|
الف) قرآن مجید
روشن است که لفظ بیمه تأمین یا تضمین در قرآن مجید به کار نرفته است و بر فرض هم که به کار رفته بود، نمیتوانستیم از آن مستقیماً بیمه امروزی را بفهمیم؛ چون لفظ بیمهگری از امور حادثی است که سابقهاش به صدر اسلام نمیرسد و به همین جهت، فقها بحث میکنند که آیا قراردادها و عقود شرعی همانهایی است که در صدر اسلام بوده و از جانب شارع بر آنها مهر تأیید خورده است یا هر عقدی که عقلا بین خود برقرار سازند، مانند نظریه بیمه که در زمان شارع نبوده این نیز شرعی و واجب العمل است؟ به هر حال، پس از اشکالها و جوابهای طولانی به این نتیجه رسیدهاند که عقدها و قراردادها منحصر به آنچه که در زمان شارع بوده نیست و هر عقدی که عقلا بین خود به آن ملتزم شوند و مفاسدی از قبیل فریب، تقلب، قمار و ارتکاب حرام در آن نباشد، عقدی شرعی و قابل عمل است. به فرموده خداوند: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ) (مائده (5): 1)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! به قراردادها [ی خود] وفا کنید. عام است و شامل هر قراردادی میشود؛ چه آنهایی که نظیرش در صدر اسلام موجود بوده و چه آنها که جدید هستند. فقها نیز به همین آیه تمسک جسته و بیمه را قراردادی صحیح و لازم العمل دانستهاند. اما در قرآن، عموماتی وجود دارد که از آنها میتوان تشویق و ترغیب به هر کار خیر و خوبی را فهمید. حال اگر بتوانیم بیمه را یک کار خوب معرفی کنیم، در نتیجه ترغیب به آن نیز از آیه قرآن برداشت میشود. به عبارت دیگر، قرآن کتاب جاوید الهی است و در موارد زیادی به بیان کلیات اکتفا کرده است و ارجاع جزئیات به آن یا یافتن مصادیق برای آن را به عهده ما گذارده است و به اصطلاحِ اهلِ فن، کبری را بیان کرده تا هر مصداق و صغرایی را که با آن مطابق بود، شامل شود. مثلاً در آیه دوم از سوره مائده فرموده است: (وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ)؛ و در نیکوکاری و پرهیزگاری با یکدیگر همکاری کنید و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید. این فراز از آیه ربطی به صدر آیه که مربوط به امور حج است ندارد و همچنان که مفسران[1] گفتهاند: «واو» در «و تعاونوا» استینافی است و کلام برای بیان مطلب جدید و مستقلی طرحریزی شده است و علاوه بر آن در مقاله «حجیت فرازهای قرآن» بیان کردهام که حتی فرازهایی از قرآن که در ضمن یک داستان یا بیان یک کلی بزرگتری قرار دارند با شرایطی حجت هستند و سیاق کلام حجیت آن فراز را از بین نمیبرد.[2] بنابراین، تعاون و همکاری در کار نیک و تقوا از دستاوردهای الهی است. در اینجا باید پیرامون سه نکته بحث شود: 1. آیا امر «تعاونوا» مولوی است یا ارشادی؟ 2. برّ و تقوا چیست و مصادیق آن کدام است؟ آیا بیمه را شامل میشود یا خیر؟ 3. تفاوت «تعاون» با «معاونت» و «اعانت» چیست؟ اگر این سه نکته به طور شایسته و بایسته مورد تحلیل واقع شوند، به نظر میرسد حداقل استحباب بیمهگذاری از آن به دست آید. پیرامون نکته اول میتوان گفت که به قرینه سیاق، به نظر میرسد که امر به تعاون مولوی باشد؛ زیرا امر به «تعاونوا» با نهی در (لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ)، هم سیاق هستند و فقها دومی را مولوی میدانند و حتی یکی از عناوین فقهی را بحث حرمت اعانه بر اثم دانستهاند. بنابراین، امر در «تعاونوا» نیز مولوی است. البته میتوان گفت که «برّ و تقوا» مصداقهای بارز و روشنی دارد که عقل و عقلا به آسانی حُسن و خوبی آن را درک میکنند و درصدد انجام آن برمیآیند و برخی از مصدایق آن روشن و واضح نیست و عقلا به خودی خود به انجام آنها مبادرت نمیورزند. در قسم اول، امر «تعاونوا» ارشاد به حکم عقل و عقلا است و در قسم دوم، امر مولوی است. به بیان دیگر، در مرحلهای از امر، امر ارشادی و مولوی است و در مرحلهای دیگر تنها مولوی است. به هر حال، آنچه مهم است، اینکه در مورد کارهای خیر باید تعاون و همکاری باشد، حال یا عقل گفته و شرع نیز تأیید کرده یا از مواردی بوده که عقل سخنی نداشته و شرع به تنهایی آن را ایجاب کرده است. در هر صورت، ارشادیبودن امر در برخی موارد، از لزوم یا وجوب عمل به آن نمیکاهد؛ زیرا عقل و شرع در بسیاری موارد مؤید یکدیگر هستند. البته در برخی موارد که اوامر ارشادی صرف باشند، میتوان گفت مخالفت با آن تنها ضررهای دنیایی دارد و عذاب آخرتی را به همراه ندارد. مثلاً اگر طبیبی به مریض دستور استراحت داد و او استراحت نکرد، بیماری خودش صعب العلاج میشود و هزینههای زیادی بر وی تحمیل میکند، نه اینکه برای ترک استراحت، در آخرت عذاب شود. اما در مواردی که شرع نیز - ولو با امر ارشادی - حکم عقل را تأیید کند، مخالفت با آن عذاب آخرتی نیز دارد. نکته دوم، برای پیدا کردن معنای «برّ» میتوان از کتاب لغت و از موارد استعمال کمک گرفت. در مفردات راغب آمده است: «البَرّ خلاف البحر و تصور منه التوسع فاشتق منه البِرّ: ای التوسع فی فعل الخیر... و البُرّ معروف و تسمیته بذلک لکونه اوسع مایحتاج الیه فی الغذاء...» (راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، 1427 ق، ص 114)؛ بُرّ [به معنای گندم] روشن و معروف است و نامگذاری گندم به «بُرّ» به خاطر این است که گستردهترین چیزی است که در غذا به آن احتیاج است. بررسی از این عبارت روشن میشود که در مفهوم «ب.ر.ر» توسع و گستردگی لحاظ شده است و فتحه، کسره، یا ضمهداشتن حرف «ب»، اگرچه لغت با سه معنای متفاوت ایجاد کرده، ولی در هر سه واژه معنای توسع وجود دارد. باز مفردات راغب آمده است: «و بِرّ الوالدین، التوسع فی الاحسان الیهما و ضده العقوق» (همان)؛ بِرّ به پدر و مادر به معنای توسع و گسترش در احسان به آنان میباشد و ضدش عقوق به معنای منع میباشد. در «مجمعالبحرین» موارد زیادی است که بِرّ در آنها به کار رفته و آورده شده که از آنها علاوه بر استعمال آن در تمامی کارهای خیر، میتوان درجات متفاوتبودن برّ را نیز فهمید. برخی از عبارتهای آن چنین است: «البرّ علی ما قیل اسم لجامع الخیر کله... و البِرّ الصلّة... و البِرّ الإتساعُ فی الإحسانِ و الزیادة... و منه الحدیث فوق کل بِرّ بِرّ حتّی یُقتَلُ فی سبیل الله... تباروا: تفاعلوا من البرّ» (طریحي، مجمع البحرين، 1403 ق، ج3، ص219ـ218)؛ گفته شده لفظ جامعی که برای تمامی کارهای نیک به کار میرود «بِرّ» است... صله و هدیه از مصادیق برّ (نیکوکاری) است... برّ به معنای گسترش در احسان و زیاد دادن است... از همین لفظ «برّ» حدیثی است که میگوید: بالاتر از هر کار خوب کار خوب دیگری است تا این که کسی در راه خدا کشته شود که بالاتر از آن خوبیای نیست.. «تباروا» به معنای همکاری در کار نیکو است. قريشي در «قاموس القرآن» آورده است: «برر» در قرآن مجید به سه معنا آمده و ریشه همه یکی است: 1. بَرّ: خشکی... . 