|
پیشینه ماههای حرام
اصل تشریع دیه به پیش از اسلام برمیگردد و افزون بر تاریخ، برخی از روایات هم شاهد بر آن است.[1] از سوی دیگر، رعایت ماههای حرام در ایام حج و عمره نیز پیش از اسلام مطرح بوده است، اما تغلیظ دیه چطور؟ آیا این حکم نیز ناظر به سابقه حکم ماههای حرام، به همان زمان باز میگردد؟ دلیلی برای اثبات آن پیدا نشد. اما برای فهم سؤال تحقیق باید به این نکته توجه کرد که شناخت احکام دینی بهویژه در حوزه احادیث اسلامی وابسته به شناخت بستر صدور آنان و شرایط و احوال مخاطبان و نیازهای آنان است؛ زیرا بخشی از این احکام اجتماعی و جزایی فقه، رنگ تاریخی و حتی جغرافیایی و در بستر نیازهای خاص مخاطبان آن تشریع شده است و حتی بسیاری از آنها، مانند حد سرقت، قصاص و دیات و بخش زیادی از احکام معاملات، پیش از اسلام در میان اعراب سابقه داشته است یا برخی از این احکام، ناظر به رفتار معینی از مخاطبان بوده است؛ مثلاً حرمت خرید و فروش خون در بستر تاریخی، استفاده حرام از آن، مثل خوردن خون در عصر بعثت و پیشگیری از آن رفتار در آن منطقه جغرافیایی بوده است و چون آن استفاده منسوخ شده و استفادههای معقول دیگری متعارف شده، از نظر برخی از فقها نمیتوان به حکم سابق استناد کرد. این مسأله شامل مجسمهسازی و نقاشی حیوانات و انسان و عکسبرداری نیز میشود که موضوع آن تغییر پیدا کرده است، یا تحولات در موضوع ایجاد شده است؛ مثل حرمت شطرنج و یا اساساً نوع برخورد، زاییده وضعیت و مناسبات آن عصر بوده است؛ مانند روایاتی که در باره زنان و جایگاه آنان از نظر عقلی رسیده است و روشنتر اینکه مبین اختلاف ذاتی عقلی میان زن و مرد نیست و حاکی از مناسبات زندگی آن عصر بوده که جای تفصیل آن نیست. لذا یکی از ابعاد درک موقعیت تشریع احکام، دستیابی به بستر تاریخی احکام قرآن و سنت است. این مسأله مسلم است که تشریع حکم حرمت ماههای حرام، بسيار با سابقه، قبل از اسلام بوده که حداقل از زمان حضرت ابراهيم (ع) در این منطقه نقل شده است (کاظمی، 1976م، ج5، ص239ـ237). از سوی دیگر، تردیدی نیست که تشریع این حکم، مناسبتی با رفتار و حیات اعراب و انجام مراسم حج و نوعی خویشتنداری اعراب مناسب با اهداف جنگطلبانه داشته است. شاهد بر این مسأله، آیه زیر است: (إِنَّمَا النَّسيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِم) (توبه (9): 37)؛ بهتأخیرافکندن ماههای حرام، افزونى در كفر است و موجب گمراهى كافران. آنان يك سال آن ماه را حلال مىشمردند و يك سال حرام تا با آن شمار كه خدا حرام كرده است، توافق يابند. پس آنچه را كه خدا حرام كرده، حلال مىشمارند، كردار ناپسندشان در نظرشان آراسته گرديد. برخی از مفسران گفتهاند تحریم ماههای حرام به حضرت ابراهیم و یا پس از ایشان؛ مانند حضرت اسماعیل و یا دورههای بعدی باز میگردد، اما دلیلی بر آن اقامه نکردهاند (طبرسی، 1372، ج5، ص45). تردیدی نیست که در میان اعراب قبل از اسلام قدسیت داشته است. مورخان اذعان دارند که مسأله این ماههای حرام به شکل معیشت و روش زندگی آنان وابسته بوده است. «جواد علی» مینویسد: «عادت عرب بر این بود که در ماههای حرام به جهت تقدس خاص این ماهها دست از جنگ میکشید و افراد و قبایل آسوده میشدند و سوارکارانی که به جنگجویی و خونریزی معروف بودند و از ترس انتقام خونخواهان در جنگ نقاب برمیکشیدند، بیهیچ ترسی بدون نقاب ظاهر میشدند» (کاظمی، 1976م، ج5، ص380). «دروزه» در این باره مینویسد: «برای عرب مصلحت بسیار بزرگ ديني و اجتماعي و اقتصادي در ماههای حرام بوده، لذا بنا بر آنچه از آیات و روایات استنباط میشود، این احکام تشدیدی برای پیشگیری بوده است (دروزه، 1421ق، ج5، ص285ـ281). «این مسأله برای تشدید در حرمت و عدم اخلال در آرامش اماکن مقدس به حدی بود که تحريم صيد هم اضافه شده است؛ چون نوعی صید خونریزی با صبغه دینی و ایجاد امنیت برای جلوگیری از ترس و قتل است» (همان، ج6، ص337). همین معنا در آیات بسیاری مورد تأکید قرار گرفته است. از آن جمله: (جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبیت الحرام قِياماً لِلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْيَ وَ الْقَلائِدَ ذلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ) (مائده(5): 97) و (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لَا الْهَدْيَ وَ لَا الْقَلائِدَ وَ لَا آمِّينَ الْبیت الحرام يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمسجدالحرام أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ) (مائده(5): 2). و همو در کتاب تفسیر خود مینویسد كتابهای تفسيری در وجه نامگذاری ماه ذیالقعده اینگونه گفتهاند: «ماهی که عرب عازم حج میشدند و به سمت مكه کوچ میکردند و يقعدون؛ یعنی در مسیر آن مینشستند و نامگذاری ذیالحجـه به این خاطر است که در این ماه حج را تمام میکردند، اما نامگذاری ماه محرم با اینکه در آن مناسك حج وجود نداشت، باز مسأله بازگشت به خانه و ضرورت امنیت و فرصت آرامش و تأكيد بیشتر برای تحريم قتال در این ماه است. رجب به معنای «بزرگداشتن» است. گویی ماه رجب نیز به همین خاطر رجب نام گرفته؛ چرا که قبل از اسلام نیز اعراب آن را بزرگ میداشتند و در این ماه، جنگ را حرام میدانستند و اعراب نیز به این خاطر این ماه را بزرگ داشتند، که اهمیت بسیار این تحریم را نشان دهد» (دروزه، 1421ق، ج9، ص435). از سوی دیگر، در صورتی که خبر و سندی نباشد که این ماهها بهخاطر موقعیت خاص مکانی و زمانی «جزیرهالعرب» و مسائل رفت و آمد در مسیر «مکه» و اعمال و انجام مناسک به تغلیظ دیه روی آوردهاند، آیا چنین حکمی در شرایع پیشین؛ مانند یهودیت و مسیحیت سابقه داشته و یا قانونی نانوشته در میان اعراب این منطقه بوده است؟ همانطور که اشاره شد، برخی از احکام قرآن بدان دلیل مطرح شده که در محیط جزیرهالعرب موجود بوده و متناسب با نیاز زندگی، احوال، عادات و فرهنگ قوم عرب وضع شده و در پاسخ به مشکلات آنان بوده است (کاظمی، 1976م، ج5، ص 239 ـ 237). در این زمینه، احکام روشنی وجود دارد که برای اصلاح عادات، حل مشکلات و پیشگیری از حوادث تلخ، جعل شده و کسی که اندک آگاهی از تاریخ و جغرافیای آن منطقه داشته باشد، میتواند رابطه روشن این احکام را با شرایط فرهنگی آن دوران دریابد. بهعنوان نمونه، حرمت عقبانداختن ماههایی که در آیه 36 سوره توبه مطرح میشود، صرفاً بازتابی از حرکت اعراب برای گریز از عنوان جنگ در ماههای حرام است (دروزه، 1421 ق، ص302 و 321). در صورتی که این مسأله؛ یعنی حرمت نسیء و عقبانداختن ماههای حرام در جاهای دیگر مرسوم نبوده و خداوند برای گریز از این قانون، آیه: (إِنَّمَا النَّسيءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ) (بقره (2): 217) را نازل کرده و با این عمل مبارزه نموده است و اگر در قرآن مسأله جنگ در ماههای حرام مطرح میشود، بدان دلیل است که در زمان و شریعت ابراهیم و اسماعیل مطرح بوده (زحیلی، 1422 ق، ج10، ص202ـ201) و مسأله امنیت در ماههای حج و استقرار آرامش برای رفت و آمد و کوچکردن مردم برای اعمال و مناسک، بسیار مهم بوده است. حج یکی از اعمال عبادی و در عین حال، اجتماعی و فرهنگی است که پیش از اسلام سابقه داشته و آیات بسیاری به این مسأله گواهی میدهد و به مسائل و خصوصیات آن اشاره دارد. در قرآن شاید پس از نماز، بلکه پیش از نماز، بیشتر آیات، مربوط به این عمل عبادی و خصوصیات آن است بهویژه آنکه از آیاتی استفاده میشود که قرآن در مقام ایجاد همآهنگی، یکدستکردن دستورات و مناسک و برداشتنِ خرافات و انحرافات است. جالب توجه آنکه قرآن در تبیین این نکات؛ بهگونهای سخن میگوید که گویی مخاطب آن با مفاهیم و اعمال آن آشناست و قرآن با توجه به آنها سخن گفته است. ----------- [1]. عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ الدِّيَاتِ إِنَّمَا كَانَتْ تُؤْخَذُ قَبْلَ الْيَوْمِ- مِنَ الْإِبِلِ وَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ قَالَ- فَقَالَ: «إِنَّمَا كَانَ ذَلِكَ فِي الْبَوَادِي قَبْلَ الْإِسْلَامِ- فَلَمَّا ظَهَرَ الْإِسْلَامُ وَ كَثُرَتِ الْوَرِقُ فِي النَّاسِ- قَسَمَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) عَلَى الْوَرِقِ [قَالَ الْحَكَمُ- قُلْتُ أَ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ الْيَوْمَ مِنْ أَهْلِ الْبَوَادِي- مَا الَّذِي يُؤْخَذُ مِنْهُمْ فِي الدِّيَةِ الْيَوْمَ إِبِلٌ أَوْ وَرِقٌ- فَقَالَ:] الْإِبِلُ الْيَوْمَ مِثْلُ الْوَرِقِ- بَلْ هِيَ أَفْضَلُ مِنَ الْوَرِقِ فِي الدِّيَةِ- إِنَّهُمْ كَانُوا يَأْخُذُونَ مِنْهُمْ فِي دِيَةِ الْخَطَإِ مِائَةً مِنَ الْإِبِلِ- يُحْسَبُ لِكُلِّ بَعِيرٍ مِائَةُ دِرْهَمٍ فَذَلِكَ عَشَرَةُ آلَافٍ...» (حر عاملی، وسائل الشيعة، ج29، ص 202؛ ابوجعفر محمد طوسی، تهذیب الاحکام، ج10، ص 225، صدق، ج4، ص110).
|