عقلانیت و نواندیشى در تفسیر متون دینى و تنقیح مناط احکام شرعى از بزرگترین و اساسىترین نشانههایى است که مىتواند سطح نگاه تحجر آمیز یا خود محورانه را از تفسیر مترقى و نوین اسلام جدا کند. اساساً راز ماندگارى دینى چون اسلام در همین نکته نهفته که اگر میان تعالیم اسلامى وعقلانیت بشرى (یعنىدرک نیازها وتغییرات زمانه وتلاش براى یافتن پاسخ منطقى از دل متوندینى در ازاى پرسشهاى روز) پیوندى برقرار نباشد، آنچه مىماند صرفاً متونى است که نه براساس اقتضائات جوامع، فرهنگ و نگرش این عصر طبقهبندى شده و نه قادر بهپاسخ گویى بهنیازهاى انسانها دراینزمان مىباشد. در حقیقت کسى طالب آن نخواهد بود و این جز از سر عدم ارتباط تفهمى میان این دو(متن و زمینه) نیست.
وجه جدى و قابل تاملى از تلاشهاى آیتالله صانعى در راه پیشبرد
اصلاحگرى در نگرشها و آراى فقهى به درک مسئله عقلانیت و لزوم توجه به تغییرات روز باز مىگردد. ایشان از منظر یک فقیه شیعه به این بازنگرى پرداخته و در این میان، آنچه باید مد نظر ناظر بیرونى وروشنفکران و اندیشمندان دیگر قرار گیرد همین قسمت مسئله است؛ اینکه این احکام و تفاسیر جدید از آموزهها ومبانى دینى از زبان یک «فقیه» عرضه مىشود. در نتیجه باید به پیشفرضهاى ذهنى، نوع نگرش، تاثیرات محیطى حوزه علمیه و توجه به باز خورد بیرونى سخنان وهمچنین مبانى دینى و تاریخى شخص فقیه توجه جدى شود. بدون توجه به این الزامات، نه سخن او درست فهمیده مىشود و نه ارزش «کارى» که کرده و مىکند به روشنى دیده شده و نه توقعات عاقلانه ومنطقى در ذهن ما به عنوان مخاطب بیرونى فعالیتهاى وى نقش مىبندد.
ایشان در گفتگو با ساینس مانیتور به توضیح همین نکته پرداخته است: دو عامل مىتواند در پیشرفت نظریات جدید فقهى موثر باشد؛ اول اینکه، حوزههاى علمیه این مسئله را بشکافند و مطالب جدید و نو که مطرح مىگردد را نقد و بررسى کنند و آن را بازگو نمایند، که چنین توفیقى نیازمند زمان است. اما عامل دوم، قدرتهاى قانونگزارى، اجرایى و قضایى است. یعنى حکومت به معناى عام بخواهد وتصمیم بگیرد و اگر هر زمان چنین چیزى را بخواهد از نظر قانون اساسى هم منعى ندارد، چون هر قانونى که با نظر اسلامى یک مجتهد ویک فقیه در حوزههاى علمیه مطابق باشد، مىتوان آن را به صورت قانون تدوین کرد، ولو بقیه قبول نداشته باشند.
آیتالله صانعى در گفتگوى دیگرى که شبکه I.T.V انگلیس با ایشان انجام داده بود، الزامات دیگرى را نیز بیان مىکند که بیشتر به علاقه مردمى، یعنى میزان پذیرش مردم به عنوان مخاطبان اصلى دین باز مىگردد. این سخن به این معنا نیست که اسلام به گونهاى عرضه شود که سازگار با خواست، علاقه وسلیقه مردم باشد. چنین امرى نشدنى است، زیرا با این همه سلایق مختلف و متنوع و دیدگاههاى سفید و سیاه نسبت به دین چگونه مىتوان به سلیقه واحدى دست یافت؟ از طرف دیگر در آن صورت از اسلام اثرى نمىماند و همه گوهر و جاودانگى خود را از دست مىدهد. نظر آیتالله مبتنى بر سازگارى و تعامل میان اسلام و عرف عقلا، عدالت وآزادى مردم است.
