|
سختي و شكنجه در راه اسلام
سختي و شكنجه در راه اسلام(17( از نكته هايي كه در سيره و روش امام ضبط و ثبت شده، اهميت به فداكاري مردان و زنان مسلمان است. تحمل سختي ها، انسان را آبديده مي سازد و نهايتاً براي تثبيت ارزشهاي ديني نيز مؤثر مي افتد. حضرت آيت الله العظمي صانعي، با درك اين نكات ظريف و محوري، در بسط و گسترش آن لحظه اي درنگ را جايز نمي دانستند و لذا در هر موقعيتي به آنها اشاره مي كنند. علاوه بر اينها، توجه و اهتمام به زنده نگاه داشتن ياد و نام امام، در هر جايي نيز مورد توجّه ايشان قرار مي گرفت. ايشان اين مهم را چنين طرح كردند: مرحوم آيت الله غفاري(قدس سره) كه با شكنجه شهيد شد، از بزرگاني بود كه به خود اجازه نمي داد نام امام را بدون القاب ذكر كنند. آنها در آن برهه از تاريخ، هميشه از عنوان آيت الله العظمي استفاده مي كردند و اين نوع برخورد را مجد و عظمت امام مي دانستند، در صورتي كه آن زمان، امام را حاج آقا روح الله مي ناميدند. امّا امام نيز براي تقويت و تثبيت دين، از هيچ شعار و شعوري كوتاهي نكرد. ايشان در نظر داشتند به هر وسيله نام اسلام و عزّت دين را در هر لحظه زنده كنند. يادم مي آيد وقتي كه امام را در پانزده خرداد 42 دستگير كردند و به زندان افكندند، فرمودند: “والله، وقتي مرا مي بردند، عزّت اسلام را حفظ كردم”. در تنهايي و غربت زمانه، حاضر به التماس نشد و يك جمله كه حاكي از پشيماني باشد بر زبان جاري نساخت. زندان را به جان خريد، تبعيد در ديار غربت را پذيرفت، ولي لحظه اي كوتاه نيامد. سكوت و فرياد او و ياران شهيدش (آيات و فقهاي بزرگي چون سعيدي، بهشتي و غفاري) بر پيشرفت مكتب مبارزه و تحول بشريت و توجه انسانها به اسلام، فرهنگ تشيّع و نوع نگرش علماي دين، روز به روز نضج و شدت گرفت. امام و ياران ايشان در همان سالها نيز گمنام بودند. از طرفي بودند شخصيت هايي كه مصلحت اسلام را در سكوت مي ديدند و افقهاي فكري شان آينده را نمي ديد. آنها بر اين نظر بودند كه ما نمي توانيم پاسخ يك خون ريخته شده را بدهيم. آيا غربت بالاتر از اين بود كه وقتي برخي مي خواستند به درس اخلاق امام خميني بروند، وضو مي ساختند، ولي مورد خطاب قرار مي گرفتند كه مگر درس صوفي گري هم وضو مي خواهد؟! اين طعنه ها را مردم كوچه و بازار يا روشنفكران غرب زده نمي گفتند. اين برخوردهاي سخيف را برخي از متحجّرين، مقدس نماها و روحانيون، انجام مي دادند. اين طرز برخورد با امام بود و تمام تلاشها نيز براي اين بود كه ايشان را از صحنه خارج سازند. امروز هم پس از گذشت يك دهه از ارتحال امام، بايد مواظب بود كه امثال ما، انديشه و راه ايشان را از صحنه خارج نكنيم. بايد حرفها و نظريات امام مطرح شود، مخصوصاً تأكيد مي كنم نظرات فقهي و اصولي اش آسيب نبيند. آنهايي كه در نجف بودند و كساني كه با انديشه امام آشنايي دارند، آنها را بازگو كنند، بنده هم به اندازه توان، استعداد و قدرتم آنها را ذكر مي كنم. با