|
«نهاد اجتهاد و نوآوريها »
«نهاد اجتهاد و نوآوريها »[1] بسم اللّه الرحمن الرحیم خداوند بزرگ را سپاسگزارم که توانستم بار دیگر در این اواخر عمر در این جلسات؛ چه در تهران و چه در اصفهان و اینک هم در اینجا از محضر بزرگان استفاده کنم و بالاخصّ سخنان حضرت آیت الله ابنالخیرتین محقّق داماد. و باید هم، ایشان چنین باشد، چون همه میدانید که حضرت آقای دکتر محقّق داماد از طرف پدری به مرحوم آیت الله العظمی محقّق داماد میرسد که به نظر بنده بسیار هم روشنفکر بوده است، هر چند نشده زندگینامه ایشان را بنویسند. بنده معتقدم جناب آقای محقّق اگر بتوانند، نشستی برای زندگی و تاریخ ایشان برگزار کنند و در این رابطه صحبت بشود تا ابعاد زندگی ایشان برای دیگران روشن شود. بنده حدود شش ماه خدمت ایشان تلمّذ کردهام و از ایشان مطلبی به یادم دارم که میفرمود: هر وقت حرفی را میخواهید بزنید و مطلبی دارید که تازگی دارد، تلاش کنید سخن یک شخص بزرگی را همراه خودتان کنید؛ یعنی بگویید او هم موافق است تا کمتر مورد ضربات دیگران قرار گیرید. حالا اگر انسان نتوانست این کار را انجام دهد امروز راه این نشستها باز است که فضلا و اندیشمندان بیایند و آدم در نظریات خودش بتواند بهتر کار کند. به دنبال فرمایشات حضرت آقای محقّق و دیگران؛ چه در نشست تهران و چه در اصفهان، چه در اینجا؛ بزرگانی از حوزه و غیر حوزه که صحبت کردند، عرض میکنم که پیشینیان ما خیلی زحمت کشیدهاند. سخنی از امام امت که ظاهراً باید ریشهاش از مؤسّس حوزه علمیه قم مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ باشد ـ چون هم نوه و سبطشان این مطلب را فرمودهاند و هم امام امت دارد ـ اینکه: در فقه کنکاش کنید، دقت کنید، نوآوری کنید. روش فقهی امام خمینی و مروری بر اندیشههای فقهی برخی فقها در گذر زمان امام (س) در وصیتنامهاش هم دارد؛ تحقیق بر تحقیقات اضافه کنید، مواظب باشید از روش مشایخ عظام در فقه، تعدّی نکنید.[2] این جملهای است که امام در وصیتنامهاش نوشته، میگوید: تحقیق بر تحقیقات اضافه کنید. این مناسب است با این نشست شما آقایان و فکر شما آقایان. بعدش میفرماید: اما از مشایخ عظام و روش مشایخ عظام، تعدّی نکنید و آن روش را حفظ کنید. به عبارت دیگر، امام در جای دیگر دارد که: فقه شیخ انصاری و صاحب جواهری، فقه سنّتی، نه اینکه همین طور اجتهاد کنید و حرف بزنید بدون اینکه روش فقهی آنان را دنبال کنید.[3] ایشان فرمودند که: اگر ما این روش فقهی را کنار بزنیم، چنین و چنان هستیم.