Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: اخبار
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: فقه آیت الله صانعی قرآن محور و نماینده شریعت سمحه و سهله محمدی است
حجت الاسلام والمسلمین محمد کاظم تقوی در نخستین سالگرد رحلت حضرت آیت‌الله العظمی صانعی در پژوهشکده اندیشه دینی معاصر به تبیین مسئله «شیوه اجتهاد و نواندیشی‌های آیت‌الله صانعی در مکاسب محرمه» پرداخت. فقه آیت الله صانعی قرآن محور و نماینده شریعت سمحه و سهله محمدی است

استاد حوزه علمیه عنوان کرد: فقه آیت الله صانعی، یک فقه قرآن‌محور است. ایشان در استدلالات، استظهار از ادله، استنباط احکام، بحث زمان و تحولات و تطورات عصری، خود را کاملاً نشان می‌دهد.

حجت الاسلام والمسلمین محمد کاظم تقوی در نخستین سالگرد رحلت حضرت آیت‌الله العظمی صانعی در پژوهشکده اندیشه دینی معاصر به تبیین مسئله «شیوه اجتهاد و نواندیشی‌های آیت‌الله صانعی در مکاسب محرمه» پرداخت.

سخن درباره فقه و فقیه است. می‌دانید که در ادبیات قرآن و سنت، «فقه» به معنای فهم و آگاهی عمیق است و «فقیه» یعنی اسلام‌شناس. اسلام نیز باید در ساحت‌های متنوعی دیده بشود -چنانکه هست-: ساحت اعتقادات و بخش بسیار مهم اخلاقیات و آموزه‌های اخلاقی، و بخش احکام، که در ادبیات قدمائی، به «فقه اکبر» و «فقه اصغر» تقسیم می‌شد؛ یعنی آنچه به فقه مصطلح امروز و حلال و حرام، مربوط می‌شد و می‌شود، به عنوان فقه اصغر نامیده می‌گردید؛ و مبانی کلامی و اعتقادی، و آموزه‌ها و موازین اخلاقی اسلام به عنوان فقه اکبر، شناخته می‌شد. در چنین چشم‌اندازی می‌خواهیم به بخشی از آراء و نظریات فقهی این فقیه بزرگوار؛ یعنی حضرت آیت الله العظمی صانعی بپردازیم.

نکته دوم، اشاره به شخصیت ایشان است. حضرت آیت الله العظمی صانعی از همان بدو طفولیت و آموزش‌های مکتب‌خانه‌ای، در واقع تا پایان عمر خویش وقف علم شد. ایشان از دوره نوجوانی و آغاز نوجوانی یعنی حدود نه‌سالگی به حوزه علمیه اصفهان آمد. در آنجا پنج سال به تحصیل پرداخت و در همانجا نبوغ و برجستگی خود را در میان دوستان و نزد اساتیدش نشان داد. در سال ۱۳۳۰ وارد حوزه علمیه قم شد و سطوح عالیه را تکمیل کرد. در یک قرنی که بر حوزه علمیه گذشت و اکنون سال آخر آن را می‌گذراند، دهه سی، دهه اوج شکوفایی علمی ایشان بود و نسل حضرت آیت الله صانعی این توفیق را داشت که در آن دوره، از اساتید برجسته حوزه علمیه قم، استفاده کنند. ایشان پس از تکمیل و اتمام سطوح عالیه، در مقطع خارج فقه و اصول -یعنی بحث‌های تحقیقی و اجتهادی- در درس‌های حضرت آیت الله العظمی بروجردی، شرکت جست و به‌ویژه، قریب به ده سال در درس‌های خارج فقه و خارج اصول امام خمینی(رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) حضور یافت و حضور ایشان در درس‌ها حضوری جدی و از روی فهم، دقت و پی‌گیری مسائل و مباحث بود.

در آن سال‌ها حوزه علمیه قم از اساتید بزرگواری مانند مرحوم آیت آلله محقق داماد -که آیت الله صانعی از درس‌های ایشان هم بهره برد- و علامه طباطبایی(رضوان الله علیه) در درس‌های قرآنی، تفسیری و فلسفی، بهره‌مند بود و می‌توان فقه قرآن‌محور حضرت آیت الله صانعی، استفاده ایشان از قرآن در فقه و تکیه بر قرآن را متأثر از شخصیت، آراء و آثار علامه طباطبایی دانست؛ همچنان که استادِ محوری و مؤثرترین استاد در شخصیت علمی ایشان، امام خمینی هم یک شخصیت جامع در علوم عقلی و نقلی بود و اتفاقاً فقه ایشان نیز یک فقه قرآن‌محور و قرآنی است. این اساتید در شکل‌گیری، شکل‌دهی و شخصیت فقهی آیت الله صانعی، تأثیر بسیاری داشتند.

