|
دیه در اصطلاح فقیهان
از عبارات فقیهان برمیآید که اصطلاح خاصی در این مورد نداشته باشند و لفظ دیه را به معنای لغوی آن بهکار بردهاند. لذا مشاهده میشود که «شیخ مفید»، «شیخ طوسی»، «ابن ادریس»، «علامه حلی»، «شهید ثانی» و دیگران به هنگام بحث از دیات، متعرض معنایی خاص برای آن نشدهاند. برخی که متعرض گونهای از تعریف شدهاند، همانند اهل لغت در تعریف خود از واژه بدل و عوض استفاده کردهاند؛ مانند «فاضل مقداد» که میگوید: «[دیه] از آن رو دیه گفته شده چون به عوض جان پرداخت میشود». (حلی، 1404 ق، ج ٤، ص ٤٦١.) و شهید ثانی در «مسالک» میگوید: «...چون دیه به عوض جان است» (مقدس اردبيلى، 1404 ق، ج 13، ص 461). همچنین ایشان در «روضه» میگوید: «...چون دیه بدل جان است» (علامه حلّى، 1420 ق، ج 5، ص 448). برخی دیگر از بهکاربردن واژه بدل و عوض خودداری کردهاند؛ مانند «صاحب جواهر» که میگوید: «مراد از دیه در اینجا (کتاب دیات) مالی است که به سبب جنایت بین جان و کمتر از آن در حق انسان آزاد واجب میشود؛ خواه مقدار معین داشته باشد یا نداشته باشد و گاه دیه به مواردی که مقدار معین داشته باشد، اختصاص یافته و در مواردی که مقدار معین ندارد، ارش و حکومت گفته میشود». (نجفی، 1365، ج 43، ص 2).[1] صاحب «مبانی تکملـهالمنهاج» میگوید: «دیه مالی است که در جنایت بر جان یا عضو یا جراحت یا مانند آنها لازم میشود» (خویی، 1422 ق، ج 2، ص 186).[2] شاید به لحاظ آن که دیه را عوض و بدل جان ندانستهاند، چون جان انسان عوظ مادی ندارد. ---------- [1]. «والمراد بها هنا المال الواجب بالجناية على الحرّ في النفس أو ما دونها؛ سواء كان له مقدّر أو لا، و إن كان ربما اختصّت بالأوّل والثاني بالأرش والحکومة». [2]. الدیة هي المال المفروض في الجنایة علی النفس والطرف أو الجرح أو نحو ذلک».
|