|
ب) اجتهاد پویا
علم فقه دانشی است که وظیفه تفریع فروع بر اصول، استخراج احکام از کتاب و سنت را عهدهدار است. نامگذاری این علم به فقه با عنایت به مفهوم التزامی است که در این واژه نهفته است که در تفقه وجود دارد. تفقه غورکردن و به اعماق رسیدن است. کلمه فقه در قرآن آمده است که توجه به فهم عمیق اشاره دارد. لغتشناس معروف، «راغب اصفهانی» آن را اینگونه معنا میکند: «الفقه هو توصل الی العلم غائب بعلم شاهد» (اصفهانی، 1427 ق، ص 642). فقه دانشی است که با بهرهگیری از دانش آشکار به علم پنهان دستیافتن است. در راستای کلمه فقه، واژه استنباط و اجتهاد به کار میرود. هر یک از این کلمات اشاره به روح تعلیمات اسلامی بر فهم عمیق استوار است. کلمه دیگری که به کار میبرند، کلمه «استنباط» است. این کلمه نیز حکایت میکند که علمای اسلامی احساس خاصی در مورد درک احکام داشتهاند. کلمه استنباط به معنای بیرون کشیدن آب از زیر زمین است. علمای اسلام توجه کرده بودند که در زی قشر ظاهر الفاظ جریان زیر زمینی آب زلال معانی است (همان، ص 130). واژه اجتهاد نیز در طول مفهوم استنباط و تفقه است. اجتهاد از ریشه جهاد و تلاش و به کارگیری منتهی توان در مبارزه با دشمن است. در مقام اجتهاد، استفراغ وسع برای فهم احکام از کتاب و سنت است. برای فهم عمیق باید تمام توان بهکار گرفته شود. قوه اجتهاد، استنباط، تطبیق اصول بر فروع و رد بر اصول است. معجزه فقه اسلامی در این است که کلیات آن قابلیت انطباق بر همه موارد را دارد؛ بهطوری که در همه موارد ضامن مصالح عالیه انسان است. ائمه (ع) در کمال صراحت این مطلب را ادا کردند. در حدیث، «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع»، وظیفه ما این است که اصول و کلیات را بیان کنیم، وظیفه شماست که فروع و شاخههایی را از اصول استخراج و استنباط کنید (همان، ص 136). علم فقه که مسؤولیت پاسخگویی به مسائل مستحدثه در طی اعصار را به عهده دارد، در صورتی از عهده این مسؤولیت خطیر برخواهد آمد که از متد اجتهاد بهرهگیری مناسب داشته باشد. فقه امامیه پس از گرایش به اجتهاد، وارد مرحلهای جدیدی گردید و ادله عقلی جایگاه مناسبی در استنباط یافت. آنچه موجب میشد که فقها از اجتهاد پویا و راهگشا فاصله بگیرند، ترس از مخالفت مشهور و دیگر مواجهه با قیاس در استدلالات فقهی بود. چه بسا پایبندی به مبانی اجتهاد و عدم ترس از عمل به روایات خلاف مشهور، استنباطی شاذ و خلاف مشهور که با روح زمان و نیازهای عصر و مخاطبین هماهنگ بود. این مطلب قابل انکار نیست که در میان علمای شیعه افراد زیادی پیدا شدند که ترس از قیاس آنها را به بیماری جمود مبتلا کرد. هم در شیعه و هم در سنی از این جامدفکران زیاد بودند. اینها وقتی که با مسألهای مواجه میشدند، اگر دستور خاصی در آن مورد رسیده بود، جواب میدادند، نه قیاس میکردند و نه در پی اجتهاد صحیح و استخراج اصول از فروع بودند (مطهری، 1378، ج 20، ص 137). فتوای شاذ و خلاف مشهور نوعی گستاخی بر علیه اجماع مشهور نبود، بلکه نوعی پایبندی به مبانی اجتهاد و رجوع به همه ادله و مبانی استدلال و توجه به نیازهای عصر بود. در تمام ابواب فقه با فتوای شاذ یا خلاف مشهور روبرو هستیم. در اینجا فتاوای شاذ دیه را از فقهای قدما و معاصر بازخوانی خواهیم کرد.
|