|
بخش یکم: برای قصاص انسانها در قرآن کریم
دو دسته از آيات قرآنى بر برابرى قصاص دلالت دارند. نخست، اين آيات را آورده، و سپس به شرح و تبيين و چگونگى دلالت آنها بر برابرى قصاص مىپردازيم. الف. آيات خاص 1. ﴿يَـأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِى الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الاُْنثَى بِالاُْنثَى فَمَنْ عُفِىَ لَهُو مِنْ أَخِيهِ شَىْءٌ فَاتِّبَاعُم بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدَآءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَـن ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُو عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾؛[1] اى كسانى كه ايمان آوردهايد، درباره كشتگان، بر شما [حقّ] قصاص مقرر شده؛ آزاد، عوض آزاد و بنده، عوض بنده و زن، عوض زن. و هركس كه از جانب برادر [دينى] اش [يعنى ولىّ مقتول]، چيزى [از حق قصاص] به او گذشت شود، [بايد از گذشت ولىّ مقتول] به طور پسنديده پيروى كند و با [رعايت] احسان، [خون بها را] به او بپردازد. اين [حكم]، تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست. پس هركس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وى را عذابى دردناك است. 2. ﴿وَ لَكُمْ فِى الْقِصَاصِ حَيَوةٌ يَـأُوْلِى الاَلْبَـبِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾؛[2] و اى خردمندان، شما را در قصاص زندگانى است، باشد كه به تقوا گراييد. 3. ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَآ أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ ...﴾؛[3] و در [تورات] بر آنان مقرر كرديم كه جان در مقابل جان، و چشم در مقابل چشم، و بينى در برابر بينى، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان است؛ و زخمها [نيز به همان ترتيب] قصاصى دارند. و هر كه از آن [قصاص] درگذرد، پس آن، كفاره [گناهان] او خواهد بود. و كسانى كه به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى نكردهاند، آنان خود ستمگراناند. 4. ﴿وَ لاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ مَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِى سُلْطَـنًا فَلاَ يُسْرِف فِّى الْقَتْلِ إِنَّهُو كَانَ مَنصُورًا﴾؛[4] و نفسى را كه خداوند حرام كرده است، جز به حقّ مكشيد. و هركس مظلوم كشته شود، به سرپرست وى قدرتى دادهايم. پس [او] نبايد در قتل زياده روى كند؛ زيرا او [از طرف شرع] يارى شده است. ب. آيات عام 1. ﴿وَ جَزَ ؤُاْ سَيِّئَة سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُو عَلَى اللهِ إِنَّهُو لاَ يُحِبُّ الظَّــلِمِينَ﴾؛[5] و جزاى بدى، مانند آن، بدى است. پس هركه درگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او به [عهده] خداست. به راستى او ستمگران را دوست نمىدارد. 2. ﴿وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِى وَ لَـلـِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِّلصَّـبِرِينَ﴾؛[6] و اگر عقوبت كرديد، همانگونه كه مورد عقوبت قرار گرفتهايد، [متجاوز را] به عقوبت رسانيد، و اگر صبر كنيد، البته آن براى شكيبايان بهتر است. 3. ﴿الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَـتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُواْ اللهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ﴾؛[7] ماههاى حرام را در مقابل ماههاى حرام قرار دهيد، و [هتك] حرمتها قصاص دارد. پس هركس بر شما تعدّى كرد، همانگونه كه بر شما تعدّى كرده، بر او تعدّى كنيد و از خدا پروا بداريد و بدانيد كه خدا با تقواپيشگان است. مدعاى ما اين است كه اين آياتْ اطلاق دارد و با صراحت، بر برابرى ميان زن و مرد، برده و آزاد، مسلمان و كافر دلالت مىكند؛ چنانكه نسبت به مليت، رنگ و نژاد اطلاق دارد. اين اطلاق و صراحت در دلالت، با مذاق شريعت و جهتگيرى كلى كتاب و سنت در مساوات و برابرى انسانها