|
بخش اول: برابری دیه زن و مرد
قرآن كريم در باره مقدار ديه زن و مرد، ساكت است و آنچه میتواند مستند و مدرك برای تعيين اندازه ديه آنها قرار گيرد، اصول و قواعد كلی اسلامی، روايات خاص و اجماع است. در كتب فقهی، به استناد روايات خاص و اجماع، بر نابرابری ديه زن و مرد، تأكيد شده است. اين دو دليل در فصل دوم، مورد نقد و بررسی قرار میگيرد. ادعای ما اين است كه ادلهای كه بر اصل تشريع ديه دلالت دارند، و نيز اصول و قواعد كلی اسلامی، بر برابری ديه زن و مرد، مسلمان و غير مسلمان دلالت میكنند، كه در اين فصل، به بررسی اين دو دليل میپردازيم: يكم. روايات تشريع ديه قرآن كريم در يك آيه بر اصل تشريع ديه دلالت دارد ولی نسبت به مقدار آن ساكت است: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِن أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَـًا وَ مَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَـًا فَتَحْرِيرُ رَقَبَة مُّؤْمِنَة وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَی أَهْلِهِی...﴾؛[1] و هيچ مؤمنی را نَسِزَد كه مؤمنی را ـ جز به اشتباه ـ بكشد، و هر كس مؤمنی را به اشتباه كشت، بايد بنده مؤمنی را آزاد و به خانواده او خون بها پرداخت كند؛ مگر اينكه آنان گذشت كنند، و اگر [مقتول] از گروهی است كه دشمنان شمايند و [خود] وی مؤمن است، [قاتل] بايد بنده مؤمنی را آزاد كند [و پرداخت خون بها به خانواده او لازم نيست] و اگر [مقتول] از گروهی است كه ميان شما و ميان آنان پيمانی است، بايد به خانواده وی خون بها پرداخت نمايد و بنده مؤمنی را آزاد كند، و هر كس [بنده] نيافت، بايد دو ماه پياپی ـ به عنوان توبهای از جانب خدا ـ روزه بدارد، و خدا همواره دانای سنجيده كار است. اين آيه گرچه از بيان مقدار ديه ساكت است، ولی هيچ گونه تفاوتی ميان قتل انسان مؤمن و كسی كه خونش احترام دارد، نمیگذارد. رواياتی كه در مقام بيان ديه و مقدار آن میباشند، بر برابری در مقدار ديه زن و مرد، مسلمان و غير مسلمان دلالت روشن دارند و در آنها تبعيض و تفاوتی ديده نمیشود.[2] اين روايتها را شيخ حر عاملی در ابتدای كتاب الديات از كتاب وسائل الشيعة آورده است. تعداد اين روايتها چهارده حديث است[3] و در ميان آنها روايتهای معتبر نيز بسيار است. برخی از اين روايات از اين قراراند: 1. عن عبدالرّحمن بن الحجّاج، قال: سمعت ابن أبي ليلی يقول: «كانت الدِّية في الجاهليّة مئةً من الإبل فأقرّها رسول اللّه (ص)، ...»؛[4] عبدالرحمن بن حجاج میگويد: شنيدم كه ابن أبی ليلی میگفت: «ديه در دوران جاهليت يكصد شتر بود. رسول خدا (ص) همان را امضا كرد. سپس بر گاوداران، دويست گاو، و بر گوسفندداران، يكصد گوسفند، و بر صاحبان طلا، هزار دينار و بر صاحبان درهم، ده هزار درهم و بر مردمان يمن، دويست حُله [قطعه پارچه] مقرّر كرد». 