چنانکه در پرتو درک محضر ایشان مشاهده می‌کردیم، ایشان از روی شدت علاقه و ارادت به اساتید خود و تواضع درباره آنان، همواره از مرحوم «معلم حبیب‌آبادی» در اصفهان تا مانند حضرت امام، به عظمت و بزرگی یاد می‌کرد و این، هم بخش اخلاقی و قدرشناسی ایشان را نمایش می‌دهد و هم نشانگر درک عیق ایشان از علم و دانش آنان است.

بنابر این، آنچه درباره وقف عمر ایشان در راه علم، گفته شد، یک بیان مبادله‌ای نیست؛ چون ایشان یا مشغول تحصیل بود، یا سرگرم تدریس و یا تبلیغ عالمانه. یعنی ایشان این توفیق را هم داشت که به یاری بیان پرجاذبه و خطابه رسایی که از آن برخوردار بود، در حالی که درس و بحثشان در قم، دائر بود، به‌خصوص سالیان متمادی و متوالی از قم به تهران می‌رفتند و کارهای عمیق، عالمانه و مجتهدانه تبلیغی هم داشت.

درباره جامعیت اسلام در ایشان باید گفت که این جامعیت در سه ساحت اعتقادات، اخلاقیات و فقه به معنای شریعت و حلال و حرام، در شخصیت و آثار ایشان نمود کامل داشت و فقه اکبر (یعنی مبانی کلامی و تعالیم و آموزه‌های اخلاقی) خود را در فقه ایشان، کاملاً نشان می‌داد؛ به همین روی، فقه او در واقع، همانی بود که استادش امام خمینی تعریف می‌کرد. ایشان در کتاب «اجتهاد و تقلید» خود می‌گوید: «الفقه هو قانون المعاش و المعاد و طریق الوصول الی قرب الرب بعد العلم بالمعارف»؛ فقه، قانون معاش و معاد است و می‌خواهد احکامی را که خداوند متعال برای زندگی انسان در نشئه دنیا و آخرت، حکیمانه تشریع کرده، به دست بشر برساند. این فقه باید ریشه در آن مبانی و فقه اکبر داشته باشد و این درباره آیت الله صانعی، کاملاً صادق است.

نکته بعدی، ویژگی‌های عامّ فقه آیت الله صانعی است. ایشان در مدت قریب به پنجاه سال، توفیق تدریس محققانه فقه و اصول در مقطع خارج را داشت و حتی سالیانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در نظام جمهوری اسلامی نیز مناصبی داشت، آن مناصب ایشان را از درس و بحث، جدا نکرد و در کنار درس و بحث حوزوی، به مسؤولیت‌های عضویت در فقهای شورای نگهبان و دادستانی کل کشور می‌پرداخت.

آنچه فقه ایشان را متمایز می‌کند و قصد دارم به صورت کلی در بحث مکاسب محرمه، نمونه‌هایی از آن را عرضه کنم، این است که ایشان احاطه‌ای بر سراسر فقه داشت؛ یعنی چنین نبود که فقط در فقه عبادات یا در بخش معاملات و یا در بخش احکام یا سیاسات، کار کرده باشد؛ یعنی با درس‌هایی که داشت و آثار فقهی‌ای که اکنون از ایشان در دست داریم و یک گنجینه ارزشمند است، در همه ساحت‌های فقه، کار و تأمل کرد و دست به اجتهاد زد، و چون عمیقاً به سراغ ادله و منابع می‌رفت، با استفاده از آراء، اقوال و نظریات سلف صالح -که همیشه از آنها به عظمت یاد می‌کرد- توانست نوآوری‌های بسیار زیاد و گسترده‌ای در سراسر فقه در راستای کارآمدی و پاسخ‌گویی فقه به نیازها و پرسش‌های نوبه‌نوی انسان امروز، گام‌های بلندی بر دارد. فقه ایشان یک فقه قرآن‌محور و به‌ویژه نماینده آن چهره شریعت سهله و سمحه شریعت محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) بود که خود ایشان بارها این ویژگی را تکرار و بر آن، اصرار می‌کرد. اگر بگوییم فقه حضرت آیت الله صانعی، فقهی بسیار پررنگ و فقه زندگی انسان عصر خودش بود، اصلاً گزافه و مبالغه نیست.

