصيت، لب فرو مى بندى و سكوت مى كنى ؟ شبلى عرض كرد: نه.

امام(عليه السلام) فرمود: پس، تو نه در ميقات داخل شده اى، نه نماز گزارده اى و نه لبيك گفته اى.

امام(عليه السلام) فرمود: آيا به حرم داخل شدى و كعبه را ديدى و نماز خواندى؟ شبلى عرض كرد: آرى.

امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام ورود به حرم، آيا نيت آن كردى كه هر غيبت و بدگويى مسلمانى از جامعه اسلامى را بر خود حرام كنى ؟ شبلى عرض كرد: نه.

امام(عليه السلام) فرمود: به هنگام رسيدن به مكه، آيا نيت كردى كه فقط خدا را مى خواهى ؟ شبلى عرض كرد: نه.

امام(عليه السلام) فرمود: پس نه به حرم وارد شده اى و نه كعبه را ديده اى و نه نماز گزارده اى!

با توجه به قسمتى از اهداف و اسرار حج كه بيان شد حج يكى از اركان دين مقدس اسلام و از ضروريات آن به شمار مى آيد، لذا حجّاج محترم با پذيرفتن اين سفر روحانى و چشم پوشى از لذتهاى جسمانى، خود را در برابر امتحان الهى قرار دهند، و توجه داشته باشند كه اين سفر، سفر معنوى است، نه سير و سياحت، همچنين اين سفر علاوه بر آثار معنوى و جاذبه هاى روحى، داراى منافع اجتماعى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى نيز براى مسلمانان جهان مى باشد.

اميد آنكه از اين كنگره بزرگ اسلامى كه هر سال در كانون وحى و رسالت تشكيل مى شود كمال بهره را برده باشيم، و زائران محترم فرصت را غنميت شمرده و در جهت تهذيب نفس و اعتلاى اسلام عزيز بكوشند و در آن مكانهاى مقدس از خداوند منّان، عزّت مسلمين را طلب نموده و ما را از دعاى خير فراموش ننمايند.

شايان يادآورى است كتاب مناسك حج كه توسط چند تن از فضلاى محترم و در بخش استفتائات دفتر حضرت آية الله العظمى صانعى ـ دام ظله ـ با سبكى جديد تهيه و تنظيم شده و با آخرين نظرات و فتاواى فقهى ايشان در مسائل حج و همچنين با حاشيه معظم له بر تحريرالوسيله حضرت امام(س) تطبيق يافته، به خوانندگان عزيز تقديم مى گردد.

ناشر

--------------------------------------------------------------------------------

[1]. آل عمران، آيه 96.

[2]. بقره، آيه 127.

[3]. بقره، آيه 125.

[4]. مائده، آيه 97.

[5]. حج، آيه 27.

[6]. آل عمران، آيه 97.

[7]. نهج البلاغة، خطبه 1.

[8]. همان، خطبه 192 (خطبه قاصعه).

[9]. علل الشرايع، ص 419; وسائل الشيعة، 11/14، أبواب وجوبه و شرائطه، باب 1/18.

[10]. مستدرك الوسائل، 10/166، حديث 5.

عنوان بعدی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org