جهات بحث در قاعده لا تعاد
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) کتاب الصّلاة - الخلل درس 25 تاریخ: 1396/10/24 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم «جهات بحث در قاعده لا تعاد» در قاعده لاتعاد که عام ترین از قواعد در بحث صلات است، در چند جهاتی بحث می شود: یکی از جهات این است که صحیحه زراره که در فقیه، از ابی جعفر (علیه السّلام) آمده و معمولٌ به بین اصحاب هم هست، پنج رکن را استثنا کرده است: «لا تعاد الصّلاة إلا من خمسةٍ: الطّهور، و الوقت، و القبلة، و الرّكوع، و السّجود»،[1] سه شرط و دو جزء را استثنا کرده، در حالی که ارکان نماز بیش از پنج تاست. تکبیرة الاحرام، نیّت قیام متّصل به رکوع و قیام مقارن با تکبیرة الاحرام جزء ارکان هستند. اما در اینجا نیامده اند. جوابش این است که نیّت نیامده، چون هنوز صلاتی محقّق نشده، قصد دارد نماز را بیاورد و لاتعاد، صلات محقّق را می گوید؛ لا تعاد الصّلاة؛ یعنی صلاتی که محقّق شده لا تعاد الا من خمسة. اما مسأله تکبیرة الااحرام هم که جزء ارکان نماز است، شبیه نیّت است و با تکبیر، نماز شروع می شود. تکبیرة الاحرام است. اما قیام متّصل به رکوع و قیام در حال تکبیرة الاحرام، ولو اینها رکن هستند، ولی اینها تخصیص می خورند به آنها هم، لا تعاد الصّلاة الا من خمسة و از چیزهای دیگر؛ از آنها و از قیام متّصل به رکوع و از قیام متّصل به تکبیرة الاحرام، اگر گفته نشود که وقتی قیام متّصل به رکوع نیامد، در حقیقت رکوع نیامده است، پس عنوان رکوع شاملش می شود. وقتی قیام در حال تکبیرة الاحرام نیامد، پس تکبیرة الاحرام نیامده، عنوان تکبیر شاملش می شود، می گوییم علاوه بر تخصیص، یک استثنا هم می خورد: لا تعاد الصّلاة الا من خمسة و مِن قیام متّصل به رکوع و مِن قیام در حال تکبیرة الاحرام. برخی اشکال کرده و گفته اند این حدیث قابل تخصیص نیست؛ چون دارد ضابطه را بیان می کند و لذا در ضابطه نمی توانیم بگوییم به آن تخصیص خورده است. اگر آن اشکال وارد باشد و بگوییم مقام ضابطه است، می گوییم اینها جزء نقصان تکبیرة الاحرام یا نقصان رکوع هستند و الامر فی ذلک علی أیّ حالٍ سهلٌ. البته ما در قیام در حال تکبیرة الاحرام در صغرا هم بحث کردیم که آیا این اصلاً رکن است یا رکن نیست، ولی در قیام متّصل به رکوع، بحث نمی کنیم، بلکه در جای خودش بحث خواهیم کرد. فعلاً نسبت به این که علی فرض رکنیّت، رکن هم هست، بحث می کنیم. «شمول مستثنی و مستثنی منه حدیث لا تعاد بر قضاء» جهت دیگر بحث این است که در باب حدیث لاتعاد فرموده اند مستثنی و مستثنی منه آن شامل قضا هم می شود و اعم از اعاده اصطلاحی است؛ یعنی اعاده در وقت و آوردن در خارج وقت که قضاست، می باشد. و برای این جهت، استدلال شده به این که اگر ما اعاده را به معنای لغوی و عرفی بگیریم، اعاده لغوی از آوردن در وقت و آوردن در خارج وقت اعم است. «اعاد»، یعنی آن را برگردانده، چه در داخل وقت باشد و چه در خارج وقت، این برگرداندن است. پس لا تعاد الصّلاة الا من خمس؛ یعنی لا تعاد، نه در وقت، نه در خارج وقت الا من خمسة که در داخل وقت و در خارج وقت اعاده می شود. وجه دوّم این است که گفته اند اگر اعاده را در اینجا به معنای اصطلاحی بدانیم، وقتی در وقت اعاده ندارد، به طریق اولی در خارج وقت هم اعاده ندارد. لا تعاد الصّلاة؛ یعنی لا تعاد فی