|
صراحت امام
من همواره كوشيده ام كه از روحيه و شخصيت امام درس بگيرم. در اين راستا آنچه كه بيش از همه مرا تحت تأثير قرار داده، صراحت امام است. معمولا ًدر روحانيان اين صراحت كمتر پيدا مي شود، چرا كه وقتي با مشكلات روبه رو مي شويم، سعي مي كنيم كه به شكلي آن را بپوشانيم و در لفافه برخورد كنيم. من نمي گويم كه اين برخورد خلاف است، ولي حضرت امام اين صراحت را در طول زندگي فردي و اجتماعي، نهضت و انقلاب و خلاصه همه جا داشت و هرگز آن را زير پا نگذاشت. آخرين باري كه من تحت تأثير صراحت ايشان قرار گرفتم، زماني بود كه استعفاي خودم را از سمت دادستاني خدمتشان تقديم كردم. در آن هنگام من به همراهي جناب آقاي موسوي اردبيلي خدمت ايشان رفته بوديم. پس از اينكه حضرت امام لطف كردند و استعفاي مرا پذيرفتند، از من تعريف كردند. تعريف امام چنان تأثيري بر من گذاشت كه از سر شوق و شكر گريه كردم. پس از اينكه فرمايشاتشان تمام شد، آقاي موسوي اردبيلي به من گفتند: “ شما هم چيزي بگوييد”. من كه در مقابل عظمت امام، ناتوان از صحبت بودم، فقط عرض كردم: “آقا! اين همه تعريف هايي كه شما كرديد، من لايقشان نبودم.” بلافاصله ايشان فرمودند: آنچه كه من گفتم: به حساب اسلام بود، به حساب خودت هيچ چيز نگفتم. در هنگام گفتن اين جمله چنان ابهتي داشتند كه من همان جا خجل و شرمسار شدم. اين برخورد نمونه اي از صراحت امام بود، به همين دليل هم بود كه در قلب مردم جا گرفتند. يكي ديگر از صراحت هاي ايشان كه معرف همگان است و از همان آغاز نهضت و با صراحت بر اين نكته تأكيد كردند، اين بود كه : من با رژيم شاه بد هستم و او را بيرون مي كنم.
|