2. في وصيّة النّبيِّ (ص) لعليّ (ع) قال: يا عليُّ! إنّ عبدالمطّلب سنّ في الجاهليّة خمس سنن أجراها الله له في الإسلام، إلی أن قال: و سنّ في القتل مئةً من الإبل فأجری الله ذلك في الإسلام؛[5] اين روايت صحيحه است و مشايخ ثلاثه آن را نقل كردهاند. رسول خدا (ص) در سفارش خود به امام علی (ع) فرمود: ای علی، به راستی كه عبدالمطلب پنج سنت را در دوران جاهليت بنا نهاد كه خداوندْ آنها را در دوران اسلام نيز اجرا كرد... عبدالمطلب برای قتل، يكصد شتر مقرّر كرد و خداوند هم همان را در دوران اسلام جاری ساخت. يادآوری میشود كه در ميان اين چهارده حديث، دو روايت است كه ممكن است از آن اختصاص اين مقدار ديه به مرد يا مسلمان استفاده شود، يكی عبارت «ديـهالرجل» در حديث دوازدهم و ديگری عبارت «ديـهالمسلم» در حديث دوم. اينك به بررسی اين دو روايت میپردازيم: 1. حديث دوازدهم متن حديث چنين است: و دية الرجل مأة من الإبل، فان لم يكن فمن البقر بقيمة ذلك، فان لم يكن فألف كبش، هذا فی العمد، وفی الخطأ مثل العمد ألف شاة مخلطة؛[6] ابو بصير میگويد: ديه مرد يكصد شتر است، و اگر شتر نباشد، به اندازه بهای يكصد شتر، گاو پرداخت گردد و اگر آن هم ممكن نباشد، هزار قوچ پرداخت شود. اين [مقدار] در قتل عمدی است و در قتل خطايی، مانند [قتل] عمد، هزار گوسفند پرداخت میشود. ممكن است گفته شود عبارت «ديـهالرجل» بر اختصاص اين مقدار ديه به مردان دلالت دارد و شامل ديه زن نمیشود. ليكن بايد گفت كه بدين روايت نمیتوان استناد جُست و اختصاص اين مقدار ديه را به مرد اثبات كرد؛ زيرا: اولا. واژه «رجل» بر خصوصيت دلالت ندارد زيرا واژههايی همچون «رجل»، برای احكام مشترك و عام، كاربردی متداول و رايج دارند. ثانياً. صدور اين حديث از معصوم روشن نيست؛ زيرا ابو بصير آن را از كسی نقل نكرده است. ثالثاً. سند روايت معتبر نيست؛ چرا كه از يك سو ابوبصير، ميان ثقه و ضعيف، مشترك است و قرينهای برای تعيين وی در ميان نيست. از سوی ديگر، ابراهيم و ابیجعفر، راويان قبل از علی بن ابیحمزه، ضعيفاند. رابعاً. اين حديث بر ترتيب ميان موارد ديه دلالت دارد؛ يعنی ابتدا صد شتر و اگر ممكن نبود، به اندازه آن گاو و در صورت عدم امكان، هزار گوسفند پرداخت میشود؛ حال آنكه ترتيب بين موارد ديه با ديگر روايتها ناسازگار است و فقيهان نيز از اين مضمون اعراض كردهاند. بنابراين، مضمون اين روايت، مورد پذيرش فقيهان نيست. 2. حديث دوم متن حديث از اين قرار است: سألت أبا عبدالله (ع) عن الدّية فقال: دية المسلم عشرة آلاف من الفضّة ...؛[7] ابو بصير گويد: از امام صادق (ع) درباره ديه پرسيدم. فرمود: ديه مسلمان ده هزار نقره و [يا] هزار مثقال طلا و [يا] هزار گوسفند سه ساله و [يا] يكصد شتر و [يا] دويست گاو. ممكن است از كلمه «المسلم» استفاده شود، كه اين اندازه از ديه به مسلمان اختصاص دارد و شامل غير مسلمان نمیشود. ليكن حق آن است كه نمیتوان از اين روايت چنين اختصاصی را استفاده كرد، زيرا: اولا. لقب مفهوم ندارد و اثبات حكمی برای مسلمان، نفی آن حكم از غير مسلمان