[4] امروز این شماها هستید که باید این مسائل و موضوعات را با این روشها و متد جدید پیدا کنید و بحث کنید. یا خودِ حضرت آقای محقّق در رساله حقوق تطبیقیشان در مسأله دیه نوشتهاند؛ ایشان در ذیل صحیحه ابان بن تغلب میگوید: این صحیحه مخالفٌ للقواعد المعقولـه والمنقولـه و بعد، آخر سر میرسد میگوید: روایات داریم باید چه کنیم؟! آخر سر میگوید: فتأمّل؛ یعنی بعد از روایات باز هم امر به تأمّل میکند در فقه دیه آنها. به هر حال این فقاهت مقدّس اردبیلی است در اینجا. اجتهاد شهید ثانی و استفاده دهگانه از روایت هند شهید ثانی (ره) در مسالک[5] یک روایت نبوی را از عامه نقل میکند که: «هند؛ زوجه ابیسفیان برای شکایت یا استفتاء نزد پیغمبر آمد. هند به پیغمبر عرض کرد که شوهرم یک آدم خیلی بخیلی است و خرجی به ما نمیدهد. ما چه کنیم؟ شما به ما اجازه میدهید که از مالش برداریم؟ پیغمبر در آنجا فرمود: بله، میتوانید به قدر معروف از مالش بردارید». اینکه میگویم بزرگان کار کردهاند؛ زحمت کشیدهاند، امروز شما آقایان باید این تلاشها را دنبال کنید، این نکته است که شهید ثانی[6] در ذیل این روایت میفرماید: از این روایت کوتاه ده حکم استفاده میشود: «الأولى: أنّه يجوز للمرأة الخروج من بيتها لتستفتي»؛ زن برای جواب مسأله میتواند از خانه شوهرش بیرون برود. «الثانية: أنّ صوتها ليس بعورة، و إلّا لنبّهها (ص) على ذلك؛ لأنّ تقريره كقوله و فعله»؛ شنیدن صدایش حرام نیست. «الثالثة: أنّه يجوّز لمن منع حقّه أن يشكو و يتظلّم». هرکس میتواند تظلم و دادخواهی کند. «الرابعة: أنّـه يجوز ذكر الغائب بما يسوءه عند الحاجة، فإنّها وصفته بالشحّ»؛ میتواند غیبتش کند برای پرسیدن مسأله یا برای قضاوت. «الخامسة: أنّه يجوز لمن له حقٌّ على غيره، و هو ممتنعٌ أن يأخذ من ماله بغير علمه»؛ میتواند اگر حقّش که در آن هست، از مالش بردارد. شبیه مقاصّهای که فقها فرمودهاند. «السادسة: أنّه لا فرق بين أن يكون من جنس حقّه أو من غير جنسه». «السابعة: أنّه يجوز للقاضي أن يقضي بعلمه»؛ قاضی میتواند به علمش عمل کند. البته نمیگویم همهی مطالبش درست است یا نادرست. برخی از آنها خدشه دارد و به نظر تمام نمیآید و لو استدلال ایشان درست است. «الثامنة: أنّه يجوز القضاء على الغائب». این برداشت هم محلّ خدشه است؛ ولی ایشان میفرماید از این روایت این مطلب به دست میآید. «التاسعة: أنّ الأمّ يجوز أن تكون قيّمـة الولد»؛ مادر میتواند قیّم باشد. منتهی ایشان از خودش اضافه میکند. میفرماید: بله، میتواند این کار را انجام دهد؛ بردارد و قیّم بشود برای خودش و بچههایش لکن با اجازه حاکم. البته این مطلب آخر در روایت نیست و ایشان اضافه فرمودهاند. «العاشرة: أنّ المرجع في نفقة الزوجة والولد إلى العرف، و لا تقدير له شرعاً»؛ نفقه زوجه، حد معیّنی ندارد؛ چون فرمود: به قدر معروف، بردار. ایشان تصریح میفرماید یعنی حاکمش عرف است. تجلیل از مقام مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی. ... و باز جای تأسّف است که دوستان ما و عزیزان ما از میان ما رفتند. ما یک روزی آیت الله شهید مطهری داشتیم، آیت الله شهید بهشتی داشتیم، این اواخر خاتم آنان، آیت الله مرحوم آشیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی را