|
ب) روایات ناصبی بودن مخالفین
مرحوم محقق بحرانی(ره) در ردّ این کلام مرحوم مقدس اردبیلی(ره) که خون و مال مخالفین را محترم میداند،[1] آورده است: «إنّ الأخبار قد جوّزت قتله و أخذ ماله مع الأمن و عدم التقیة، ردّاً علیه و علی أمثاله ممّن حکم بإسلامه»؛[2] «روایات، کشتن و گرفتن مال مخالف را در حال امنیت و عدم تقیّـه تجویز کرده است؛ برخلاف مقدس اردبیلی و امثال او که حکم به اسلام مخالف دادهاند». سپس روایاتی را میآورد که در آن جان و مال ناصبی، غیر محترم و مهدور شمرده شده است و در ادامه میافزاید: اگر گفته شود: اکثر این روایات درباره ناصبی است و بنابر قول مشهور ناصبی أخصّ از مخالف است، پس این روایات حجتی بر ادعای شما نیست، خواهیم گفت: این تخصیص (ناصبی به عدهای خاص که تعریفی خاص در لغت و عرف و اصطلاح دارد) توسط متأخرین مصطلح شده؛ وگرنه در لسان روایات و کلام قدمای اصحاب مراد و منظور از ناصبی همان مخالف غیر مستضعف است.[3] در ادامه، وی بر این ادعا که مخالف و ناصبی یکی است، به چند روایت تمسک میکند که در زیر به بررسی آن خواهیم پرداخت: 1ـ روایت مستطرفات سرائر که در آن از حضرت امام هادی(ع) سؤال میشود: آیا در امتحان (شناخت) ناصب به بیشتر از مقدم دانستن جِبت و طاغوت و اعتقاد به امامت آن دو نیازی هست؟ و حضرت در جواب فرمودهاند: «من کان علی هذا فهو ناصب»؛[4] «هر کس بر این (اعتقاد) باشد، ناصب است». محقق بحرانی گفته است: این روایت صراحت دارد در اینکه مظهر نصب و عداوت قول به امامت خلیفه اول و دوم است. 2ـ روایت عبدالله بن سنان از امام صادق(ع): لیس الناصب من نصب لنا ـ أهل البیت ـ لأنّک لا تجد أحداً یقول: إنّی أبغض محمّداً و آل محمّد(ص)، و لکنّ الناصب من نصب لکم و هو یعلم أنّکم تتولّونا و أنّکم من شیعتنا؛[5] ناصب کسی نیست که با ما اهل بیت دشمنی کند، بلکه کسی است که با شما دشمنی کند و میداند که شما از ما پیروی میکنید و شما از شیعیان ما هستید. 3ـ روایت معلّی بن خنیس که شبیه همین روایت است از امام صادق(ع): ... ولکنّ الناصب من نصب لکم و هو یعلم أنّکم تتولّونا و تبرؤون من أعدائنا؛[6] ... ولی ناصب کسی است که با شما دشمنی کند و او میداند که شما از ما پیروی میکنید و از دشمنان ما برائت میجوئید. محقّق بحرانی پس از نقل این روایات افزوده است: ناصب در روایات اینگونه تفسیر شده است و احکامی چون نجاست، عدم جواز ازدواج با آنها، حلّیت مال و خون و امثال آن از این روایات استفاده میشود. و ناصب عبارت است از مخالف، به جز مستضعفین از آنها. و اینکه به گروه خاصی از مخالفین ناصب گفته شود، صرف یک اصطلاح است که دلیلی از روایات بر آن نمیتوان یافت بلکه روایات در ردّ این ادعا بسیار روشن است.[7] ---------- [1]. مجمع الفائدة والبرهان 8: 78. [2]. الحدائق الناضرة 18: 155. [3]. همان: 157؛ «فإن قيل: إنّ أكثر هذه الأخبار، إمّا تضمّن الناصب، و هو ـ على المشهورـ : أخصّ من مطلق المخالف، فلا تقوم الأخبار حجّة على ما ذكرتم! قلنا: إنّ هذا التخصيص قد وقع اصطلاحاً من هؤلاء المتأخّرين، فراراً من الوقوع في مضيق الإلزام، كما في هذا الموضع و أمثاله، و إلّا فالناصب حيثما أطلق في الأخبار و كلام القدماء، فإنّما يراد به المخالف، عدّ المستضعف. [4]. السرائر 3: 583؛ و وسائل الشیعة 29: 133، کتاب القصاص، أبواب قصاص النفس، باب 68، حدیث4. [5]. وسائل الشیعة 29: 133، کتاب القصاص، أبواب قصاص النفس، باب 68، حدیث 3. [6]. وسائل الشیعة 29: 132، کتاب القصاص، أبواب قصاص النفس، باب 68، حدیث 2. [7]. الحدائق الناضرة 18: 158ـ 157؛ «فهذا تفسير الناصب في أخبارهم، الذي تعلّقت به الأحكام؛ من النجاسة، و عدم جواز المناكحة، و حلّ المال والدم و نحوه، و هو عبارة عن المخالف مطلقاً عدا المستضعف، كما دلّ عليه استثناؤه في الأخبار. و ما ذكروا من التخصيص بفرد خاصّ من المخالفين مجرّد اصطلاح منهم، لم يدلّ عليه دليل من الأخبار، بل الأخبار في ردّه واضحة السبيل».
|