|
اهداف قانون عقوبت و رعایت وضعيت مالی جانی
1. «علاج الجانی لإصلاح سلوکه»؛ اصلاح رفتار و تربیت فرد جانی. 2. نهادینه کردن عدالت و اصلاح در جامعه. 3. حفاظت ضروریات بشری. 4. کنترل و ممانعت از بروز و تکرار چنین حوادث در جوامع بشری. این امر متفق علیه است که «عقاب» با تمام انواع و اشکال آن نوعی تکلیف، فشار و ایذاء بر جانی میباشد تا او اصلاح شده و دست به جنایت مجددی نزند (حفناوی، 1406ق، ص196). از طرفی دیگر، وجوب ادای دیه بر عاقله دال بر چه چیزی است؟ وجوب دیه بر عاقله احتمال جبران خسارت و عوض مالی و عقوبت هر دو را دارد. 1. چون عاقله از وظیفه خود شانه خالی کردهاند و جانی را قبل از ارتکاب عمل از ارتکاب جرم باز نداشتهاند، موظف به پرداخت دیه میباشند تا از این به بعد کوتاهی نکنند: «علی أن العاقلة یتحملون باعتبار تقصیرهم وترکهم حفظه ومراقبته وخصوا بالضم لأنه إنما قصر لفوته بانصاره فکانوا هم المقصرین» (ابن عابدین). 2. اما طرفداران نظریه جبران خسارت میگویند عاقله جرمی را مرتکب نشدهاند و جانی هم که با آنان مشورت نکرده چرا باید آنان را کیفر داد، بلکه این پرداخت دیه توسط عاقله نوعی حمایت و کمک از جانی است تا پرداخت دیه بر وی سنگینی نکند. پس دیه نوعی جبران فوت و خسارت مالی به خانواده مقتول میباشد: «الدیة في الشرع اسم للمال الذي هو بدل للنفس، والأرش اسم للواجب فیما دون النفس».[1] وفي رد المحتار: «قدم القصاص، لأنه الأصل، وصیانة الحیاة و الأنفس فیه أقوی، والدیة کالخلف له، ولهذا تجب بالعوارض کالخطاء وما في معناه، معراج. (قوله: الدیة في الشرع الخ) وفي اللغة وصدر ودی القاتل المقتول إذا أعطی ولیه المال الذي هو بدل النفس» (ابن عابدین). قبل از اسلام خویشاوندان قاتل به خاطر همدردی، نیکوکاری و جوانمردی در پرداخت دیه همکاری میکردند و در اسلام، هم شریعت بر آن صحه گذاشته است. چنانکه کسی بر اثر حوادث دچار زیان مالی میشود، مردم با او همیاری و مواسات میکنند (همان). اما دیه اهداف دوگانهای را دنبال میکند؛ برای اولیای مقتول جبران خسارت و عوض مالی بوده و برای نظام عاقله و خانواده قاتل، عقوبت و مجازات بر بی کفایتی آنان، بر جلوگیری از ارتکاب و وقوع جرم در جامعه است؛ زیرا افرادی چون زنان، خردسالان، دیوانهها که از اهل نصرت و بازدارنده نبودهاند، در لیست عاقله داخل نیستند. بنابراین، آنان مجازات و مکلف به پرداخت دیه نشدهاند، اما اگر صرف جنبه عوض مالی و جبران خسارت میداشت، باید آنان مکلف به همیاری، تعاون و مواسات میشدند. «فالنساء والذریة ممن له حظ في الدیوان، وکذا المجنون لا شیء علیهم في الدیة» (همان). فقیه و حقوقدان معاصر «علامه عبدالقادر عوده» در کتاب «التشریع الجنائی الإسلامی» بحث 215 تــکافؤ مینويسد: «اساس تکافؤ نزد فقهای اسلام دوچیز است: 1. حریت؛ 2. اسلام. اما نزد «ابوحنیفه» اساس تکافؤ فقط حریت است، نه اسلام. بنابراین، دیه غیر مسلمان کتابی با مسلمان، دیه غیر مسلمان غیر کتابی (مجوس، بتپرست، آفتابپرست) با مسلمان برابر است». ------------ [1]. الدرالمختار، الهندیه.
|