|
احكام وكالت
«وكالت» آن است كه انسان، كارى را كه مى تواند در آن دخالت كند، به ديگرى واگذار نمايد تا از طرف او انجام دهد؛ مثلاً كسى را وكيل كند كه خانه او را بفروشد يا زنى را براى او عقد نمايد. پس آدم سفيهى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند، نمى تواند براى فروش مال خودش كسى را وكيل نمايد. (مسئله 498) اگر انسان كسى را كه در شهر ديگرى است، وكيل نمايد و براى او وكالتنامه بفرستد و او قبول كند، اگرچه وكالتنامه بعد از مدتى برسد، وكالت صحيح است. (مسئله 499) كارى را كه انسان نمى تواند انجام دهد يا شرعاً نبايد انجام دهد، نمى تواند براى انجام آن از طرف ديگرى وكيل شود. مثلاً كسى كه در احرام حج است، چون نبايد صيغه عقد زناشويى را بخواند، نمى تواند براى خواندن صيغه از طرف ديگرى وكيل شود. (مسئله 500) وكيل نمى تواند از وكالت كناره گيرد مگر به رضايت موكل. (مسئله 501) وكيل نمى تواند براى انجام كارى كه به او واگذار شده، ديگرى را وكيل نمايد؛ ولى اگر موكّل به او اجازه داده باشد كه وكيل بگيرد، به هرطورى كه به او دستور داده، مى تواند عمل نمايد. پس اگر گفته باشد براى من وكيل بگير، بايد از طرف او وكيل بگيرد و نمى تواند كسى را از طرف خودش وكيل كند. (مسئله 502) اگر انسان با اجازه موكّل خودش كسى را از طرف او وكيل كند، نمى تواند آن وكيل را عزل نمايد، و اگر وكيلِ اول، بميرد يا موكّل او را عزل كند، وكالت دومى باطل نمى شود. (مسئله 503) اگر موكّل بميرد يا ديوانه شود وكالت وكيل باطل نمى شود، خصوصاً اگر موكّل او را براى پس از مرگ هم وكيل كرده باشد و در امور مالى وكيل بعد از مرگ موكّل مى تواند بدون اجازه ورثه در ثلث مال، برابر وكالت تصرّف نمايد و در مازاد بر ثلث تصرّفش مشروط به عدم ضرر به ورثه مى باشد.
|