بحث مکاسب محرمه

عرض کردیم که ایشان در بخش‌های مختلف فقه، کار کرد؛ چه در زمینه تدریس‌های ممتد و ده‌هاساله‌ و چه در آثار مکتوب و به‌جامانده از ایشان.. یکی از کارهای ارزشمند ایشان، تعلیقه بر «تحریر الوسیله» استادشان امام خمینی است. این تعلیقه، یک تعلیقه کوتاه یا مختصر نیست. من می‌خواهم این تعلیقه را در قد و قامت یک شرح استدلالی در بخش‌های وسیعی از آن ببینم. یعنی موارد متعددی در آن اثر هست که در مواردی، در حد یک، دو، سه و چند صفحه تعلیقه دارد و حتی اگر یک محقق به مواردی که تعلیقه‌ها کوتاه‌تر است، مراجعه بکند نیز اشراف ایشان به همه زوایای بحث، از اقوال فقها و ادله مربوطه تا نقض و ابرام‌هایی که در آنجا دارد، مواجه می‌شود.

به هر حال، ایشان از جمله در دهه آخر عمر پربرکت خود، علی‌رغم کهولت سن، بیماری‌هایی که برایشان پیش آمد، مشکلات و ناملایماتی که متأسفانه بر ایشان تحمیل شد و غربتی که برای ایشان در حوزه علمیه قم، رقم خورد -با این‌که ایشان فرزندی ارزشمند برای حوزه علمیه قم بود و قریب به هفتاد سال از عمر خود را در این حوزه مقدسه به تحصیل، تدریس، تألیف و اشتغال داشت- به علت بروز مشکلاتی که در مدرس دائمی‌شان در مدرسه فیضه، پیش آمد، به تدریس مکاسب محرمه (مکاسب، بیع و خیارات) در دفترشان اشتغال داشت و یک محقق بی‌طرف می‌تواند در مواردی که از این بحث یا بحث‌های هنوز تنظیم‌نشده معظم له، ارائه می‌شود، شاهد یک بحث کاملاً زنده و تحقیقی کامل باشد که چیزی از آن فرو کاسته نشده است.

بحث مکاسب محرمه ایشان بحث بیع را به دنبال خود دارد و در پی آن تا جایی که توفیق یافت، بحث خیارات، قرار دارد. این مبحث وسیع را ایشان تدریس کرد و موفق شد دو جلد از بحث‌های مربوط به مکاسب محرمه را به قلم خودشان بنویسد که در همین سالگرد ایشان، چاپ شد. البته مکاسب محرمه هنوز تمام نشده و بیت شریف ایشان وعده کرده‌اند که بقیه بحث‌ها را انشاءالله در قالب تقریر، به جامعه فقهی ارائه بکنند.

اما در اینجا به بحث‌های همین دو جلد، با بیان ویژگی‌ها و آرای ایشان می‌پردازیم. ایشان در ابتدا به این سهال جواب می‌دهد که چرا بحث خود را بر محور «مکاسب محرمه» شیخ انصاری و «مکاسب محرمه» استاد خود، امام خمینی قرار داده؟ پس از آن، به شش نکته‌ای که به عنوان یک پیش‌گفتار باید تلقی شود و تنبیهات اولیه است، اشاره می‌کند. اما خود این شش نکته، نشان‌دهنده تسلط و تضلع ایشان در این بخش مهم فقه است و در واقع، هندسه و مهندسی آغازین این بحث مهم به شمار می‌رود؛ یعنی مکاسب محرمه تا خیاراتِ پس از شیخ انصاری. بحث‌های ایشان روشمند است؛ بدین معنا که هم چینش منطقی دارد، هم از یک سیر منطقی در اجزاء و مراحل، برخوردار است و در عین حال، سلاست، روانی و غیرمغلق بودنی که ویژگی بحث ایشان است، در آن دیده می‌شود؛ یعنی این ویژگی‌ها در تحریر مسأله و تشریح صورت مسأله، بیان اقوال، مقتضای اصل عملی یا اصل لفظی، دلیل مسأله، بیان استثناها، تبصره‌ها و الحاقیات احتمالی تا نوآوری‌های که خودشان مطرح می‌کنند، مشهود است.

