امام حسین(ع) حرکت اعتراضی خود را علیه نظام اموی تحت عنوان اصلاح مطرح کرده است. امام(ع) این عنوان را در دو مرحله حساس مورد تاکید قرار داده است:
مورد اول در اجتماع بزرگی از علما، صحابه پیامبر و بزرگان آن روز جامعه بود. در منی پس از آن که شرائط نامطلوب سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاکم را برای آنان تشریح کرد و از عواقب وخیم هشدار داد، در آخر فرمود: خدایا تو میدانی که آن چه ما را واداشته تا در برابر حاکمیت موضع اعتراضی بگیریم، به منظور کشمکش بر سر قدرت و مائدههای شیرین آن نیست؛ بلکه برای این است که نشانههای دین تو را – که عامدانه و مغرضانه از قاموس زندگی مسلمانان حذف کردهاند – به جایگاه اصلی برگردانیم و اصلاحات را در همه شئونی که توسط حزب اموی تخریب شده ظاهر سازیم و بندگان مظلوم تو – عامه مردم – که از نعمت امنیت – سیاسی، حقوقی، قضائی، اقتصادی و اجتماعی محروم شدهاند – امنیت پیدا کنند.
مورد دومی که امام(ع) حرکت خود را «اصلاح طلبی» عنوان میکند، در وصیت نامهایست که به برادرش محمد حنفیه دارد، به خاطر اهمیت مسئله، عنوان اصلاح طلبی را کتباً تنها منظور حرکت اعتراضی خود اعلام میکند: انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی امام(ع) ضرورت اصلاحات را با استناد به آیات قرآن، تکلیف اصلی و تعطیلناپذیر آحاد مسلمانان، مخصوصاً عالمان و آگاهان جامعه میداند که تخلف از آن پیامدهای ناگوار و مهلکی را به دنبال دارد. در اندیشه دینی اصلاح امور، از ضروریترین نیازهای جامعه بشری است. بهبود شرائط و رستن از تنگناهای زندگی از خواستههای فطری همه انسان هاست. لذا جریان و حرکت اصلاح طلبی اصیلترین و مستمرترین جریان زندگی انسانی است. به دلیل اینکه حرکت اصلاحی ریشه در فطرت مردم دارد، حرکت پیروزمند تاریخ است که خداوند پیروزی آن را تضمین کرده است. (نور آیه 55)
زندگی بدون اصلاحات، به معنای جمود، واپسگرائی تاریخی و بازماندن از کاروان رشد، توسعه و پیشرفت است. توسعه و پیشرفت دارای مراتب نامحدود است و اصلاحات، لازمه ضروری حرکت از کمال به کمال بالاتر است. جریان زمان و روند تکاملی جامعه، بسیاری از امور اجتماعی و قالبهای آن را کهنه میکند و نیازهای جدید و قالبهای نوی را میطلبد، برای هماهنگ شدن با جریان تکامل، اصلاح امور ضرورت مییابد. از طرف دیگر، انسان موجودی مختار و آزاد و دارای روحیات استکباری، استبدادی، طغیان گری، تجاوزگری، تمامیت خواهی، اشتباه کاری و فسادآفرین است. یزیدی ها و عبیداللهها همیشه وجود داشته و خواهند داشت چنانچه در برابر عناصر فسادآفرین و تباهگر، جریان اصلاحی وجود نداشته باشد جامعه از روند تکاملی خود میماند.
توسعه و پیشرفت، دوام، ماندگاری، جلوگیری از گسستگی اجتماعی و تقویت بنیانهای جامعه در گرو اصلاح امور است. سوره والعصر این حقیقت را به وضوح به ما تذکر میدهد.
گفتمان امام(ع) برای اصلاح، گفتمان امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر قانونیترین، عاقلانهترین، کارسازترین و در عین حال کم هزینهترین روش برای انجام اصلاحات است.
امر به معروف و نهی از منکر از اصول اجتماعی اسلام و از افتخارات دین ماست که تامین کننده دو اصل مهم اجتماعی دیگر است: اول تامین کننده فضای پاک و مبارک آزادی و دوم تامین کننده دموکراسی و مردم سالاری دینی است.
امر به معروف و نهی از منکر حقی است طبیعی و نه قراردادی، که خداوند به همه انسانها داده تا بر شرائط و اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر خود، آگاهی، نظارت نقد و انتقاد داشته باشد. انسان چون انسان است چنین حقی دارد، هیچکس نمیتواند این حق را از مردم سلب نماید زیرا انسان را خداوند مسئول سرنوشت خویش میداند. لذا هر شانی از شئون که در سرنوشت انسان تاثیرگذار است او حق دارد در رابطه با آن اظهارنظر کند و موضع داشته باشد. امور سیاسی به دلیل اینکه مدیریت جامعه را برعهده دارد بیشترین تاثیرگذاری را در سرنوشت مردم دارد به همین دلیل باید در اولویت اصلاحات قرار گیرد. این تاثیرگذاری در سرنوشت مردم تا آن جاست که در قیامت مردم با رهبرانشان محشور میشوند حسینیها با حسین و یزیدیها با یزید.
خداوند بهترین امت و بهترین جامعه دینی را جامعهای میداند که در آن امر به معروف و نهی از منکر نهادینه شده و بدون خطر و ضرر انجام میپذیرد« كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلْنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» و دورترین جامعه از اسلام و دین را جامعهای میداند که در آن این حق طبیعی و خداداده با خطر و ضرر همراه است.
در امت نمونه اسلام آمران به معروف و ناهیان از منکر یعنی اصلاح طلبان، عدالت خواهان، آزادی خواهان، ذخیرههای خدا در زمین و عامل نجات از عذاب و از ابواب رحمت خداوندند لذا از برجستهترین درجات ایمان الهی برخوردار و از با حرمتترین مردم در جامعه دینی هستند.
از شکنندهترین سیئات و منکرات حاکمیت حزب اموی، جلوگیری از حق اعتراض و امر به معروف و نهی از منکر مردم در برابر عمل کردهای خلافشان بود. البته نظام اموی نمیتوانست فریضه امر به معروف و نهی از منکر را رسماً ممنوع کند اما چند انحراف بزرگ را در آن ایجاد کرد:
1 – امر به معروف و نهی از منکر را از جایگاه اصلی آن که حق انتقاد و اعتراض و نظارت بر کانون قدرت و ثروت بود به امور جزئی و روبنائی منحصر کرد.
2- آنها معترضین بر عمل کردشان را توطئه گر و فتنه گر میخواندند. ابوذر، حجر بن عدی و یارانش،میثم تمار، عمرو بن حمق خزاعی، حتی شخص امام حسین را فتنهگر میخواندند.
3- آنها آنچنان امر به معروف و نهی از منکر را پرهزینه کرده بودند که عامه مردم، جرئت بر اقدام و انجام این مسئولیت دینی را نداشتند.
4 – جریان برخورد با فرزند پیامبر و خاندان مطهر او با آن همه خشونت و قساوت، روشنترین مصداق خلافکاری حزب اموی در برابر منطق حکیمانه که گفتمان امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کرده بود میباشد.
5 – اولین محرومیتها، تهمتها، سرکوبگریها، کشتارها، آوارگیها و زندانها برای عدالت خواهان، آگاهان، حق طلبان، آمران به معروف و ناهیان از منکر بود.
تاریخ: 1394/8/5