|
کلام حدیقة الأصول درباره قصور و تقصیر کفار
مرحوم صاحب حدیقة الأصول چه زیبا و رسا در حاشیه خود بر کتاب قوانین میرزای قمی، ذیل قانون «عدم جواز تقلید در اصول دین» آورده است: بل نقول: یظهر من لفظ الکافر هو المقصّر، فیکون القاصر خلاف الظاهر وخلاف المتبادر من هذا اللفظ، فیکون محکوماً بعدم إرادته منه. ووجه الظهور أنّ الکافر مشتقّ من الکفر؛ بمعنی الستر، وهو فعل اختیاریّ صادر عن قصد وشعور، فلابدّ أن یکون المراد من الکافر من یکون کفره کذلک، ولایکون ذلک الّا کفر المقصّر، لا القاصر، فإنّ کفر القاصر انکفار لا کفر؛ نظیر الفرق بین الاستتار والستر، والانجعال والجعل، والانکسار والکسر، فتدبّر؛[1] میگوییم ظاهر از لفظ «کافر» مقصّر از آن است، پس قاصر خلاف ظاهر و خلاف متبادر از این لفظ است. بنابراین قطعاً از لفظ «کافر» قاصر اراده نشده است. و وجه این ظهور، اشتقاق لفظ «کافر» از کفر است که به معنای پوشاندن است و این پوشاندن، فعلی اختیاری از روی قصد و فهم است. فلذا منظور از کافر کسی است که کفرش از روی قصد و فهم باشد و این چنین نیست مگر کفر فرد مقصّر نه فرد قاصر؛ زیرا کفر فرد قاصر انکفار است؛ یعنی چیزی بر او پوشانده شده است، نه اینکه او چیزی را میپوشاند؛ مانند فرق بین استتار و ستر که در اولی چیزی پوشانده میشود و در دومی چیزی را میپوشانند، و مانند فرق بین انجعال و جعل که در اولی چیزی قرار داده میشود و در دومی چیزی را قرار میدهند، و مانند فرق بین انکسار و کسر که در اولی چیزی شکسته میشود و در دومی چیزی را میشکنند. --------- [1]. حدیقة الأصول، تعلیقة علی قوانین الأصول 2: 170.
|