در لابه‌لای بحث‌های فقهی ایشان، اشاراتی نیز به مبانی اصولی، وجود دارد که راهگشا و قابل استفاده است. در این بحث‌ها توجه به قرآن که باید اصل و اساس شریعت باشد و هست، و صدها آیه‌ به عنوان آیات الاحکام، دیده می‌شود؛ یعنی کاملاً مشهود است که فقه آیت الله صانعی، یک فقه قرآن‌محور است. ایشان در استدلالات، استظهار از ادله، استنباط احکام، بحث زمان و تحولات و تطورات عصری، خود را کاملاً نشان می‌دهد. همچنان که نگاه عقلانی و عقلائی، به‌خصوص به این مبحث از فقه -که بیشتر با موازین و ارتکازات عقلائی، قرابت دارد- در بحث‌های ایشان باز به‌خوبی چشم را می‌نوازد.

ویژگی دیگر بحث‌های ایشان که در این مبحث هم خود را کاملاً نشان می‌دهد، فقه الحدیث ایشان است؛ یعنی توجه بسیار زیاد به احادیث که در فقه ما پس از قرآن، دومین و گسترده‌ترین منبع استنباط احکام است. اما ایشان واقعاً هنرمندانه به سراغ حدیث می‌رود؛ در بررسی‌های حدیثی، از دانش‌های رجال و درایه، استفاده می‌کند؛ احادیث را به لحاظ سندی و دلالی، مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد و آن ویژگی خاص خود را در فهم احادیث و استنباط و برداشت از آنها به کار می‌گیرد. ایشان با نمایش عملی توصیه و بلکه دستور پیامبر و ائمه(علیه و علیهم السلام) به عرضه احادیث بر قرآن، و با تسلط بر زوایای مختلف حدیث، به فهم و بررسی احادیث در شعاع قرآن می‌پردازد؛ به استنباط خودشان سامان می‌بخشد و نتیجه‌گیری می‌کنند. همین جاست که یک فقه قرآن‌محور، عقلانی و اصولی، و یک فقیه اصولی و تفاوت و میزش با فقه اخباری‌مسلکانه یا یک فقیه اخباری‌مسلک، خود را نشان می‌دهد. این دورنمایی از بحث فقهی ایشان است.

اما در اینجا به گزارشِ لختی مفصل‌تر، از مبحث فقهی‌ای که ایشان به آن پرداخته‌و در دهه آخر عمرشان در تدریس و تألیف این دو جلد کتاب، به آن اشتغال داشت، می‌پردازیم. علت این‌که ایشان «مکاسب محرمه» شیخ انصاری و «مکاسب» امام خمینی را محور بحث خویش قرار داد، فقط یک احترام صرف نبود، بلکه به تعبیر خود ایشان، مکاسب شیخ انصاری به این دلیل، انتخاب شده که: «مِن اعظم الکتب الفقهیه شأناً و أکثرها مادهً و أمتنها استدلالاً» است. به خاطر این ویژگی‌ها کتاب شیخ انصاری، آن فقیه اصولی بزرگ و استاد الفقهاء، متن و محور قرار گرفته. می‌دانیم که فقهای بزرگی پس از شیخ، روی «مکاسب محرمه» یعنی مکاسب، بیع و خیارات، کار کردند یا بر آن حاشیه و شرح نوشتند و یا خودشان به تدریس آن همت گماردند و تقریراتشان موجود است. یکی از آن فقهای بزرگ، امام خمینی است که یادگار ایشان در این زمینه، هفت جلد کتاب شامل مجموعه «مکاسب محرمه»، «بیع» و «خیارات» است. چرا کتاب ایشان محور باشد؟ تعیبر حضرت آیت الله صانعی این است که «مکاسب محرمه سیدنا الأستاذ الإمام الخمینی من أدقّ الکتب رأیاً و استدلالاً و اکثرها تتبعاً و تحقیقاً و أحسنها منهجاً و رشاداً» هست. آن ویژگی‌های تتبعی، تحقیقی و استدلالی و آن ریزبینی‌ها و دقت‌هایی که امام در ابراز نظر دارد، و آن منهج و روش نیکویی که در این کتاب در پش گرفته، علت انتخاب این کتاب به عنوان محور و متن است.

