Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: شبهه امام خمینی (قدس سره) به شرط قدرت در شرایط صحت
شبهه امام خمینی (قدس سره) به شرط قدرت در شرایط صحت
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
بحث خیارات
درس 77
تاریخ: 1397/11/30

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم

«شبهه امام خمینی (قدس سره) به شرط قدرت در شرایط صحت»

بحث در شرایط صحت شرط است که برای آن شرایطی ذکر کرده اند. شرط اول این است که شخص باید قدرت بر تحقّقش را داشته باشد. یعنی مشروط علیه قادر باشد آن را محقق کند و به مرحله خارج و وجود مناسب با خودش بیاورد. شبهه ای که از طرف سیدنا الاستاذ وارد شده است این است که مشروط علیه قدرت تحققش را داشته باشد؛ یعنی این که امر ممکنی باشد، پس اگر امری باشد که برای مشروط علیه ممکن نیست، می شود غیر مقدور. قدرت بر تحقق؛ یعنی ممکن بودن تحقق آن شرط برای مشروط علیه، مثل این که چیزی را در ضمن عقدی شرط کنند، مثل صیرورة الزرع سنبلاً یا صیرورة البسر تمراً یا جعلُ الله الزرع سنبلاً یا البسر تمراً، چه به نحو وصف، چه به نحو عمل و چه بگوید «این را می فروشم به این شرط که این زرع سنبل بشود» یا بگوید: «این را به تو می فروشم به این شرط که تو زرع را سنبل کنی»؛ گفته اند این شرط در چنین جایی غیر مقدور است و شرطش صحیح نیست. پس آن که گفته شده اولین شرط از شروط معتبره در صحت شرط، قدرت مشروط علیه بر تحققش است که این همان طور که از ادلّه و امثله و عبارات اصحاب استفاده می شود، به امکان آن شرط برای مشروط علیه بر می گردد؛ یعنی ممکن باشد که محققش کند.

شبهه در اینجا این بود که شرطیۀ القدرۀ بهذا المعنی نمی تواند شرط باشد، قدرت به این معنا نمی تواند شرط باشد؛ چون شرطیت یک امر منوط است اولاً به این که آن مشروط تحقق پیدا کند تا در آن این معنا را شرط کند، ولی اگر شرطی سب بشود که اصلاً مورد مشروط تحقق پیدا نکند، لا معنی للشرطیۀ. شرط شیء است که خود آن شیء محقق نمی شود و شرطیت آن شیء سبب تحقق مشروط است.

«مستقل بودن شرط»

دوم این که این شرط که می خواهد در جایی معتبر بشود، باید به نحو مستقل باشد؛ یعنی با فرض وجود بقیه شراط، بگوییم این شرط معتبر است، بحیث که اگر نبود، آن مورد شرط و مشروط، به خاطر نبودِ این شرط باطل می شود. شما می گویید طمأنینه شرط در صلات است و این به این معناست که صلات از همه جهات دیگر صحیح است و طمأنینه، خودش موجب صحت صلات است. این شرط باید این طور باشد و این شرط به معنای امکان تحقق برای مشروط علیه در شرایط صحت شرط، یا بر می گردد به این که اصلاً مشروطی محقق نمی شود، مثل این که یک امر محال را شرط کند، مثل این که چیزی را بفروشد به این شرط که جمع بین ضدّین کنی. این وقتی می گوید:«بعتُک به این شرط که جمع بین ضدّین کنی»، این شرط اصلاً انشا و جِد به آن نمی آید و اصلاً محقق نمی شود تا شما بگویید یکی از شرایط صحت شرط، این است که امکان داشته باشد. یا بر می گردد به عدم تحقق مشروط در محل بحث، یا بطلان و عدم صحت بر می گردد، به عدم شرایط دیگری، مثل شرط غرر و جهالت یا به شرط عدم جواز که اینها خودش در شرایط صحت شرط معتبر است. سائع بودن، معتبر است؛ عدم غرر معتبر است و این بطلان به آنها بر می گردد. پس شرط به این معنا نمی تواند جزء شرایط صحت شرط باشد. اگر می خواهیم شرط درست کنیم، باید قدرتی را شرط کنیم که با عدمش مشروط؛ یعنی آن شرط محقق باشد و بطلان هم مربوط به آن نباشد. فرض این باشد که بقیه شرایط سر جای خودشان هستند. شرط قدرت به این معنا درست است، اما شرط قدرت به معنایی که از کلمات اصحاب از مثال ها و از ادلّه شان بر می آید، تمام نیست.

