|
قلمرو قاعده
حرمت تنفیر شامل همه احکام خمسه و در اصل وجوب و حرمت در تمام موارد احکام مستقیم و غیر مستقیم است. با توجه به ادله نقلی و عقلی میتوان قائل شد که استناد و حدود اجرای قاعده در موارد زیر است: یکم: حرمت تنفیر از دین ورود آسیب و تضعیف به دین است، نه آسیب به گروه و جمع خاص، حتی مثل روحانیت و مرجعیت و حوزههای علمیه؛ مگر اینکه پیوند میان آن دو به لحاظ کارشناسی احراز شود و مگر اینکه به نقش و توسعه دین آسیب بزند. دوم: قاعده حرمت تنفیر در حوزه احکام اجتماعی هم مانند احکام فردی با توجه به حساسیت جامعه قابل اجرا و در تمام ابواب فقه هرجا که این مناط را داشته باشد، قابل استناد است. سوم: عمل اجتماعی لزومی ندارد که علنی باشد تا موجب تنفّر و بیزاری شود، بلکه اگر هم مخفی و خبر آن بازتاب منفی ایجاد کند، باز تفاوتی ندارد، زیرا ملاک قاعده وهن به دین و شریعت است. چهارم: عمل اجتماعی لزومی ندارد گسترده و همه افراد جامعه را در بگیرد، بلکه اگر توسط جمعی انجام گیرد که موجب تنفّر و بدنامی و تأثیرگذار در بقیه شود که در عرف میان مردم بهحساب دین بگذارند، باز قاعده حرمت تنفیرحاکم است. پنجم: چنانکه عمل جمعی موجب اختلال در معرفی دین و تنفّر در مکانی بشود که غیر از محل وقوع است، باز هم از این جهت به دلیل امکان انتشار و استفاده از رسانه و تصویر فرقی نمیکند، یعنی بازتاب بیرونی پیدا میکند. ششم: هرچند همه کسانی که از موارد قاعده تنفیر سخن گفته، بر عمل مباشری شخصی و فردی تکیه میکنند، اما اگر تنفیر از طریق تسبیب باشد، به این معنا که جامعه و یا گروهی مستقیماً کاری در تنفیر انجام نمیدهند، اما کار آنان وسیله عمل دیگران از دینداران برای تنفیر دین میگردد یا موجب وهن غیر مستقیم شود، مشمول اطلاق قاعده خواهد بود. هفتم: در موارد شک در ایجاد تنفیر استصحاب حکم اصلی نیست، بلکه وقتی اصل لفظی مثل عمومات کتاب در باره قلمرو دعوت به دین سلباً و ایجاباً معین شده است. دیگر جایی برای تمسک به اصل عملی نیست. وانگهی در مسأله شک باید به متخصصان رجوع کرد. مطالعات میدانی میتواند برای برطرف کردن شک و رعایت احتیاط در طرفین کمک کند، زیرا ارزش و اعتبار همه احکام شرعی از این منظر بر اساس تشخیض موضوع است که به عرف ارجاع داده میشود. هشتم: عدد و کثرت خصوصیتی ندارد، بلکه نفرت و دینگریزی گروهی و یا همگان، اکثریت جامعه یا شمار قابل توجهی از افراد هم میتواند مشمول قاعده تنفیر و افضاض باشد؛ زیرا مثلاً اگر العیاذ بالله در شخص نبی و یا وصی یک مورد از تنفیر و افضاض باشد، در سمع جامعه مؤثر واقع میشود. چنانکه در آیه شریفه: )لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ( مطرح شده است. اگر موردی از اجرای حکم در بخشی از مردم، مانند اهل کتاب یا طبقهای از جامعه مانند کارگران یا زنان، باز ادله قاعده مثل اصل اولویت، دلیل عقلی و یا اصل مصلحت اطلاق دارد و لذا بدآیند غیرمسلمانان از احکام شریعت نیز میتواند مانع اجرای شریعت باشد، چنانکه در دلیل عصمت نبی مسأله تنفیر انجام برخی از گناهان صغیره، خودش دلیل بر نزاهت پیامبر از آن گناهان است. با توجه به این نکات، اگر بدآیند و تنفیر مردم در اجرای احکام شریعت در بخشی از جامعه و یا شیوه خاص مؤثر است و ترک آن دسته از احکام فرعی که به کلیّت دین آسیب نمیرساند، تغییرپذیر و در قلمرو قاعده حرمت تنفیر است.
|