ایشان در مقدمه کوتاهی که نوشته‌اند، یادآور می‌شود که: من نهایت تلاش خود را به کار بستم تا از این دو محور، استفاده کنم و نقض و ابرام‌ها را پیرامون آن، شکل بدهم. شب‌های زیادی، اتفاق افتاد که تا یکی دو ساعت پس از نیمه‌شب، در حال تأمل، تحقیق، تتبع و نگارش بودم و حتی یادآور می‌شود که برخی از مسائل، چنان مرا غرقه خود می‌ساخت که تا طلوع فجر، مشغول تمرکز بر آن، مطالعه و تتبع در آن و یا نوشتن این بحث‌ها بودم.

نکته بعدی در این رابطه، پیش‌گفتاری است که از آن یاد شد. این دو جلد کتاب ایشان بخشی در حدود دوسوم از مباحث مکاسب محرمه را در خود، جای داده است. از میان نکته‌هایی که ایشان در آن پیش‌گفتار بدان می‌پردازد، نکته اول، بحث تقسیم فقه است که تقسیم محقق حلی در «شرایع» به: عبادات، عقود و ایقاعات، و تقسیم فیض کاشانی به: عبادات، عادات، معاملات و سیاسات را ذکر می‌کند و توضیح می‌دهد، اما می‌فرماید اینها چندان مهم نیست، بلکه همه این احکام و تقسیم‌بندی‌ها برای یک هدف و مقصد است و به فلسفه فقه، اشاره می‌کند. یعنی طبیعی است فقیهی که با این توجه وارد فقه بشود، دست‌آوردها و نتایج ویژه خود را دارد. ایشان بر این باور است که همه اینها در شرایع و ادیان، برای مقاصد پنج‌گانه است که عبارتند از: حفظ دین، حفظ نفس، حفظ عقل، حفظ نسب از آلودگی‌ها، و حفظ مال.

در این تشریع حکیمانه الهی، دین چگونه حفظ می‌شود؟ با تشریع عبادات. حفظ نفس انسان (انسانی که خدای متعال، انسان را به عنوان خلیقه خود، با این ویژگی‌ها خلق کرد و خودش بر خلقتش مخاطب ساخت که: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»؛ انسانی که «مَن قَتَلَ نَفسًا بِغَیرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِی الأَرضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا وَمَن أَحیاها فَکَأَنَّما أَحیَا النّاسَ جَمیعًا») با تشریع احکام قصاص و دیات، صورت می‌گیرد؛ یعنی تشریع آن احکام، برای این حقیقت است. عقل هم با تشریع احکام درباره مسکرات به عنوان زائل‌کننده عقل، از دستبرد این آفات و موانعِ اندیشدن و تعقل –که وجه برتری او بر دیگر موجودات است- سالم می‌ماند. قوانین نکاح و احکام خانواده، فرزندآوری و تکثیر نسل هم مایه حفظ نَسب است و حفظ مال با احکام و قوانین مربوط به معاملات، به دست می‌آید و همه اینها با احکام سیاسات، به نوعی سیاست و مدیریت می‌گردد تا این مقاصد شریعت در پرتو پای‌بندی به احکام و رعایت حلال و حرام الهی، تأمین گردد.

امر دومی که ایشان در این پیش‌گفتار به آن می‌پردازد، این است که فقهای ما در تاریخ فقه، در دو قالب به مکاسب محرمه پرداخته‌اند:

– مکاسب محرمه در قالب یک فصل در کتاب مکاسب محرمه؛
– مکاسب محرمه در قالب یک کتاب.

ایشان ترجیح می‌دهد چنانکه شیخ انصاری، امام خمینی و بسیاری از فقهای دیگر کردند، این روش را در پرداختن به مکاسب محرمه در پیش بگیرد.

این نکته را در اینجا عرض می‌کنم -و سزاوار است که ما طلاب به آن، توجه داشته باشیم- که مکاسب محرمه، واقعاً خود، یک دریا و دنیای گسترده از فقه است؛ یعنی در این بخش، فقط بحث کسب‌های حرام، مطرح نیست بلکه فقه اقتصادی، فقه اجتماعی، فقه هنر، فقه اخلاقی، فقه فرهنگی و فقه خانواده نیز وجود دارد، یدین معنا که ما در مکاسب محرمه، با گرایش‌ها و شعبات مختلفی از احکام فقهی -آن هم در این حد و اندازه و کیفیتی که به‌خصوص از شیخ انصاری(رضوان الله علیه) به بعد، شکل گرفته- مواجهیم و ناظر به بخش وسیعی از زندگی فردی و اجتماعی-سیاسی دین‌داران است.