گفتن و زنده نگه داشتن روزهاي با امام بودن، عظمت و شخصيت ايشان فراموش نمي شود. اگر امام براي مجد و عظمت اسلام رنج ها كشيد، ما هم وظيفه داريم كه افكار بلند ايشان را زنده نگه داريم. بخاطر دارم كه هشت سال تمام از مسجد سلماسي تا خانه با ايشان بودم و هر روز هم سؤال مي كردم. يك بار اتفاق نيفتاد كه چهره اش متغير شود و اخمهايش را در هم بكشد. با تمام حوصله و سعه صدر به سؤالهايم گوش مي داد و پاسخ مي داد. به ياد دارم كه يك روز در مدرسه فيضيه، يكي از خدام، سيلي محكمي به طلبه اي كه تازه مقدمات را شروع كرده بود زد. وقتي امام متوجه شد، به او گفت ديگر به فيضيه نيايد تا اينكه مرحوم شيخ مرتضي(قدس سره) خدمت امام وساطت كرد كه اين مرد از هستي افتاده است و امام هم موافقت كرد كه شهريه اش را پرداخت نمايند. ببينيد چقدر براي طلبه و روحانيت احترام قائل بود. امام مي خواست اين را بگويد كه مگر كسي حقّ دارد به روحانيت بي احترامي كند؟ آنهايي كه چنين كردند، كيفرش را در دنيا ديدند. همه ديدند كه توهين به بزرگان، هتك روحانيت و از بين بردن عظمت روحانيت حوزه هاي علميه، مجازات و ضرر دنيايي هم دارد. بايد امام را بشناسيم. آن امامي كه در نجف بود. آن امامي كه درس اخلاق مي گفت و آن امامي كه شرح دعاي سحر و رساله القرعه و التقيه را نوشت و بالاخره آن امامي كه در موضوعات اجتماعي - سياسي و رهبري دنياي اسلام منحصر به فرد بود. من تأكيد مي كنم مي خواهند نقش اين امام را از بين ببرند و يا امامي را به ما معرفي كنند كه هيچ خاصيتي ندارد. امامي كه ( وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعبُدُ اللهَ عَلَي حَرف فَاِن اصَابَهُ خَيرٌ اطمَأَنَّ بِهِ)(18) باشد. امام را بايد در سختي ها و راحتي ها ديد. اگر تنها به خوشي و راحتي فكر كنيم، روحانيت راحت طلب تربيت كرده ايم و طبيعتاً دِينمِان را نيز حفظ كرده ايم و همه هم انقلابي مي مانيم و فدايي امام. اما به محض اينكه كوچكترين ناراحتي و سختي اي ديديم، مجد و عظمت دين و فداكاري و ايثار فراموش مي شود. در اين حالت روايات هم بيرون مي آيد كه: ما تقيه داريم، بايد در خانه بنشينيم، ما مثل كعبه هستيم و مردم بايد دنبال ما بيايند نه ما دنبال مردم. مردم بايد به خانه ما بيايند و بر دستهايمان بوسه بزنند و راحت طلبي را پيشه كنيم. آنهايي را كه من مي شناسم مي گفتند تعيين موضوع در شأن فقيه نيست. چرا حاج آقا روح الله مي گويد شاه و مجلس بد است و اين خارج از وظيفه فقيه است، بلكه فقط بايد بگويد آدم بد، بد است. حالا به اينجا رسيده اند كه هسته اتم را هم مي شكافند و تعيين موضوع مي كنند. مواظب باشيد كه امام را آن چنان كه هست بشناسيم. عزيزان ! تكرار مي كنم: امام را فراموش نكنيد، “تحرير الوسيله” را از ياد نبريد، مباني امام را بگوييد و اشكال هم بكنيد، اين احترام به امام است و خواست آن بزرگوار نيز هست. امام را آن گونه كه هست به فرزندانتان معرفي كنيد.
|