|
عدالت و بعثت انبياء
عدالت و بعثت انبياء(14( با مطالعه ي تاريخ و نگاهي به بعثت انبيا، چيستي و چگونگي ارسال رسل، نزول قرآن و تدوين فقه آشكار مي گردد. فقيه نوانديش شيعه در پايان درس خارج فقه، كه با سيزدهمين سالگرد ارتحال امام تقارن يافته، تأكيد كردند كه بايد نسبت به قرآن، فقه، وظيفه عالمان، محقّقان و چگونگي ارتباط داشتن با قرآن، گفتگو كرد. بايد آگاه شد كه انبيا براي چه هدفي آمده اند و قرآن به عنوان آخرين معجزه الهي، چه نقشي در ساختار و فرآيند كمي و كيفي بشريّت و مخصوصاً پيروان خود دارد. ايشان با طرح يك سؤال ساده اما تفكر برانگيز فرمودند: قرآن چه روشي دارد و ما چه بايد بكنيم؟ بايد ببينيم انبيا چه مي كردند و ما كه اينك بر مسند آنها تكيه زده ايم، چه كاري بايد انجام دهيم. مي دانيم كه يكي از اهداف انبيا، اين بود كه مردم را با حقوق خود آشنا سازند. آنها را به حقوق خود قانع سازند. لذا با اين شناخت، هيچ نيازي به اجراي عدالت نيست، چرا كه عدالت محقق مي گردد. تلاش آيت اللّه العظمي صانعي براي بسط اين موضوع و ربط آن به حاكميّت امام و تأسيس نظام جمهوري اسلامي، از آنجا ناشي مي شود كه اصول و اساس تفكّر معظم له بر اين مبنا استوار است كه به نقش مردم در ظهور و سقوط حكومتها، احترام مي گذارد و آن را برگرفته از انديشههاي حضرت امام ذكر مي كنند. آيت الله العظمي صانعي در پايان درس خود به آيه (لَقَد ارسَلنَا رُسُلَنَا بِالبَيِّنَاتِ وَانزَلنَا مَعَهُمُ الكِتَابَ وَالمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالقِسطِ)(15). اشاره كردند و فرمودند: منظور از اين آيه چيست و چه پيامي براي ما دارد؟ فرق بين عدالت و قسط كه در سوره مباركه حديد آمده، اين است كه عدالت قابل اجراست ولي قسط از درون انسانها سرچشمه مي گيرد. قسط موضوعي است كه مردم به حقّ خودشان قانع باشند و ظلم يا تضييع حقي در كار نباشد. هدف از فرستادن پيامبران و نازل شدن كتب آسماني، اقامه قسط است. ما اگر بخواهيم در اين مسير حركت كنيم بايد عمل و گفتار ما به نحوي باشد كه مردم از درون به حقّ خودشان قانع شوند، اما اگر نتوانستيم اين كار را انجام بدهيم، نه تنها مردم از درون به قسط نرسيده اند، بلكه از رفتار ما الگو مي پذيرند و اعمال ناپسند نيز به نام ما تمام مي شود. همه ما موظف هستيم مردم را به اسلام دعوت كنيم و خوبي ها را بگوييم و به آنها عمل كنيم. از اسلامي سخن بگوييم كه در آن به دنيا نيز توجه مي شود. ما بايد در هنگام معرفي قرآن و احكام آن به گونه اي عمل كنيم كه با فطرت انساني سازگار باشد. (اِنَّ هذَا القُرآنَ يَهدِي لِلَّتي هِيَ اقوَمُ)(16) فطرت انسانها با ظلم بيگانه است و اين از بديهيات عقل است. ما نبايد اسلام را طوري معرفي كنيم كه غير مسلمانان فكر كنند اين دين با تضييع حقوق انسانها و خشونت نسبت به يكديگر موافق است. فطرت اسلام، فطرت منطق، گفتن و شنيدن است، نه بريدن و قطع كردن. ما همه مسئول هستيم كه نگذاريم شبهه اي در ذهن مردم ايجاد شود و اگر چنين شد، نمي توانيم بگوييم كه شبهه اصلاً نبايد در ذهن شما بيايد. امام معتقد بود بايد