|
نمونهای از اجتهادات مقدّس اردبیلی در افطار صوم و اعطای صدقه
مقدّس اردبیلی در باب افطار صوم[1]روایتی را نقل میکند ـ روایت، هم از طریق علمای حدیث اهل سنّت نقل شده و هم علمای شیعه نقل کردهاند ـ که: «شخصی نزد پیغمبر آمد و عرض کرد: من بدبخت شدم؛ روزهام را باطل کردم. پیغمبر فرمود استغفار کن، کفاره و صدقه بده. گفت چیزی ندارم. فرمود یک بنده آزاد کن. گفت ندارم. فرمود شصت مسکین سیر کن. گفت ندارم. فرمود شصت روز روزه بگیر. گفت ندارم». تا آخر روایت. باز روایت دیگری را نقل میکند که: «یک کسی آمد یک مقدار خرما برای پیغمبر آورد و پیغمبر فرمود این خرما را بردار برو صدقه بده. عرض کرد یعنی چه صدقه بدهم؟! ـ قضیّه خیلی جالب است. معلوم میشود که خیلی گرفتار بوده است. ـ خودم با زن و بچهام گرسنهایم، این را بردارم صدقه بدهم؟! من این کار را نمیکنم. این را نمیبرم صدقه بدهم! پیغمبر فرمود خودت و زنت و بچهات بخورید»؛[2] یعنی کفارهای را که باید بدهد، پیغمبر فرمود خودت و زنت و بچهات بخورید. این قدر در اسلام سهولت است و این قدر احکام اسلام باز و قابل انشراح است که پیغمبر کفاره را از مال خودِ شخص به او داده است. در وهله اول میفرماید برو اینها را صدقه بده. بعد که میگوید ندارم، میفرماید خودت بخور. ملاحظه بفرمایید که ایشان در مقایسه با مشکلاتی که بنده و امثال بنده در استنباط مسائل داریم، تا کجا فاصله دارد، تا به چه جایی میرسد؟! در اینجا مرحوم مقدس اردبیلی چهارده حکم از این روایت استفاده میکند. ایشان خیلی موارد دارد که من یکی ـ دو موردش را عرض کردم. ------------- [1]. مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، ج 5، ص 65 - 66؛ «و قد صرّح بهذه الثلاثة في هذه الرواية، على ما رواها العامّة، حيث قال: وقعت على امرأتي في شهر رمضان، فقال النبيّ (ص): هل تجد رقبة تعتقها؟ قال: لا، قال: فهل تستطيع أن تصوم شهرين متتابعين؟ قال: لا، قال: فهل تستطيع إطعام ستّين مسكيناً؟ قال: لا... . الخبر. و مثلها روى في الصحيح، عن عبد اللّه بن سنان، و قال في آخرها: فكل أنت و أهلك، فإنّه كفّارة لك، و أنّه كان في المكيال (المكتل) خمسة عشر صاعاً. و لا تدلّ هذه الرواية على الترتيب على هذا الوجه، و في هذه الرواية أحكام: 1. «وجوب الكفارة بالوقاع مع العمد في شهر رمضان مطلقاً، قبلاً أو دبراً، مع احتمال التخصيص بالأوّل، أنزل أو لم ينزل، مع احتمال التخصيص به؛ 2. و أنّه كبيرة؛ 3. و أنّ الكبيرة يسقط عقابها بالتوبة مع الكفّارة إن كانت ممّا فيه الكفّارة؛ 4. و أنّه لابدّ في التوبة من الاستغفار و لا يكفي الندامة؛ 5. و كونه مفطراً؛ 6. و قبول قول مدّعى الفقر من غير استحلاف؛ 7. و جواز السكوت عمّن سمع أنّه فعَل به ما يفطر حيث سكت عن المرأة؛ 8. و عدم الحكم بالتحمل مطلقاً؛ 9. و جواز التصدّق على الفاسق؛ 10. و التملّك بمجرّد القول (خذ) على الظاهر؛ لأنّ الظاهر أنّ التكفير بمال الغير لا يصحّ مع الاحتمال؛ 11. و جواز إعطاء الكفّارة العيال؛ 12. و جواز أكل المكفّر ممّا تصدق؛ 13. و جواز إعطاء الأقلّ من ستّين؛ إذ الظاهر عدم كون عياله ستّين؛ 14. و التصدّق بما يوجد في الكفّارة». [2]. حرعاملی، وسائل الشیعة، ج 10، ص 45. جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَفْطَرَ يَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ مُتَعَمِّداً؟ فَقَالَ: إِنَّ رَجُلاً أَتَى النَّبِيّ (ص) فَقَالَ: «هَلَكْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَقَالَ: مَا لَكَ؟ قَالَ: النَّارَ يَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: وَ مَا لَكَ؟ قَالَ: وَقَعْتُ عَلَى أَهْلِي، قَالَ: تَصَدَّقْ وَ اسْتَغْفِرْ، فَقَالَ الرَّجُلُ: فَوَ الَّذِي عَظَّمَ حَقَّكَ مَا تَرَكْتُ فِي الْبَيْتِ شَيْئاً لَا قَلِيلاً وَ لَا كَثِيراً. قَالَ: فَدَخَلَ رَجُلٌ مِنَ النَّاسِ بِمِكْتَلٍ مِنْ تَمْرٍ فِيهِ عِشْرُونَ صَاعاً يَكُونُ عَشَرَةَ أَصْوُعٍ بِصَاعِنَا، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص): خُذْ هَذَا التَّمْرَ فَتَصَدَّقْ بِهِ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! عَلَى مَنْ أَتَصَدَّقُ بِهِ وَ قَدْ أَخْبَرْتُكَ أَنَّهُ لَيْسَ فِي بَيْتِي قَلِيلٌ وَ لَا كَثِيرٌ، قَالَ: فَخُذْهُ وَ أَطْعِمْهُ عِيَالَكَ وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ، قَالَ: فَلَمَّا خَرَجْنَا قَالَ أَصْحَابُنَا: إِنَّهُ بَدَأَ بِالْعِتْقِ، فَقَالَ: أَعْتِقْ أَوْ صُمْ أَوْ تَصَدَّقْ».
|