|
خدمت به امام، يك افتخار بود
روزي در باغ قلعه به ديدن ايشان رفتم. آن روز، روز دهم ذيقعده سال دومي بود كه به عنوان شاگرد پاي درس امام مي نشستم. مرحوم آيت الله سعيدي(قدس سره)، از امام درخواست كردند كه روز عيد بنشينند تا دوستان به ملاقاتشان بروند، ولي چون ايشان هيچ گونه ديد و بازديد رسمي نداشتند، اول فرمودند: “نه” اما مرحوم سعيدي اصرار كردند: “ما خودمان مي خواهيم به خدمتتان برسيم و شما را در اين روز كه روز ولادت ثامن الائمّه (عليهم السلام) است زيارت كنيم و اين براي ما ارزش دارد”. بعد از اصرار مرحوم سعيدي، حضرت امام فرمودند: من كسي را ندارم كمك كند كه از ميهمانان پذيرايي كند. مرحوم سعيدي گفتند: “آقايان حاضرند، مي آيند و كمكتان مي كنند”. امام به من اشاره كردند و فرمودند: شما حاضريد فردا بياييد كمك كنيد و از آقايان پذيرايي كنيد؟ اين دعوت براي من به منزله يك لطف بود. از اين رو گفتم: “بله، من حاضرم”. وقتي كه حضرت امام از جلسه تشريف بردند، دوستان ديگراشاره كردند: “آقا! اگر شما حاضر نيستيد، ما حاضريم”. گفتم: “نه، اين براي من افتخار است”. اين كار ساليان دراز ادامه پيدا كرد و من روزهاي عيد و همين طور ايام فاطميه در خدمت ايشان بودم.
|