الوقت. «ردّ نظریه شمول مستثنی و مستثنی منه حدیث لا تعاد بر قضاء از طرف استاد» لکن به نظر بنده هیچ کدام از این وجوه نمی تواند شامل قضا بشود. اما اگر اعاده را به معنای لغوی بدانیم و بگوییم معنای لغوی اعاده برگرداندن است، چه در داخل وقت برگرداند و چه در خارج وقت، اشکالش این است که وقتی وقت شرط برای صحّت صلات است، مثل میقات که شرط صحّت احرام است، اگر این شخص در وقت، رکوع یا سجود را ترک کرد، اگر در خارج وقت نماز را بیاورد، نماز قبلی در وقت بوده الآن این شخص نماز را بدون رکوع در وقت خوانده. اگر آن را در خارج وقت برگرداند، به این برگرداندن صدق نمی کند؛ چون آن نماز در وقت بوده و این در خارج وقت است. لذا اعاده بر آن صدق نمی کند؛ چون این که دوباره می آورد، غیر از آن است که اوّل بوده است. آن که خوانده، نماز بدون رکوع در وقت بوده، الآن بعد از وقت می خواهد آن را برگرداند و برگرداندن آن اصلاً محال است؛ زیرا این که برمی گرداند، آن نیست. درست است اعاده به معنای لغوی، برگرداندن است، ولی اینجا در حالت بعد از وقت برنمی گردد. در داخل وقت برگرداندن است، نماز را بدون رکوع خواند، هنوز یک ساعت به غروب است، متوجّه شد نمازش بدون رکوع بوده، یعید صلاته؛ یعنی دوباره نماز را می خواند و در وقت می خواند، اما اگر خارج وقت باشد و فرض این است که وقت شرط واجب است، قید واجب است، بر این اعاده لغوی صدق نمی کند. اما «اقض ما فات کما فات» در مقام بیان کمّیّت است، نه در مقام بیان وقت و لذا موردش هم صلات مسافر و حاضر است. می گوید اگر مسافر بود و نمازش را نخواند، اگر بخواهد در وطن بخواند، باید دو رکعت بخواند. این در مقام بیان قضا نیست، بلکه در مقام بیان کیفیّت و کمیت قضاست؛ یعنی قضای بعد الفراغ از وجوبش را این طور بخواند. البته اگر ما یک دلیل داشتیم که «اقض ما فات»، مثل «اقیموا الصّلاة» بود؛ یعنی هر چه از تو فوت شد، قضا کن، درست بود، اما «اقض ما فات» نداریم، بلکه «اقض ما فات، کما فات» داریم. اما وجه دوّم: من در تعجّبم همه بزرگانی که این بحث را مطرح کرده اند، مثل مرحوم شیخ محمّدتقی آملی (رضوان الله تعالی علیه) که کتاب ایشان تقریرات درس مرحوم نائینی است و مرحوم آقای بجنوردی در القواعد الفقیة به این وجه دوّم برای مستثنی و مستثنی منه استدلال کرده اند و گفته اند وقتی که در ادائش اعاده ندارد، پس در قضائش هم اعاده ندارد. البته این برای مستثنی منه خوب است، اما مستثنی می گوید اعاده کن. اعاده در وقت اولویّت ندارد که چون در وقت اعاده کرد، پس باید در خارج وقت هم بالاولویة اعاده کند. این اولویّت در عدم است، می گوید اگر قرائت یا تسبیحات اربعه یادش رفت، اینها را در وقت نیاورد «لا تعاد الصّلاة»؛ یعنی در وقت نیاور. وقتی در وقت نباید بیاورد، به طریق اولی در خارج وقت نباید بیاورد. پس این اولویّت در مستثنی منه درست است، اما در مستثنی درست نیست، در حالی که مرحوم آملی در تقریرات صلاتی که از مرحوم نائینی دارد، تصریح کرده و می فرماید هم در مستثنی و هم مستثنی منه اعاده ندارد. لکن این نسبت به مستثنی منه درست است، اما نسبت به مستثنی درست نیست. «وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سیّدنا مُحَمِّدٍ وَ آلِهِ الطاهِرین» ----------------------------- [1] وسائل الشیعة 6: 91، کتاب الصلاة، ابواب القراءة فی الصلاة، باب 29، حدیث 5.
|