تأييد مىگردد. قرآن كريم همه آدميان را فرزندان آدم و حوا مىداند و در مبدأ آفرينش و استعدادهاى انسانى ميان آنان فرقى نمىگذارد: ﴿يَـأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُم مِّن نَّفْس وَ حِدَة وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَآءً﴾؛[8] اى مردم، از پروردگارتان كه شما را از «نفس واحدى» آفريد و جفتش ر [نيز] از او آفريد، و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد، پروا داريد؛ و از خدايى كه به [نام] او از همديگر درخواست مىكنيد، پروا نماييد. و در آيهاى ديگر، مايه برترى آدميان را تقوا بر مىشمرد: ﴿يَـأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَـكُم مِّن ذَكَر وَ أُنثَى وَ جَعَلْنَـكُمْ شُعُوبًا وَ قَبَآلـِلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللهِ أَتْقَـلـكُمْ﴾؛[9] اى مردم، ما شما را از مرد و زن آفريديم، و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت، ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. و نيز مىتوان به اين روايتها اشاره كرد: رسول خدا (ص) فرمود: أيها النّاس إنّ ربّكم واحد، وإنّ أباكم واحد، كلّكم لآدم، وآدم من تراب، إنّ أكرمكم عندالله أتقاكم، وليس لعربى على عجمى فضل الاّ بالتقوى؛[10] اى مردم، به راستى كه پروردگارتان يكى است، پدرتان يكى است. همه شما فرزند آدم هستيد و آدم از خاك است. به راستى كه ارجمندترين شما، نزد خداوند، پرهيزگارترين شماست. هيچ عربى را بر غير عربْ برترى نيست، جز به پرهيزگارى. رسول خدا (ص) فرمود: النّاس سواء كأسنان المشط؛[11] مردم مانند دندانههاى شانه برابرند. و نيز رسول خدا (ص) فرمود: فالنّاس اليوم كلّهم أبيضهم وأسودهم ...؛[12] امروز تمامى مردم [در پرتو آيين اسلام]، سفيد و سياه، قرشى و عرب و و نيز رسول خدا (ص) فرمود: به راستى كه همه مردم، تا اين روزگار ما، از آدماند [و برابرند]؛ مانند دندانههاى شانه؛ عرب را بر غير عرب و سرخ گونه را بر سياه فضيلتى نيست، مگر در سايه پارسايى.[13] و نيز امام على (ع) فرمود: النّاس إلى آدم شرع سواء؛[14] مردمان تا آدم همه برابرند. خلاصه آنكه اين آيات ـ كه با آيات و رواياتهاى ديگر تأييد مىشوند ـ بر برابرى انسانها در قصاص دلالت دارند، و هيچگونه نابرابرى را برنمىتابند. در برابر اين استدلال، دو شبهه ممكن است مطرح گردد، كه اينك به بررسى و نقد آن دو مىپردازيم: 1. ممكن است گفته شود آيات متضمن قصاص (آيه اول و دوم از گروه نخست) و نيز آيه انتصار (آيه چهارم از گروه نخست) هيچگونه اطلاق و شمولى نسبت به برابرى قصاص در طوايف ياد شده ندارند؛ زيرا اين آيات بر اصل قصاص دلالت دارند و از آن رو كه در آن زمان، قصاص با وجود تفاوت ميان زن و مرد و برده و آزاد، صادق بود، اين آيات نيز مىتوانند مؤيد همان باشند. به تعبير ديگر، از اين آيات نمىتوان برابرى در قصاص را به دست آورد؛ چرا كه اين آيات بر اصل قصاص دلالت دارند، و در آن زمان، نابرابرى در قصاص مرد و زن و برده و آزاد رايج بوده و در عين حال به آن قصاص مىگفتند. در پاسخ به اين ايراد، بايد گفت: اولا، آيات ديگر مثل آيه ﴿وَ جَزَؤُاْ سَيِّئَة سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا﴾[15] و نيز ﴿أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ﴾[16] بر برابرى و عدم تفاوت دلالت دارند و براى استدلال كفايت مىكنند؛ ثانياً، صدق قصاص با وجود نابرابرى در ميان مردمان جاهل، مبتنى بر عقايد و باورهاى باطل آنان بود، و عرف انسانى با فطرت اصلىاش به برابرى و عدم تفاوت اعتقاد دارد. پس صدق قصاص نزد آنان نمىتواند ملاك صدق آيات قرآنى ـ كه بر حق و حقيقت مبتنى است ـ باشد؛ ثالثاً، عرف زمان ما ـ كه بر شعور و ادراك و فرهنگ بالاى انسانها مبتنى است ـ قصاص را به صورت برابر، شامل همه طوايف مىبيند، و اين ملاك صدق آيات قرآنى است؛ رابعاً، آنجا كه احكام بر عناوين مترتب گردد (مانند اين آيات) ملاك دلالت، صدق عنوان است؛ گرچه برخى از مصاديق