امر سومی که آیت الله صانعی در این پیش‌گفتار بدان اشاره می‌کند، این است که برخی از احکام در مکاسب محرمه، مطرح شده که به تعبیر ایشان، جنبه استطرادی دارد؛ یعنی به مسائلی به عنوان مکاسب محرمه، پرداخته شده که در اینجا جنبه فرعی و خارج از موضوع بحث دارد؛ مانند حرمت غیبت. به نظر ایشان بهتر بود که این بحث در کتاب الصلاه که بحث عدالت امام جماعت و امام جمعه در آن مطرح شده، به عنوان یکی از گناهان کبیره، یا در کتاب قضا و یا شهادات، مورد بحث قرار بگیرد. البته ایشان طبق مبنای خود، بحث‌های دیگری در اینجا دارد که از آن، چشم‌پوشی می‌کنیم.

نکته دیگری که ایشان در مقدمه بدان می‌پردازد و شایسته تذکر است، پرداختن به یک سلسله از احادیث به تبع شیخ انصاری است؛ چون امام خمینی در بحث خود، این مبحث را ندارد و این روایات را بحث نمی‌کند. آن روایاتی که شیخ مطرح می‌کند تا از آنها ضوابط و قواعدی کلی برای ادامه بحث به دست بیاورد اما متأسفانه چنین دست‌آوردی ندارد؛ یعنی شیخ در اینجا قواعدی استخراج نمی‌کند که از آنها در مسائل، بهره ببرد. آیت الله صانعی نیز این روایات -از روایت معروف و مفصل «تحف العقول» تا روایات دیگر- را مفصل مورد بحث قرار می‌دهد و اینها و به‌ویژه روایت «تحف العقول» را به لحاظ سندی و دلالی، ناتمام و غیرمعتبر می‌داند و از آنها می‌گذرد. آنگاه ایشان وارد بحث تفصیلی مکاسب محرمه می‌شود و نوع اول و دوم مکاسب را به بحث می‌نشیند. اما در فرصت کوتاه باقی‌مانده می‌خواهم نوع چهارم از مکاسب محرمه را که ایشان بحث کرده است (یعنی کسب‌هایی که به عنوان خودشان حرامند) بیان کنم.

می‌دانید که برخی از کسب‌ها به علت هدفی که در معامله، نهفته یا لوازمی که دارد، حرمت دارند. اینها انواع اول، دوم و سوم مکاسب است که از آن چشم می‌پوشم و به نوع چهارم یعنی کسب‌هایی که به عنوان خودشان حرامند، می‌پردازم.

در اینجا آیت الله صانعی فرصت تألیف و تدوین همه مواردی را که در مکاسب شیخ انصاری، مورد بحث قرار گرفته، نیافته است اما بر چهارده مورد از آنها را -که در قالب چهارده مسأله، بحث فرموده و تمامی جلد دوم «مکاسب محرمه» ایشان را به خودش اختصاص داده- سیری گذرا خواهیم کرد.

مسأله اول، درباره تدلیس ماشطه است. در اینجا ملاحظه می‌کنید که شعاع گسترده مواردی که به عنوان مکاسب محرمه، شناخته می‌شوند، خود را در قالب حیث‌های اجتماعی یا اخلاقی یا هنری و یا فرهنگی‌ای که می‌یابند، نشان می‌دهند.

ایشان می‌فرماید تدلیس ماشطه (به‌کارگیری فریب از سوی زن آرایشگر در کار خودش) که طبعاً از کار خود، درآمدی دارد، حرام است ایشان در بیان علت حرمت می‌فرماید: چون غشّ، ناخالصی و فریب‌کاری در کار اوست، حرام است، اما روایاتی را که در مسأله مطرح می‌شود، مجمل و برای استدلال، ناتمام می‌داند.

مساله دوم، تشبّه زن به مرد، و مرد به زن است که به عنوان یکی از کارهای حرام شمرده می‌شود. جالب است که آیت الله صانعی، ویژگی فقه خود را در اینجا به نمایش می‌گذارد؛ یعنی مسأله را حلاجی و تشریح می‌کند. ایشان می‌فرماید فقط در صورتی که زنی لباس مردانه بپوشد یا مردی لباس زنانه به تن کند تا خود را در جنس مقابل، جا بزند، حرام و شرعاً ممنوع است اما اگر غرضی عقلائی در میان باشد و مثلاً کسی به علت وضعیت آب و هوایی و حفاظت خود از گرما و سرما یا برای اجرای تعزیه و کارهای هنری و بازی‌گری، لباس جنس مخالف را بپوشد، حرام و ممنوع نیست.