طوري مملكت را اداره نمود و سياست را پياده كرد كه اگر به كسي ضرري رسيد، نگويند از اسلام و روحانيت است، بلكه با آشنايي به حقوق خود، بگويند كه از “فرد” است نه اسلام و دين. امام بر اين اعتقاد بودند كه مردم بايد حقوق خودشان را مطالبه كنند. تعيين حكومت و دولت نيز از حقوق ايشان است، اگر چنين شد، ديگر به هيچ كسي اشكال وارد نيست، زيرا خود ملت اين انتخاب را كرده و تحميلي در كار نبوده است. بنده به شما توصيه مي كنم براي حفظ ارزشها و تبيين قسط و عدالت اجتماعي، فقه امام را زنده نگاه داريد. ايشان علاوه بر اينكه سياستمدار، فيلسوف و اصولي بزرگ بود، يك فقيه دور انديش بود كه با شناخت افكار و انديشه هاي وي، بسياري از مشكلات كم مي شود. ما براي اينكه در آن برهه از تاريخ - زماني كه ايشان را به عنوان حاج آقا روح الله مي شناختند - به طلاب و سايرين بفهمانيم كه امام فقيه و مجتهد است، سراسر فيضيه را مي پيموديم و در راه و با صداي بلند مباحثه مي كرديم و مي گفتيم كه حاج آقا روح الله چند اشكال به ناييني يا مقدس اردبيلي دارد و يا چند اشكال به حاج آقا رضا همداني وارد كرده است. ما مدتها اين حركت را وظيفه خود قرار داده بوديم كه بگوييم امام فقيه و مجتهد است. در زماني كه ايشان را به خاطر تدريس فلسفه، فقيه نمي دانستند و ليوان فرزندش (حاج آقا مصطفي) را آب مي كشيدند، با صداي بلند مي گفتيم كه امام فقه و اصول هم دارد. متأسفانه امروز هم فقه امام مظلوم است. نقل مباحث و گفتگوهاي فقهي امام كمرنگ شده و بنده در اين ايام از بزرگان حوزه، كه مفتخر به شاگردي امام هستند، خواهش مي كنم و تقاضامندم كه در كنار بحث “لمعتين “، “تحرير الوسيله” را نيز مطرح كنند. نسل جوان حوزه بايد با افكار امام در مكاسب، بيع، خيارات آشنا شود. امام را در بيع السلاح، در ولايت ولات جور و در اصحاب اجماع ببينيد. احياي فقه امام وظيفه اساتيد بزرگي است كه سطوح عاليه را مانند مكاسب و رسائل و... تدريس مي كنند. اينها بايد حق امام را بر حوزه هاي علميه ادا كنند. با طرح اين مباحث، فقه امام زنده مي شود و از مظلوميت بيرون مي آيد. بايد اين حلقه مفقوده، كه از زمان مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري تا الآن، ادامه يافته، احيا شود و به حلقه متصله برسد. مباني حاج شيخ مأخوذ از حاج سيد محمّد فشاركي و از ميرزاي شيرازي است، نگذاريد اين حلقه، مفقود بشود. عزيزان! بياييد امام را از مظلوميت فقهي نجات دهيم. چرا همه امام را در بعد سياسي زنده نگه داشته اند و لي در بعد فقهي فراموش كرده اند. در پايان، به ياد كلام امام درباره صاحب جواهر افتادم و من اينك همان كلام را خطاب به امام مي گويم: بيان و قدرت سخن از توصيف شما عاجز است. امام، روزگار عقيم است تا مثل شما را پرورش دهد. شما در تحقيق، تدقيق، بازكردن مسائل و حل كردن آنها و نيكويي درك و روشنايي انديشه و احاطه به اطراف همه مسائل و آثار و ادله، نمونه نداريد. شما علاوه بر همه اينها، هم عالم معقول بوديد و هم عالم در منقول و محقق. اين شما بوديد كه موارد خلط بين مسئله تكوين و تشريع را بيان فرموديد.
|