آن در دورههاى پس از نزول شكل گيرد، بلى اگر احكام بر مصاديق خارجى مترتب گردد، ملاك دلالت، همان مصداقهاى زمان جعل حكم است. 2. دومين ايراد، آن است كه آيه ﴿كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِى الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ﴾[17] بر اختلاف و تفاوت در اين طوايف دلالت دارد، و معناى آيه چنين است كه آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده، مرد در برابر مرد و زن در برابر زن قصاص مىشود. اين آيه از آنرو كه صريح در نابرابرى است، مىتواند اطلاق و شمول ديگر آيات را نيز مقيد سازد. پاسخ اين ايراد چنين است كه اين آيه نيز بر مساوات و برابرى در اين سه گروه، دلالت دارد؛ يعنى اينها با هم برابرند و قصاص بايد بر قاتل اجرا شود، هركه باشد و نيز مقتول هر كه باشد. توضيح مطلب چنين است: اين آيه ناظر بر اين مطلب است كه قصاص تنها بايد بر قاتل اجرا گردد و نه ديگرى؛ در مَثَل، اگر انسان آزادى، انسان آزاد ديگرى را كشت، خود او بايد قصاص شود، نه برده وى؛ با اين توجيه كه گفته شود قاتل از مقتول برتر است و بايد برده قاتل ـ كه در رتبه اجتماعى مقتول است ـ به جايش قصاص شود. و يا اگر بردهاى بردهاى را كشت، بايد خودِ قاتل قصاص شود و گفته نشود كه اين برده قاتل چون با گروه اجتماعى بالاترى ارتباط دارد، بايد انسان آزادى را از طبقه فرو دست به جاى او قصاص كرد. و يا اگر زنى، زنى را كشت، خود او بايد قصاص شود، نه مردى به جاى آن زن؛ با اين استدلال كه اين زن وابسته به طبقه اشراف است و در رتبه مقتول نيست، بلكه از او برتر است، پس بايد مردى را به جاى او قصاص كرد كه در رديف و رتبه مقتول باشد. با اين توضيح، اين آيه نه تنها بر تفاوت و نابرابرى دلالت ندارد، بلكه بر برابرى و رفع تفاوتها تأكيد مىكند. با توجه به مطلب ياد شده، اين آيه را دو گونه مىتوان تفسير كرد؛ بر پايه يك تفسير، تفاوت و نابرابرى در قصاص به اثبات مىرسد و برپايه تفسير ديگر، تساوى و برابرى از آيه استفاده مىشود. از آنرو كه تفسير اول با ساير آيات و مذاق شريعتْ ناسازگار است و مستلزم تقييد ديگر ادله مىشود ـ كه لسان و پيام آنها از تقييد ابا دارد ـ دومين تفسيرْ روشنتر است و بايد همان مبنا قرار گيرد. از سوى ديگر، تفسير دوم با شأن نزول آيه نيز سازگار است. شأن نزول اين آيه در تفسير مجمعالبيان اين گونه بيان شده است: اين آيه درباره دو قبيله از عرب نازل شد كه يكى را بر ديگرى برترى بود. آنان زنهاى طايفه خود را بدون مهريه به ازدواج درمىآوردند. اين قبيله سوگند ياد كردند كه اگر بردهاى از ما كشته شود، در برابرش آزادى از آنان را مىكشيم؛ در برابر زنى از قبيله ما مردى از آنان را مىكشيم و در برابر مردى از قبيله ما دو مرد از آنان را مىكشيم، و جراحتهاى قبيله خود را دو برابر جراحتهاى آنان به حساب مىآوردند. تا اينكه اسلام آمد و خداوند اين آيه را نازل كرد.[18] اين مطلب در تفاسير ديگر نيز آمده است.[19] و اگر گفته شود اين آيه در تفسير دوم ظهورى ندارد، بايد گفت كه لااقل مورد احتمال است و اطلاق آيههاى ديگر ثابت است. تا اينجا از اصل برابرى در قصاص ميان زن و مرد و كافر و مسلمان و برده و آزاد بر پايه دلالت آيات قرآنى و اصول شريعت اسلامى دفاع شد. اينك به بررسى ديدگاههاى مخالفان اين نظريه مىپردازيم. ----------- [1]. بقره، آيه 178. [2]. بقره، آيه 179. [3]. مائده، آيه 45. [4]. اسراء، آيه 33. [5]. شورى، آيه 40. [6]. نحل، آيه 126. [7]. بقره، آيه 194. [8]. نساء، آيه 1. [9]. حجرات، آيه 13. [10]. تحف العقول، ص 34؛ بحارالانوار، ج 76، ص 350، ح 13. [11]. كنزالعمال، ج 9، ص 38، ح 24882؛ بحارالانوار، ج 78، ص 215، ح 108. [12]. بحارالانوار، ج 22، ص 118، ح 89. [13]. همان، ص 348، ح 64. [14]. بحارالانوار، ج 75، ص 57، ح 119. [15]. شورى، آيه 40. [16]. مائده، آيه 45. [17]. بقره، آيه 178. [18]. مجمع البيان، ج 1، ص 264. [19]. ر.ك: الكشاف، ج 1، ص 221؛ زبده البيان، ص 671 .
|