|
کلام شهید مطهری(رضی الله عنه) پیرامون قاصرین و مقصّرینِ غیر مسلمان
شهید مطهری(رضی الله عنه) در این باره فرموده است: ما معمولاً وقتی میگوییم فلان کس مسلمان است یا مسلمان نیست، نظر به واقعیت مطلب نداریم. از نظر جغرافیایی، کسانی را که در یک منطقه زندگی میکنند و به حکم تقلید و وراثت از پدران و مادران مسلمانند، مسلمان مینامیم و کسانی دیگر را که در شرایط دیگر زیستهاند و به حکم تقلید از پدران و مادران وابسته به دینی دیگر هستند یا اصلاً بیدینند، غیر مسلمان مینامیم. باید دانست این جهت ارزش زیادی ندارد، نه در جنبه مسلمان بودن و نه در جنبه نامسلمان بودن و کافر بودن. بسیاری از ماها مسلمان تقلیدی و جغرافیایی هستیم، به این دلیل مسلمان هستیم که پدر و مادرمان مسلمان بودهاند و در منطقهای به دنیا آمده و بزرگ شدهایم که مردم آن مسلمان بودهاند. آنچه از نظر واقع، با ارزش است، اسلام واقعی است و آن این است که شخص قلباً در مقابل حقیقت تسلیم باشد، درِ دل را به روی حقیقت گشوده باشد تا آنچه را که حق است، بپذیرد و عمل کند و اسلامي که پذیرفته است، بر اساس تحقیق و کاوش از یک طرف و تسلیم و بیتعصّبی از طرف دیگر باشد. اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی اسلام بر او مکتوم مانده باشد و او در این باره بیتقصیر باشد، هرگز خداوند او را معذّب نميسازد، او اهل نجات از دوزخ است... .[1] و نیز در جایی دیگر این گونه فرموده است: به نظر حکمای اسلام از قبیل بوعلی و صدرالمتالهین، اکثریت مردمي که به حقیقت اعتراف ندارند، قاصرند نه مقصّر؛ چنین اشخاصی اگر خداشناس نباشند، معذّب نخواهند بود ـ هر چند به بهشت هم نخواهند رفت ـ و اگر خداشناس باشند و به معاد اعتقاد داشته باشند و عملی خالص قربة إلی الله انجام دهند، پاداش نیک عمل خویش را خواهند گرفت. تنها کسانی به شقاوت کشیده میشوند که مقصّر باشند نه قاصر».[2] و در کتاب حق و باطل نوشته است: شما اگر به همین مسیحیت تحریف شده نگاه کنید و بروید در دهات و شهرها، آیا هر کشیشی را که میبینید، آدم فاسد و کثیفی است؟ والله میان همینها صدی هفتاد هشتادشان مردمي هستند با یک احساس ایمانی و تقوا و خلوص که به نام مسیح و مریم، چقدر راستی و تقوا و پاکی به مردم دادهاند، تقصیری هم ندارند؛ آنها به بهشت میرونـد، کشیش آنها هم به بهشت میرود. پس حساب روحانیت حاکم فاسد مسیحی و پاپها را باید از اکثریت مبلغین و پیروان مسیح جدا کرد.[3] ------------ [1]. مجموعه آثار 1: 293؛ و عدل الهی: 269. [2]. همان :342؛ و عدل الهی: 318. [3]. همان :439؛ و حق و باطل 1: 51.
|