ایشان با همین روحیه که مبارزه و شهادت را حفظ اسلام میدانستند
در جریان دستگیری امام در بامداد چهاردهم خرداد 42 که ایشان را به تهران انتقال دادند، بعداً از ایشان شنیدم که میفرمودند: والله وقتی مرا میبردند، عزّت اسلام را حفظ کردم، ایشان با همین روحیه که مبارزه و شهادت را حفظ اسلام میدانستند، کوچکترین حرفی را که مبنی بر ترس و عقبنشینی باشد به زبان نیاوردند و حتی یک جمله التماس گونه بر زبان نراندند. زندان رفتند، تبعید شدند، فرزند از دست دادند و یارانش به شهادت رسیدند، همه را در مسیر حفظ و عزّت اسلام میدانستند و یک لحظه هم کوتاه نیامدند.
همین امام با این نگرش ظلم ستیزانه، در حوزه مظلوم بود. روزی در خدمت یکی از آقایان مراجع فعلی بودم. ایشان نقل کردند که یک روز تصمیم گرفتم به درس اخلاق امام بروم، لذا وضو ساختم. یکی از همین متحجّران و خشک مقدّسان به من گفت: «مگر درس صوفی گری هم، وضو میخواهد». ببینید کار را به کجا رسانده بودند که مباحث بلند اخلاقی امام را صوفی گری میدانستند. امام با وجود این طبقه و آنهایی که نمیتوانستند درد مردم و عزّت اسلامی را درک کنند و حتی نمیتوانستند جواب یک خون را بدهند، انقلاب کرد و جمهوری اسلامی را تاسیس نمود.