داشتیم. یک وقتی به ایشان عرض کردم آقا! شما که جزوههای ما را مطالعه میکنید، تکفیرمان که نمیکنید؟! گفت: نه، خیلی هم خوب است؛ چون ایشان صاحب نظر بود. ایشان وقتی که از قم به تهران رفت، در همان زمان به معنای حقیقی، مجتهد مسلّم بود، نه به معنای اجتهاد رسمی و قانونی. اجتهادش مسلّم بود و از کتابها و نظریاتش هم، این معنا معلوم است. یک وقتی به ایشان عرض کردم: آقا! بیایید این مسائلی را که بنده راجع به حقوق زنان دارم ـ که شما هم معتقدید نصف جمعیت جامعه را زنان تشکیل میدهند ـ به نمایندگان محترم مجمع بگویید تصویب کنند، فرمود: اگر به مجمع تشخیص مصلحت بیاید، رد میشود. عرض کردم: وقتی شما قبول کنید و به آنها هم جواب و توضیح بدهید... و ایشان فرمودند: حرف شما درست است؛ اما من محذوراتی دارم که نمیتوانم. به هر حال این مسائل را به ایشان پیشنهاد کردم و ایشان هم موافق بود. منتها حالا دیگر او هم از دنیا و از میان ما رفت. روحش شاد و خداوند او را با اولیائش محشور بگرداند... ------------ [1]. بخشی از بيانات حضرت آیت الله العظمی صانعی (مد ظله العالی) در نشست فقه پژوهی دیه در قم. [2]. صحيفه امام، ج 21، ص 426 - 425. [3]. صحيفه امام، ج 18، ص 72. [4]. صحيفه امام، ج 21، ص 273 - 381. [5]. البته قبل از شهید ثانی شیخ طوسی در کتاب المبسوط همین روایت را نقل میکند و احتمالات دهگانه را پیرامون این روایت بیان میکند. مراجعه شود به: المبسوط، ج 6، ص 3؛ مقدّس اردبیلی هم در مجمع الفائده، ج 12، ص 204 در باره این روایت میفرمایید: «فيه أحكام كثيرة. فافهم». [6]. مسالک الافهام، ج 8، ص 438 – 439؛ «و من السنة ما روي أنّ هند امرأة أبيسفيان جاءت إلى رسول اللّه ( فقالت: إنّ أبا سفيان رجل شحيح لا يعطيني ما يكفيني و ولدي إلّا ما آخذ منه سرّاً، و هو لا يعلم، فهل عليّ في ذلك من شيء؟ فقال6: خذي ما يكفيك و ولدك بالمعروف». و يستفاد من الخبر ـ وراء وجوب نفقة الزوجة والولد ـ فوائد: الأولى: أنّه يجوز للمرأة الخروج من بيتها لتستفتي. الثانیة: أنّ صوتها ليس بعورة، و إلّا لنبّهها6 علىذلك؛ لأنّ تقريره كقوله و فعله. الثالثة: أنّه يجوز لمن منع حقّه أن يشكو و يتظلّم، و لذلك لم ينهها عن الشكوى. الرابعة: أنّه يجوز ذكر الغائب بما يسوءه عند الحاجة، فإنّها وصفته بالشحّ. الخامسة: أنّه يجوز لمن له حقّ على غيره، و هو ممتنعٌ أن يأخذ من ماله بغير علمه. السادسة: أنّه لا فرق بين أن يكون من جنس حقّه أو من غير جنسه، و لذا أطلق لها الأخذ بقدر الكفاية. السابعة: أنّه يجوز للقاضي أن يقضي بعلمه. الثامنة: أنّه يجوز القضاء على الغائب. و قد يقال في هذين: أنّه أفتى ولم يقض. التاسعة: أنّ الأمّ يجوز أن تكون قيّمة الولد، فإنّه6 جوّز لها الأخذ والإنفاق في حياة الأب؛ لامتناعه، لكن يشترط نصب الحاكم لها. العاشرة: أنّ المرجع في نفقة الزوجة والولد إلى العرف، و لا تقدير له شرعاً».
|