Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: حرمت و عدم حرمت غناء برای صبی مميز
حرمت و عدم حرمت غناء برای صبی مميز
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب محرمه (درس 1 تا 458)
درس 188
تاریخ: 1382/2/28

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث درباره اين بود كه آيا غناء براى صبى مميز هم حرام است يا براى او حرام نيست. ظاهر اطلاق كلمات اصحاب كه تكليف را در محرمات مثل واجبات شرط مي‌دانند اين است كه غنا بر صبى مميز حرام نيست و استدلال هم مي‌شود بر شرطيت تكليف در هر دو و عدم حرمت مثل غنا بر صبى مميز به حديث رفع قلم؛ «رفع القلم عن الصبى حتى يحتلم و عن المجنون حتى يفيق و عن النائم حتى يستيقظ»[1].

لكن به نظر بنده نه تنها غنا بر صبى مميز حرام است بلكه همه محرمات الهيه بر صبى مميز حرام است ، در حرمت محرمات تكليف و بلوغ شرط نيست و ذلك قضاءاً لاطلاق ادله و عموم ادله؛ ادله محرمات عموم دارد، هر كسى كه مميز باشد آن را شامل مي‌شود. ادله شرب خمر، سرقت، زنا، لواط، غيبت، همه اينها شامل انسان مي‌شود و مميز هم جزء آنهاست.

اطلاق ادله محرمات همانطورى كه شامل بالغ مي‌شود، شامل صبى مميز هم مي‌شود و تقييدى در آنجا وجود ندارد.

پس اطلاق ادله محرمات به علاوه از عللى كه در آنها ذكر شده است و عمومات آنها شامل مي‌شود هم پانزده سال تمام را و هم پانزده سال دو دقيقه كم را، هم بالغ را و هم بالغى كه هم صبى مميزى كه هنوز بالغ نشده است، اينها شامل مي‌شود و شمول خطاب يك مسأله شرعى نيست. خطاب شامل مي‌شود عقلا هم شامل مي‌دانند. بحث جزا را نمي‌گويم، بحث حقوق مدنى را نمي‌گويم، بحث حرام است! مي‌گويد آقا سدّ معبر نكنيد، غذاى آلوده نخوريد، ظرف نوشابه را در خيابان نياندازيد، پوست هندوانه را در كوچه نياندازيد، خوب اين هم بزرگ را شامل می شود و هم كوچك، بچه هم اگر مميز باشد شامل می شود. منتها حالا اگر اين كار را كرد جزايش را چه كسى مي‌بيند آن يك بحث ديگرى است. من مي‌گويم اين تكليف شامل است؛ يعنى براى اين هم ممنوع است. بر شماست به عنوان نهى از منكر كه جلويش را بگيريد، مرتكب حرام شده است. اگر اين بچه مي‌خواهيد به او اقتدا كنيد مي‌گوييد وثاقت دارد با اين كارش از عدالت مي‌افتد. اطلاق ادله، عموم ادله، عموم و اطلاق تعليلها همه آنها را شامل می شود. شما يك مقدارى صبر كنيد خودتان هم باور كنيد، منتها بايد گفت تا باور كنيد.

بنابراين، خطاب مال همه است عقلا هم خطاب را مال همه مي‌دانند. اين كه آن آقا مي‌فرمايد اول كلام است، انشاء خطاب و شمول خطاب يك مسأله عقلائى است، مسأله شرعى كه نيست! (يا ايها الناس لا تأكلوا اموالكم بينكم بالباطل)[2] بچه مميز را شامل می شود اگر حق تصرف مالى داشته باشد؛ حالا آن يك گير ديگرى دارد. ولى اگر آوردند قمار بازى كرده پول گير آورده «لا تأكلوا» به او مي‌گويد نخور، پول قماربازى را نخور. اين همانطورى كه بالغ را شامل می شود غير بالغ را هم شامل می شود، يعنى پسر پانزده سال تمامش است قمرى نه شناسنامه، شما مي‌گوييد تكاليف او را شامل می شود. امّا پانزده سال دو دقيقه كم ادله محرمات شاملش نمي‌شود. چطورى است؟ سه دقيقه كم يا چهار دقيقه همينطور بيا تا... فرقى نمي‌كند.