نمیباشد و عدم بيان حكم غير مسلمان، به جهت عدم ابتلا بدان بوده است. ثانياً. بر فرض آنكه قبول كنيم اين حديث مفهوم دارد و اين مقدار ديه را از غير مسلمان نفی میكند، ولی مفهوم اطلاق ندارد و گوينده جمله مفهوم دار در مقام بيان منطوق است نه در مقام بيان مفهوم، تا اطلاق داشته باشد، و در مقام بيان بودن مفهوم و اطلاق آن محتاج به قرينه و دليل است كه در مورد اين روايت و غالب جملههای مفهوم دار چنين دليلی ديده نمیشود. بنابراين، مفهوم روايت بر بيش از تفاوت داشتن ديه غير مسلمان فی الجمله ـ همانند غير مسلمانی كه موتمن و محترم و معاهد نباشد ـ با مسلمان دلالتی ندارد، و همه غير مسلمانان را شامل نمیشود. ثالثاً. اگر قبول كنيم كه مفهوم در اين حديث اطلاق دارد ـ گرچه خلاف تحقيق میباشد ـ اين اطلاق نسبت به ذمّی بالفعل و بالقوه به وسيله روايات وارد شده در تساوی ديه ذمّی (بالفعل و بالقوه) با مسلمان تقييد میشود و آن روايات عبارتاند از: 1. سألت أبا عبدالله (ع) عن مسلم قتل ذميّاً؟ فقال: هذا شيء شديد لا يحتمله الناس...؛[8] سماعه میگويد: از امام صادق (ع) درباره كشتن ذمی پرسيدم؟ فرمود: [پاسخ اين پرسش] سخت است و مردم آن را تاب نمیآورند، بايد به خانواده وی ديه مسلمان را پرداخت تا از كشتن مردم عراق و اهل ذمّه دست بردارد. سپس فرمود: اگر مسلمانی بر كافر ذمّی خشمگين گردد و بخواهد او را بكشد و زمين وی را بستاند و آن گاه به خانواده او هشتصد درهم بپردازد، كشتن اهل ذمه رواج يابد! 2. عن أبی عبدالله (ع) قال: دية اليهودی والنصرانی والمجوسی دية المسلم؛[9] امام صادق (ع) فرمود: ديه يهودی، مسيحی و زردشتی همانند ديه مسلمان است. بايد توجه داشت كه ذمّی در اين روايتها با الغای خصوصيت و تنقيح مناط، خصوصيتی نداشته و هر غير مسلمانی كه مال و جانش محترم است را شامل میشود، زيرا مناط ديه در ذمّی همان احترام است كه امری عقلايی است و شرع نيز همان را امضا كرده است و عقلا ديه را در جايی كه خون محترم باشد، به عنوان جبران خسارت میپذيرند بدون آنكه در ديانت مقتول فرقی قايل شوند، و اگر در اين روايتها سخن از ذمی است به جهت آن است كه مورد ابتلای مسلمانان، غير مسلمانان ذمّی بودهاند. دوم. اصول و قواعد كلی اسلامی علاوه بر اين روايات ـ كه بر برابری ديه دلالت دارند ـ میتوان آيات و رواياتی را نيز كه بر برابری انسانها در شخصيت و استعداد و ديگر ويژگیهای انسانی دلالت دارند، گواه و شاهد گرفت. به تعبير ديگر، میتوان گفت كه اصول و قواعد اوليه اسلامی نيز بر برابری دلالت مینمايند. برخی از آيات و روايات بدين شرحاند. قرآن كريم همه آدميان را فرزندان آدم و حوا میداند، و ميان آنان در مبدأ آفرينش و استعدادهای انسانی، فرقی نمیگذارد: ﴿يَـأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نَّفْس وَ حِدَة وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيرًا وَنِسَآءً واتقوا الله الذی تساءَلون به﴾؛[10] ای مردم، از