در اینجا ایشان بحث لباس خنثی را مطرح کرده‌اند و آن وجهه شریعت سهله و سمحه بودن را نشان داده‌اند. نظر برخی از فقها بر این است که خنثی باید در این مسأله، احتیاط بکند؛ یعنی بین تکالیف زن و مرد، جمع کند، ولی ایشان می‌فرماید که با توجه به قاعده «لاحرج» احتیاط بر خنثی، واجب نیست بلکه فقط نباید مخالفت قطعیه بکند؛ یعنی کاری نکند که هم برای مرد و هم برای زن، خلاف شرع است اما از آنجا که شریعت ما سهله و سمحه است و با توجه به قاعده «لاحرج» احتیاط و موافقت قطعیه در این مسأله بر خنثی لازم نیست.

مسأله سوم، بحث تشبیب است. تشبیب بدین معناست که مردی ویژگی‌های یک خانم یا عشق خود به یک زن را در قالب شعر، بیان کند. حضرت استاد در اینجا می‌فرماید قدر متیقن از عبارات اصحاب، این است که این عمل، جایز نیست اما به سه شرط:

– زن، مؤمنه باشد؛
– شناخته‌شده باشد؛
– محترمه باشد؛

وانگهی چنانچه این ویژگی‌ها در او نباشد، ممنوع نیست و نتیجه‌ای که ایشان می‌گیرد، این است که حرمت، دائرمدار این عناوین است نه بحث تشبیب به تنهایی.

مسأله چهارم، بحث تصویر، صورت‌گری و نقاشی است؛ چیزی که در همیشه جوامع نسانی، رایج بوده و ایشان در اینجا مفصل به این بحث پرداخته است. در اینجا برخی از این ویژگی‌ها را عرض می‌کنم.

ایشان می‌فرماید اصل تصویرگری، جایز است و حرام نیست. در علت جواز، بحث قرآن‌محور بودن و ویژگی خاص فقه الحدیث ایشان و بحث شریعت سهله و سمحه، خود را به‌خوبی نشان می‌دهد. ایشان می‌فرماید ما آیاتی داریم که با اطلاق خودش دلالت بر جواز مطلق انتفاع از اشیاء دارد؛ یعنی آیات فراوانی داریم که بیان می‌دارد خداوند، تمامی عالم، زمین و آسمان را مسخّر شما قرار داده. علت این‌که مسخر شما قرار داده، چیست؟

در اینجا باید توجه داشت که در فرهنگ اسلامی‌ ما اشکالاتی وجود دارد و واقعاً باید به آسیب‌شناسی در آن برخیزیم. مثلاً به خلاف آنچه در میان مردم، مطرح می‌شود، زهد به ترک دنیا و ویرانی آن نیست. این اصلاً خلاف شکر منعم است. خدای حکیم همه این زیبایی‌ها و نعمات را به تعبیر قرآن، مسخر انسان قرار داده و فرموده است: «سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً»، اما آیا چنین کرده که ما از آنها استفاده نکنیم؟ بله، مطلقْ دیدن دنیا و به عنوان دنیا دیدن و دل‌بستگی به آن، انسان را از آن راه و هدفی که در پیش دارد، باز می‌دارد اما این آیات به صورت مطلق، انتفاع از اشیاء را جایز می‌شمارد و یکی از آنها بحث تصویرگری است و انسان از این طریق نیز از نعمات الهی، بهره می‌برد.

باز ایشان به اطلاق روایاتی که در آنها به تحصیل علم، تشویق می‌کند، تمسک می‌کند و فهم ایشان از حدیث و فقه الحدیثشان، بروز می‌یابد. ایشان می‌فرماید این دست از روایات، محدود نیستند و به اطلاق آنها در جواز تحصییل علم و طبعاً عمل به علمی که به دست می‌آید، از جمله در این رشته می‌توان تمسک کرد.

روایاتی که دلالت دارند که مستحب است انسان طلب روزی بکند؛ یعنی تنبل نباشد و یک جا ننشیند، بلکه اهل تولید و درآمد باشد. اطلاق این روایات نشان می‌دهد که از جمله در این راه و از این طریق هم می‌شود روزی حلال را به دست آورد.