2. بَرّ: احسانکننده و نیکوکار... و 3. بِرّ: نیکی، خوبی... (قریشی، بیتا، ج 1، ص 180). برّ به معنای اول، اسم و به معنای دوم، صفت و به معنای سوم مصدر است. خلاصه اینکه معنای اصلی این کلمه خشکی است و چون خشکی توأم با وسعت است، بدان سبب به نیکی وسیع «برّ» و به بسیار نیکیکننده نیز بَرّ گفتهاند. در «معجم الفروق اللغویـه» آمده است: «الفرق بین البِرّ و الخیر: أن البرّ مضمّن بجعل جاعل قد قصد وجه النفع به فاما الخیر فَمُطلَقٌ حتّی لو وقع عن سهو لم یخرج عن استحقاق الصفة به... و قیل الفرق بینمها ان البرّ هو الخیر الواصل الی الغیر مع القصد الی ذلک و الخیر یکون خیراً و ان وقع سهواً...» (همان)؛ تفاوت بین «بِرّ» و «خَیر» این است که «بِرّ» متضمن این معنا است که کسی آن را به قصد نفع انجام داده است. اما «خیر» مطلق است؛ بهگونهای که حتی اگر از روی اشتباه هم صادر شود، باز استحقاق اتصاف به «خیر» را دارد و گفته شده که تفاوتشان در آن است که «بِرّ» خیری است که از روی قصد به دیگری میرسد و خیر، خیر است، حتی اگر سهواً واقع شود. سؤال: تفاوت دو عبارتی که پیرامون تفاوت «بِرّ» و «خیر» از معجم فروق اللغویـه نقل شد، در چیست؟ جواب: هر دو عبارت انجامدهنده «بِرّ» را دارای قصد کار نیک دانستند و هر دو «خیر» را مطلق کار نیک میدانند؛ بهگونهای که شامل کار خیر از روی سهو و اشتباه هم بشود. اما تفاوتشان در این است که متعلق نفع در اولی مشخص نیست؛ یعنی معلوم نیست که «بِرّ» را انجام میدهد تا به دیگران نفع برساند یا انجام میدهد تا نفع به خودش برسد. بنابراین، عام است و میتواند هر دو را شامل شود، ولی در عبارت دوم «بِر» تنها موجب نفعی که به غیر برسد میشود. در نتیجه چون صاحب فروق اللغویـه که عبارت دوم را با لفظ «قيل» بیان کرد، حکایت از نپذیرفتهبودن آن دارد و بنابراین، «بِرّ» به کار خیرِ از روی قصد دارای نفع گفته میشود؛ چه نفع به خودش برسد یا به دیگران. باز در معجم فروق اللغویـه آمده است: «ان البِرَّ سعة الفضل المقصود الیه و البِرٌّ ایضاً یکون یلین الکلام، و بَرَّ والده اذا القیه یجمل القول و الفعل، قال الراجز: «بُنی اِن البِّر شیءٌ هَیٌنٌ وجهٌ طلیقٌ و کلامٌ لَیِّنٌ» (همان، ص96ـ95)؛ بِرّ گستره فضل است که مقصود نیز هست و همچنین بِرّ به کلام نرم نیز محقق میشود. وقتی کسی پدرش را با سخن و عمل زیبا ملاقات کند میگویند: «بَرِّ والده» و راجز در شعرش گفته: پسرکم! «بِرّ» چیز راحتی است و رخسار باز و کلام نرم [میخواهد]. نتیجه اینکه از آنچه گذشت، معلوم شد که «بِرّ» مفهوم وسیع و مصادیق فراوانی دارد که شامل منافع عملی و زبانی میشود. شامل نفعهایی که خود «بِر» کننده نیز از آن استفاده ببرد میشود. بنابراین، وقتی در آیه قرآن فرمان به «تعاونِ به بِرّ» میدهد، به خودی خود شامل ضمان عاقله، ضمان جریره و بیمه میشود و امر نیز دلالت بر وجوب میکند. بنابراین، امر به «بِرّ» به خودی خودی شامل بیمه میشود و یا به عبارت بهتر بیمهگذاری یکی از مصادیق برّ خواهد بود. ---------- [1]. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 4-3، ص 154، ذیل آیه. [2]. ر. ک: «ژرفایی قرآن و شیوههای برداشت از آن» فصل دوم، اثر نگارنده.
|