سیاستهاى امام و اسلامى که ایشان مىخواست پیاده شود، مورد علاقه و خواست مردم بود، چون امام طرفدار مردم وحاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان بود و اگر مشکلى دیده مىشود مربوط به افراد است که دانسته یا ندانسته بر خلاف آنچه که خط سیاسى دین است، عمل مىکنند.
مبانى فکرى آیتالله، جداى از زمینههاى دینى به یک اصل کلى دیگر نیز باز مىگردد. ایشان مانند دیگر روشنفکران و هواداران آزادى بیان و عقیده به این مسئله توجه داده است که تک صدایى شدن مجامع و جوامع علمى ورواج یک فکر و یک دیدگاه به عنوان دیدگاه و فکر رسمى در نهادهاى علمى حوزوى و دانشگاهى بزرگترین مانع بر سر راه تحقیق و نوآورى و گشایش ابواب جدید تفکر به حساب مىآید.
از دید حضرت آیتالله صانعی: اگر بنا باشد که هدف و نظر همه دانشمندان حوزههاى علمیه یا دانشمندان دانشگاهها یکى بشود، معنایش بستهشدن باب تحقیق و علم و دانش است. درحالى که اختلاف نظرها باید باشد تا علم ودانش وتحقیق، گسترش پیدا کند.
ایشان جمود فکرى را ناشى از بذر نفاق مىداند که روى بعضى ظواهر اسلام پاشیده مىشود و موجب از بین رفتن رشد و تعالى اسلام مىگردد. تاکید آیتالله صانعى بر رواج عقلانیت مبتنى بر اصول اسلامى و معرفى آموزههاى منطقى اجتماعى سیاسى اسلام به انسانها و مخاطبین است. این نکته در گفتگو با دى زایت آلمان به روشنى بیان شده است:
اگر با عقل و خرد و با بینشى که بنیانگذاران فقه شیعه داشتهاند نگاه کنیم، آینده اسلام بسیار خوب خواهد بود؛ همانطور که با دید ارتجاعى و واپسگرایى، اسلام هیچ پیشرفتى نخواهد داشت و اصولاً پیشرفت اسلام، بدون توجه به عقل، قابل قبول نیست. ایشان تاکید کرده است: همه انسانها در اصول انسانیت با هم یک نظر دارند و یکنواخت هستند. اگر نظرها همه یکى شود این تحقیق و نوآورى نیست بلکه از همدیگر تقلید کردن است. اساس پیشرفت بشر بر همین اختلاف فکرى است.
حضرت آیتالله صانعى در این گفتگو با تاکید بر زیانبار بودن بستن باب اختلاف فکرى میان علما افزود: اساساً اگر ما باب اختلاف فکرى را در بین علما ببندیم، بالاترین خیانت را به علوم اسلامى و فرهنگ اسلامى کردهایم، همچنان اگر جلوى اختلاف فکرى را در جامعه بشریت بگیریم، علم و دانش، تحقیق و نوآورى، ابتکار واختراع علم و دانش محکوم به مرگ شده و جلوى پیشرفت بشر گرفته مىشود و درب همه دانشگاهها و کتابخانهها ومراکز علمى و تحقیقاتى و صدها مرکز دیگر باید بسته شود، این روش به استبداد فکرى منجر مىشود، در صورتى که در اختلاف فکرى، آزادى فکرى نهفته است.
ایشان با ذکر مسئله عدالت به عنوان نمونهاى از مسائل کلى مورد قبول همه انسانها در گفتگو با رئیس دفتر رادیو سوئد، ماریا پرشن لوگون تاکید کرد: تحولات در همه جوامع بشرى سبب تحول در برداشت از مسائل کلى انسانیت بوده و هست ولى مسائل کلى سر جاى خودش بوده، یعنى عدالت در همه جا و هر زمان مطلوب است اما برداشت از این عدالت با تحول زمان تغییر پیدا مىکند، امروز یک وجهه عدالت این است که اگر فرضاً در جادهاى درحال حرکت هستید حقّ بقیه رانندگان را رعایت کنید درحالى که دیروز چنین چیزى نبوده، پس تحول در برداشتازقوانین کلى دربین بشر همیشه وجود داشتهوخواهد داشت و همین تکامل است. در اسلام هم مطلب همین است یعنى کلیات ثابتى دارد و تحول در برداشتها و در درکهایى از اسلام است.
