|
آیا در حرمت غیبت، اسلام و ایمان شرط است؟
به این معنا که حرمت غیبت، به مؤمنین؛ یعنی شیعیان دوازده امامی اختصاص داشته باشد و سایر مسلمانان و همه کفار مشمول این حرمت نشده و غیبت آنان جایز باشد. یا اینکه حرمت غیبت مختصّ عموم مسلمانان بوده و غیبت کفار جایز است. در این مسأله سه احتمال بلکه سه قول وجود دارد: اقوال در مسأله: 1) حرمت غیبت هر انسانی که جان و مال و آبروی او محترم است؛ چه مؤمن، چه مسلمان غیر مؤمن و چه سایر ابنای بشر که مسلمان نباشند. 2) حرمت غیبت فقط به مسلمانان اختصاص دارد. بنابراین غیبت غیرمسلمان جایز و غیبت مخالفین از مسلمانان؛ یعنی مسلمانان غیر شیعه دوازده امامی نیز حرام است. قائل این قول مرحوم مقدس اردبیلی است.[1] 3) حرمت غیبت فقط و فقط مختصّ مؤمنین بوده؛ پس غیبت مخالفین از مسلمانان و همه کفار جایز است. قول مشهور و معروف بین فقها همین قول است. مرحوم بحرانی (صاحب حدائق)(ره)، صاحب جواهر(ره)، شیخ انصاری(ره)، محقق خویی(ره) و امام خمینی(س) از بزرگانی هستند که این قول را پذیرفته و بر آن استدلال کردهاند. در این میان مرحوم محدّث بحرانی دلیل جواز غیبت کفار را شرک و کفر آنها میداند و جواز غیبت مخالفین را نیز از همین باب دانسته و روایات و اخباری را به عنوان دلیل بر این مطلب میآورد.[2] مرحوم صاحب جواهر(ره) هم میگوید: در جواز غیبت، مخالفین به دلیل کفرشان به مشرکین ملحق میشوند. و در چند سطر بعد میفرماید: لااقل از باب تجاهر به فسق، غیبت آنها جایز است؛ زیرا آنچه ایشان بر آن هستند از بزرگترین انواع فسق بلکه کفر است.[3] مرحوم شیخ انصاری(ره) نیز ظاهر اخبار و روایات را اختصاص حرمت به مؤمنین میداند و ضرورت مذهب را نیز عدم احترام و عدم جریان احکام اسلام بر مخالفین میداند.[4] اما امام خمینی(س) جواز غیبت مخالفین را از باب کفر و شرک ندانسته، بلکه مجموع ادلّه باب را قاصر از حرمت غیبت غیر مؤمنین میداند و میفرماید: کسی که به روایات نظر افکند سزاوار نیست شک کند که این روایات از اثبات حرمت غیبت آنها قاصرند، بلکه سزاوار نیست شک کند در اینکه ظاهر از مجموع آنها، اختصاص حرمت غیبت به مؤمنین به ولایت ائمه معصوم(ع) است. علاوه بر این، اگر اطلاق بعضی از این روایات را بپذیریم و از استحکام و اتقان بعضی روایاتی که حرمت غیبت را به مؤمنین محدود میکند، چشمپوشی کنیم، هیچ شک و شبههای در عدم احترام آنها نیست، بلکه این مسأله از ضروریات مذهب است، کما اینکه محققین قائل به این مطلب هستند.[5] محقق خویی(ره) نیز دلیل جواز غیبت مخالفین را اهل بدعت بودن، کفر و متجاهر به فسق بودن ایشان میداند.[6] علاوه بر آنچه گفته شد، در همه موارد فوق الذکر این نکته نیز آمده است که آنچه از آیات و روایات باب استفاده میشود، حرمت برادر مؤمن است و هیچ اخوت و برادری بین شیعیان و مخالفین نیست، و اگر در اخبار و روایات[7] مواردی به صورت مطلق آمده؛ چه به لفظ «ناس» و چه به لفظ «مسلم» حمل بر «مؤمن» میشود. همین بزرگواران به ادلّه فوق، ناصبی بودن و سیره متشرّعه بر سبّ و لعن آنها بین عوام و علما و نیز دلالت صدر و ذیل آیه شریفه غیبت که خطاب در آن مؤمنین است و تشبیه به برادر مؤمن در آن آمده را اضافه کردهاند. البته تک تک این ادلّه در مباحث آتی به دقت مورد نقد و بررسی و کنکاش قرار خواهد گرفت. اکنون ما ادلّه خود بر رأی مختار؛ یعنی عدم جواز غیبت هر انسانی را اقامه کرده و سپس به نقد و بررسی ادلّه دیگران پرداخته و قصور آنها از این مدعا را اثبات خواهیم کرد. ------------ [1]. مجمع الفائدة والبرهان 8: 76. [2]. الحدائق الناضرة 18: 148. [3]. نک: جواهرالکلام 22: 63 ـ 62. [4]. «ثمّ إنّ ظاهر الأخبار اختصاص حرمة الغيبة بالمؤمن، فيجوز اغتياب المخالف، كما يجوز لعنه. و توهّم عموم الآية كبعض الروايات لمطلق المسلم، مدفوعٌ بما علم بضرورة المذهب من عدم احترامهم و عدم جريان أحكام الإسلام عليهم». (کتاب المکاسب 1: 319). [5]. «والانصاف أنّ الناظر في الروايات لاينبغي أن يرتاب في قصورها عن إثبات حرمة غيبتهم، بل لاينبغي أن يرتاب في أنّ الظاهر من مجموعها اختصاصها بغيبة المؤمن الموالي لأئمّة الحقّ (ع). مضافاً إلى أنّه لو سلّم إطلاق بعضها و غضّ النظر عن تحكيم الروايات الّتي في مقام التحديد عليها، فلا شبهة في عدم احترامهم، بل هو من ضروريّ المذهب كما قال المحقّقون». المکاسب المحرّمة 1: 379). [6]. نک: مصباح الفقاهة 1: 505 ـ 504. [7]. ر.ک: وسائل الشیعة 12: 279، کتاب الحجّ، أبواب أحکام العشرة، باب 152، حدیث 1 و 2 و 3 و 4 و 5.
|