برای این که چنین شرطی را درست کنیم، بگوییم در صحت شرط، قدرت شرط است. قدرت، یعنی بودن این قدرتِ بر تحقق به حسب واقع. قدرت بر تحقق آن شرط و بر امکان آن شرط، از اول تا آخر باشد؛ به این معنا که اگر خیال کردیم که این شرط مورد قدرت است، یعنی این شرط وجود دارد، سپس معلوم شد که آن شرط نیست؛ مثلاً شرط کردیم که این عبد کاتب باشد و مشروط له و مشروط علیه می دانند که این کاتب است، ولی بعد از آن که عقد کردند، انکشف که این کاتب نیست، الآن هم که دیگر نمی شود این عبد را کاتب به او تحویل داد و معنای شرط قدرت این است. در صحت شرایط، معتبر است أن یکون الشرط مقدوراً واقعیاً بحیث که اگر اعتقاد به آن پیدا شد و کشف خلاف نسبت به اول امر شد - نه تعذر- یقع الشرط باطلاً.

آن چیزی که می تواند در اینجا محل بحث باشد، این است که آیا قدرت ظاهریه در صحت شرط کفایت می کند، یا نه، قدرت واقعیه می خواهیم؟ آیا قدرت واقعی در صحت شرط معتبر است یا قدرت ظاهری؟ پس بحث در شرطیۀ القدرة؛ یعنی شرطیۀ القدرۀ الظاهریۀ است. آیا این شرط است یا نیست؟ قدرت بر تحقق ظاهری شرط در صحت شروط است که اگر هم کشف خلاف شد، باز بگوییم وقع العقد صحیحاً یا نه شرط نیست و آن چیزی که شرط است، قدرت واقعی است؟

«اقوال و دیدگاه در بحث شرطیة القدرة»

اینجا یختلف القول در این مسأله به اختلاف وجوه و مبانی ای که در مسأله مطرح است. در دو جهت در اینجا بحث شده است: یک بحث در شرطیۀ القدرة به این معنا از نظر عقلایی، یک بحث در شرطیۀ القدرة به این معناست از نظر شرعی.

اما از نظر عقلایی، بلا کلام و بلا اشکال، عقلا در شروط صحیحه، قائِل به الزام مشروط علیه به وفای به شرط هستند و از احکام شرط صحیح عند العقلاء، الزام مشروط علیه به عمل به شرط است و این از اموری است که عند العقلاء است و هم چنین قائِل به این هستند که با تخلف شرط، حق فسخ برای مشروط له وجود دارد. پس شرط صحیح نزد عقلا آن شرطی است که الزام دارد و تخلفش هم فسخ می آورد.

در ما نحن فیه، اگر گفتید اینجا از نظر الزام، الزام غیر مقدور است و نمی شود مشروط علیه را ملزم به این کنیم که این شرطی که وجود ندارد، مثل عبدی که انکشف که کاتب نیست، ملزمش کنیم که عبد کاتب تحویل او بدهد، چنین چیزی شرط نیست. اینجا مسلّماً از نظر عُقلا الزام وجود ندارد؛ چون الزام به غیر مقدور است، حال که الزام ندارد، تخلفش خیار فسخ می آورد یا نه؟

اگر گفتیم عقلا فسخ را تابع الزام می دانند و هر جا الزام بود، خیار فسخ هم هست و هر جا الزام نبود، تخلفش خیار فسخ ندارد، اینجا الزام دارد و نه تخلف دارد. بنابراین، چون قدرت ندارد، اثر شرط را ندارد. پس قدرت به این معنا در صحت شرط لازم است؛ چون در اینجا قدرت هست، ولی در عین حال، اثر عقد نیست. فرض این است که عقد خوانده ایم با همه شرایط، و ثمّ انکشف خلافُه. اینجا بگوییم با این که شرط محقق شده است و قدرت بر تحقق داشتیم، ثمّ انکشف خلاف شرط، نه الزام دارد و نه خیار تخلف دارد.

پس وجودُه کعدمه. بنا بر این مبنا نمی توانیم بگوییم قدرت ظاهری شرط است؛ چون هیچ اثری ندارد. این یک مبنا در حکم عقلاست؛ یعنی عقلا این طور می گویند.

اما اگر گفتید عقلا می گویند هر شرطی که از آن تخلف شد؛ چه الزام باشد و چه الزام نباشد، شخص حق خیار تخلف را دارد. مثلاً اینها عقد کرده اند و قدرت بر تحقق هم داشته اند ظاهراً، بعد معلوم می شود که قدرت ندارد. قدرت ظاهری محفوظ بود، اگر قدرت ظاهری را معتبر بدانید، این قدرت ظاهری است، ولی الزام نیست، اما خیار تخلف است. پس این شرط در اینجا تحقق پیدا کرده و اگر هم نبود، خیار فسخ ثابت است. پس این هم نمی تواند دلیل باشد.

«و صلّی الله علی سیّدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org