با این همه آنچه مهم است تحول در برداشتها و بینشها نسبت به پیشرفت علوم و فنون، با توجه به تغییرات زمانى و مکانى است که ذهن فقیه شیعه را به خود مشغول کرده است: آنچه که باید متحول بشود بینشها و برداشتها است که با توجه به پیشرفت علوم و فنون و با توجه به شرایط زمان و مکان باید تغییر کند و در مورد برداشتهاى حوزههاى علمیه نسبت به فقه اسلامى، در دانشگاهها نسبت به مسائلاسلامى و درمجلس شوراى اسلامى نسبت به قوانین مصوب باید اصلاح انجام شود. ما در برخى از مسائل فقهى با حفظ همان متدهاى حوزه علمیه این کار را شروع کردهایم و بعضاً در رساله عملیه هم نوشتهایم که از جمله: برابرى دیه زن و مرد، دیه اقلیتهاى مذهبى و مسائلى که مربوط به حقوق بشر مىباشد.
حضرت آیتالله صانعى مبناى این دیدگاه را در سنت و سیره اسلامى و رفتار سیاسى پیامبر با مخالفان مذهبى و عقیدتى یافته است. ایشان تصریح دارد: از روزى که مسیحیان به مدینه آمدند و بحث از دین اسلام شد همیشه سخن از منطق و دلیل و گفتار و ارزش نهادن به مقدسات یکدیگر بوده است، زیرا اسلام دین همزیستى است.
این نوع نگرش روشن بینانه در قبال علم و فن روز و برخورد با عقاید ومذاهب دیگر و رواج تساهل و روادارى هم در رفتار و عمل و هم در عرصه نظر و ذهن، حضرت آیتالله صانعى را به سان بسیارى از روشنفکران دینى معاصر به برخورد مناسب و منطقى و اخلاقى با تمدن و فرهنگ دیگران سوق داد و نظر او را بر این مسئله استوار کرد که: تمام فرهنگ غرب، غلط و اشتباه نیست. یک نکته مهم در برخورد با فرهنگ غرب آن است که باید توجه داشت، تمام فرهنگ غرب غلط و اشتباه نیست. ما باید فرهنگ خوب را از بد تفکیک کنیم وفرهنگ بد و غلط را با استدلال منطقى رد کنیم، چرا که نمىتوان با اِعمال زور وخشونت با نفوذ فرهنگ بیگانه مقابله کرد، بلکه باید باارائه فرهنگ خوب خودمان با جنبه بد وغلط فرهنگ وارداتى مقابله کنیم وباید بدانیم که نسل جوان، خواهان تنوع است و چیزهاى جدید و نو مىخواهد.
حضرت آیتالله صانعى در کنار این همه به خطاى تاریخى و فرهنگى دیگرى هم اشعار داشته است. نکتهاى مهم که عبارت است از: تمیز دادن فرهنگ، سنت وعادات مرسوم و یا سیاستهاى رایج معروف شده به نام اسلام یا علوم اسلامى، از آموزهها و معارف اسلام علمى، تاریخى و اصیل. آیتالله تاکید دارد اسلام را نه در کردار قدرتمندان بلکه در رفتار دانشمندان مىباید و مىتوان جست.
متاسفانه بعضى از مردم جهان، اسلام را یا از قدرتمندان به ظاهر مسلمان مىخواهند بگیرند و یا از آنچه بنام قانون اسلامى در کشورهاى اسلامى قانونگزارى مىشود. به نظر ما این دو راه نمىتواند کارساز باشد چون آن قدرتمندان و قوانین نمىتواند اسلام جاذبهدار و حقیقى را معرفى کند. باید مبانى و اصول اسلام را از دانشمندان و اسلام شناسان گرفت.
تاریخ: 1397/7/16