|
مسائل دیه در محاکم
مسائل دیه در محاکم[1] بحث درباره تغلیظ دیه است، یکی از مباحثی است که عملاً محاکم با آن مواجه هستند. در بحث تغلیظ دیه از یک جهت انتقادهایی وارد میشود که در ماه حرام، بسیاری از ایرانیها و کسانی که در جاهای دیگری هستند، اصلاً ماههای حرام را نمیشناسند. قرآن در آیه 36 سوره توبه میفرماید: (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِي کِتَابِ اللَّهِ [تعداد ماهها در قرآن، در روزی که خدا آسمانها و زمین را خلق کرد دوازده است] مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ [یعنی از همان زمان، خدا در قرآن میفرماید من چهار ماه را به عنوان ماه حرام مشخص کردم. در این آیه یک اثر برای ماه حرم ذکر شده است که میفرماید:] فَلاَ تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَکُمْ).[2] جدای از آیات دیگر که بحث قتال را در ماه حرام مطرح کرده و فرموده مرتکب قتل نشوید، ولی اینجا میفرماید در این چهار ماه به خودتان ظلم نکنید. آیا میتوانیم از این قسمت آیه استفاده کنیم که تبعاتی که در سنت برای ماههای حرام وارد شده؛ یعنی بحث تغلیظ دیه، نسبت به قتل غیر عمد هم جاری است یا خیر؟ قتل عمد را میگویند قتل است و شارع برای خود این حرمت ماههای حرام، یک اثری را میگذارد که اگر کسی مرتکب قتل شد، دیه او تغلیظ بشود، ولی اگر کسی مرتکب قتل غیر عمد یا خطایی شد، آیا میتوانیم قائل به تغلیظ بشویم؟ من این بحث را صرفاً به عنوان تئوری ارائه میکنم و سابقهای از آن ندیدم که به اعتقاد من تغلیظ دیه؛ هم شامل قتل عمد میشود و هم قتل شبه عمد و نه قتل خطایی و مستند من همین بخش از آیه (فَلاَ تَظْلِمُوا فِيهِنَّ أَنْفُسَکُمْ) است؛ چون خدا میفرماید در این ماه به خودتان ظلم نکنید. آیا میتوانیم آیهای در قرآن پیدا کنیم که ظلم به خود که منع شده، قتل غیر عمد، ظلم به خود باشد؟ در جریان حضرت موسی (ع) وقتی آن قبطی را (فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ [با مشتی به قتل میرساند و میشود قتل غیر عمد یا شبه عمد، در آیه دارد:] قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي)؛[3] یعنی دقیقاً از این واژه استفاده کرده است. خدایا من با این قتل که قتل غیر عمد بود، به خودم ظلم کردم. اگر قتل غیر عمد یا شبه عمد، ظلم به نفس محسوب میشود، خداوند میفرماید در این ماههای حرام به خودتان ظلم نکنید. پس معلوم است که این یکی از مصادیق ظلم به نفس است و سنت هم برای آن قائل به تغلیظ دیه شده است. یک بحث فقهی یا روایی وجود دارد که مستند اصلی بحث تغلیظ دیه، روایت کُلَیب اسدی است که واقعیت این است که روایت، مورد استناد مشهور فقهای امامیه قرار گرفته که نسبت به خود کُلَیب اسدی، برخی در توثیقش اشکال کردهاند؛ و مثلاً محقق خویی در جاهای مختلف ـ و البته شاید پنج ـ شش جا ـ ایشان را ضعیف میشمارد، ولی یکی ـ دو جا هم به نحوی توثیقش میکند. اگر این روایت درست بشود که از نظر من سندش صحیح است؛ چون هم طریق اسناد شیخ طوسی و هم مرحوم صاحب تهذیب نسبت به ایشان درست است؛ زیرا روایت دارد: «علی بن ابراهیم، عن محمد بن عیسی، عن یونس» تا اینجا درست است و کُلَیب اسدی است. راجع به خود کُلَیب اسدی میگویند توثیقی نداریم. من روایات را که بررسی میکردم، دیدم یک روایت از امام وجود دارد که گروهی از صحابه نزد امام صادق (ع) آمدند و گفتند بین ما شخصی است که هر وقت از شما چیزی میشنود، میگوید من تسلیم هستم. بعد، ما به خاطر همین اسمش را «کُلَیب» گذاشتهایم؛ یعنی علت اینکه اسم معاویه صیداوی را «کُلَیب» گذاشتند، به خاطر شدت اخبات و تسلیمی بود که نسبت به اوامر یا احادیثی که از اهل بیت میشنید، داشت. امام فرمود آیا میدانی تسلیم چیست؟ بعد تعریف میکند که تسلیم به معنای اخبات است و من احساس میکنم خود همین روایت وقتی از واژه کُلَیب صحبت میکند، به نحوی توثیقی است که امام نسبت به این شخص دارد. (کلینی، 1363، ج 1، ص 391) اما در این روایت فقط دارد مردی که «يُقتل في الشّهر الحرام» دقیقاً واژه شهر حرام، ذکر شده و مشهور فقها میفرمایند؛ چون واژه «قتلَ» یا «یقتلُ» آمده، اطلاقش شامل همه قتلها میشود. البته صاحب جواهر اشکال میکند و میفرماید این ظهور ندارد، بلکه چون از واژه قتل استفاده میکنید، ظهور در قصد قتل دارد؛ یعنی کسی که قصد قتل داشته باشد؛ در حالی که در قتل غیر عمد، قصدی وجود ندارد و به نظرم این خود ظهورگیری هم درست نیست؛ چون وقتی شما از کسی سؤال میکنید که دیه فلان شخص در ماه حرام، چطور تغلیظ میشود؟ جایگاه دیه جایی است که اول شما قتلی داشته باشید که صحبت اوّلیه شما بحث دیه باشد، ولی در قتل عمد، معمولاً بحث دیه نیست، بلکه بحث قصاص است، مگر آنکه مصالحه بشود که آن هم کم و زیاد دارد. به هر حال، این بحثها در مورد تغلیظ وجود دارد، ولی قسمتی که صراحتاً به قتل خطایی اشاره شده، روایت علی بن رئاب است که روایت صحیح است، اما چون آنجا گفته: «صوم شهرین» و مطلبی که اشاره کردند، از امام سؤال میکند که اگر صوم شهرین باشد، وسطش عید است، اتفاقاً دو ـ سه جا امام تأکید دارد: «فإنّه حقٌ لزمه».[4] میگوید اشکال ندارد عید را هم روزه بگیرد؛ چون این حقی است که بر او لازم شده و برخی هم بر اساس همین روایت، فتوا دادهاند. این یک بحث مختصر در تغلیظ دیه بود که به نظر من با توجّه به این روایت که البته استدلالهایی وجود دارد، شامل قتل عمد و غیر عمد میشود، اما نسبت به بحث خطایی، کمی بحث وجود دارد که فکر میکنم نیاز به اصلاح ماده 555 قانون مجازات باشد. ----------- [1]. سخنرانی حجت الاسلام دکتر مهدی هادی در نشست فقه پژوهی «دیه» در تهران. [2]. توبه (9): 36. [3]. قصص (28): 16. [4]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، 1413 ق، ج 4، ص 110.
|