ایشان می‌فرماید اصالت برائت و حلیت هم اقتضا دارد که عکاسی و صورت‌گری، حرام نباشد.

ایشان از مجموعه این دلائل و وجوه چهارگانه، استفاده می‌کند که ادله‌ای که فقها در حرمت عکاسی و صورت‌گری، بدانها استناد کرده‌اند، حرام نیست و این ادله دلالت بر حرمت نمی‌کند، بلکه روایاتی که بدین منظور به آنها استدلال شده، یا ضعف سندی دارند، یا روایاتی سست در دلالتند و یا هر دو اشکال را دارند؛ و در پایان، نظر خود را ابراز می‌دارد.

مسأله بعدی، بحث تطبیق کم‌فروشی است؛ یعنی یک بحث زنده در اقتصاد ما. ایشان این مسأله را مطرح می‌کند و می‌فرماید این بحث فقط در بحث ترازو نمود ندارد، بلکه معاملاتی که متراژ در آنها محور است و معاملاتی که با موازین دیگری هم انجام می‌گیرد، در این دایره می‌گنجند؛ یعنی عموم علت، همه آن معاملات را شامل می‌شود و کم گذاشتن در آنها حرام است.

ایشان بحث تنجیم را هم مطرح می‌کند. در این بحث، مبانی کلامی و قرآنی آیت الله صانعی، دیده می‌شود و تأثیرپذیری ایشان از «المیزان» علامه طباطبایی و استفاده بسیار فراوانشان از آن، بروز می‌یابد. ایشان به تفصیل، ابتدا بحث کلامی و قرآنی مربوط به تنجیم را انجام می‌دهد، آنگاه استفاده فقهی خود و وجه حرام را بیان می‌کند.

ایشان مسائل بسیاری را در این بحث، مطرح می‌کند، از جمله بحث غیبت را مفصل نوشته است که خود، یک کتاب و رساله جداگانه است؛ بحث مفصل فروش سلاح و تجهیزات نظامی به دشمنان دین را مطرح می‌کند و باز در آنجا نگاهی نو ارائه می‌دهد. در بحث حلق لحیه (ریش‌تراشی در مردان) نگاهی تطبیقی دارد و آراء و انظار فقهای اهل سنت را مطرح می‌کند تا استنباط خود را از ادله مربوطه، عرض نماید. بحث رشوه را مطرح می‌فرماید که در این بحث نیز توسعه‌ای می‌دهد و می‌فرماید که رشوه فقط در زمینه محکمه، داوری و قضاوت نیست بلکه در همه شؤون، اگر کسی پول ناحقی به عمّال حکومتی و حتی به اساتید مراکز علمی و آموزشی بپردازد تا به ناحق و نادرستی، یک جایگاه علمی را برای او تأیید بکنند، عنوان رشوه را دارد. اینها نشانگر برخورداری ایشان از نگاه‌های وسیع، پویا و روزآمد به فقه است.

ایشان در بحث سبّ مؤمن و غیبت، نگاهی انسانی و انسان‌محور را ارائه می‌کند و سبّ را مختص مؤمن نمی‌داند، بلکه براین باور است که سبّ و ناسزا گفتن هیچ انسان محترمی جایز نیست؛ چنانکه غیبت از هر انسان محترمی، حرام است و به مؤمن به معنای شیعه یا مسلمان، اختصاص ندارد.

رحمت و رضوان الهی به روح این فقیه محقق نواندیش و مرجع نوآور که عمر خود را وقف فقه اهل محمد(علیهم السلام) کرد و تمام دغدغه و تلاشش این بود که با استفاده از سرمایه گران‌قدر و بیش از هزارساله فقهای بزرگوار(رضوان الله علیهم اجمعین) که همواره از آنان به بزرگی، احترام و اکرام، یاد می‌کرد، اما با استفاده درست، محققانه، آزادانه و آزادمنشانه از سرچشمه اصلی فقه -که قرآن، سنت و سیره گفتاری و رفتاری پیامبر و آل پیامبر (علیه و علیهم السلام) است- یک فقه قرآن‌مرکز، انسان‌محور و پاسخ‌گو به نیازها و پرسش‌های انسان امروز داشته باشد.

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

تاریخ: 1400/6/23
بازدید: 13465



....

نام
پست الکترونيکي
وب سایت http://
نظر
کد امنیتی کد امنیتی
کد امنیتی


کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org