پروردگارتان ـ كه شما را از «نفس واحدی» آفريد و جفتش را و در آيهای ديگر، مايه برتری آدميان را تقوا بر میشمرد: ﴿أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَـكُم مِّن ذَكَر وَ أُنثَی وَ جَعَلْنَـكُمْ شُعُوبًا وَ قَبَآلـِلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللهِ أَتْقَـلـكُمْ﴾؛[11] ای مردم، ما شما را از مرد و زن آفريديم، و شما را ملتْ ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايی متقابل حاصل كنيد. درحقيقت، ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. و نيز میتوان به اين روايتها اشاره كرد: رسول خدا (ص) فرمود: أيها النّاس! إنّ ربّكم واحد، وإنّ أباكم واحد، كلّكم لآدم، وآدم من تراب، إنّ أكرمكم عندالله أتقاكم، و ليس لعربی علی عجمی فضل الاّ بالتقوی؛[12] ای مردم، به راستی كه پروردگارتان يكی است، پدرتان يكی است. همه شما فرزند آدم هستيد و آدم از خاك است. به راستی كه ارجمندترين شما، نزد خداوند، پرهيزگارترين شماست. هيچ عربی را بر غير عربْ برتری نيست، جز به پرهيزگاری. رسول خدا (ص) فرمود: النّاس سواء كأسنان المشط؛[13] مردم مانند دندانههای شانه برابرند. و نيز رسول خدا (ص) فرمود: فالنّاس اليوم كلّهم أبيضهم وأسودهم وقرشيهم ...[14] امروز تمامی مردم [در پرتو آيين اسلام]، سفيد و سياه، قرشی و عرب و عجم از آدم زاده شدهاند، و به راستی كه خداوند آدم را از خاك آفريد؛ و دوست داشتنیترينِ مردم، نزد خداوند ـ عزّ و جلّ ـ در روز قيامت، مطيعترين و پارساترين آنهاست. و نيز رسول خدا (ص) فرمود: به راستی كه همه مردم، تا اين روزگار ما، از آدماند [و برابرند]؛ مانند دندانههای شانه؛ عرب را بر غير عرب و سرخ گونه را بر سياه فضيلتی نيست، مگر در سايه پارسايی.[15] خلاصه آنكه روايات دال بر اصل ديه و مقدار آن، به انضمام اصول و قواعد كلّی اخذ شده از آيات و روايات، برابری ديه زن و مرد، مسلمان و غير مسلمان را تثبيت میكنند. اينك، برای تكميل اين نظريه، بايد رأی مشهور فقيهان و مستند آنها مورد نقد و بررسی قرار گيرد، كه خواهد آمد. ----------- [1]. نساء، آيه 92. [2]. از روايتهايی كه بر تفاوت ديه دلالت دارد و نسبت آنها با اين روايات، در فصل دوم سخن خواهيم گفت. [3]. وسائل الشيعـه، ج 29، ص 193 ـ 199، باب 1. [4]. وسائل الشيعـه، ج 29، ص 193، باب 1، ح 1. [5]. وسائل الشيعـه، ج 29، ص 198، باب 1، ح 14 . [6]. وسائل الشيعـه، ج 29، ص 197، باب 1، ح 12. [7]. وسائل الشيعـه، ج 29، ص 194، باب 1، ح 2. [8]. وسائل الشيعـه، ج 29، ص 221، باب 14، ح 1. [9]. وسائل الشيعـه، ج 29، ص 221، باب 14، ح 2. [10]. نساء، آيه 1. [11]. حجرات، آيه 13. [12]. تحف العقول، ص 34، خطبته6 فی حجّة الوداع؛ بحارالانوار، ج 73، ص 350، ح 13. [13]. كنزالعمال، ج 9، ص 38، ح 24882؛ بحارالانوار، ج 75، ص 215، ح 108. [14]. بحارالانوار، ج 22، ص 118، ح 89 . [15]. بحارالانوار، ج 22، ص 348، ح 64 .
|