پس اطلاقات و عمومات ادله محرمات و بلكه عللى كه در آنها ذكر شده شامل حال همه آنها مي‌شود و فرقى بين آنها نيست. بلكه مناسبت حكم و موضوع هم همين را اقتضا مي‌كند كما ستظهر. گفته نشود اين حرف درست است، بله بحثى ندارد خطابات تحريم مميز را هم شامل می شود علتها هم شامل او می شود «انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة و البغضاء فى الخمر و الميسر» بچه مميز باشد با هم دشمن مي‌شوند، پانزده سال تمام هم باشند با هم دشمن مي‌شوند لكن حديث رفع قلم بر همه آن اطلاقات حاكم است. مي‌گويد اصلا قلم برداشته شده چه قلم نسبت به وجوب و چه قلم نسبت به حرمت. مي‌گويد رفع القلم، قلمى كه مي‌نوشت وجوب را مي‌نوشت حرمت را به صبی قبل البالغ كه رسيد برداشته شد، مجنون هم برداشته شد ديگران هم برداشته شد.

اين جمله و اين حرف جوابش اين است كه هم درايتاً و هم روايتاً حديث رفع قلم حرمتها را بر نمي‌دارد. وجوب را بر مي‌دارد امّا حرمت را بر نمي‌دارد. چرا؟

امّا درايتاً به قرينه داخليه خود حديث، چون اين حديث باب امتنان است يك منتى گذاشته بر بچه‌هاى كوچك و خواسته است بگويد كه شما تكليف نداريد؛ اصلا لسان رفع قلم لسان امتنان است، لسان رفع قلم لسان لطف و كرامت است؛ رفع القلم از اينها، ما قلم را از اينها برداشتيم آزادشان گذاشتيم. اين لسان لسان لطف است. اين لسان لطف و منت با واجبات مي‌سازد كه تكليفى را به گردنش نگذاشته الزامش نكرده سپيده صبح بلند شود نماز بخواند.و اين امتنان و لطف در واجبات بجاست؛ امّا در باب محرمات كه داراى مفاسد است و هيچ چيز را شارع حرام نكرده جز این که داراى ضرر است. شارع اگر آمده گوشت درندگان را حرام كرده براى اين كه انسان حالت درنده خوئى پيدا نكند. شارع اگر آمده حيوانهاى لاشخور را حرامشان كرده براى اين است كه اين مرده آلوده كثيف را كه مي‌خورد گوشتش آلوده مي‌شود لذا او را نخورد. اگر آمده خون را حرام كرده براى اين است كه قساوت قلب پيدا نكند، اگر آمده خوك را حرام كرده براى اينكه گوشتش آدم را بي‌غيرت نكند... تمام محرمات الهيه حسب روايات و حسب عقيده مسلم اماميه، داراى مفاسد است و داراى مضار. روايت محمد بن سنان از امام هشتم(ع) است، در باب اطعمه مراجعه بفرماييد. خداوند دشمنى نداشته چيزى را حرام كند؛ روايت دارد خداوند مثل طبيب است و بندگان او مثل مريض هستند و طبيب هميشه چه كار مي‌كند؟ طبيب معالجه مي‌كند و مداوا مي‌كند به آن چیزى كه به نفع مريض است. شما معتقديد محرمات تحريم نشده جزافاً، محرمات تحريم شده لما فيها من المفاسد العظيمه و المضار الكثيرة على ما تنادى به الروايات المختلفة فى ابواب المتعددة. حالا كه اين شد و اصلا تكاليف خدا چطور است، اصلا تكليف خدا چيست؟ شما مي‌گوييد تكاليف الهيه لطفٌ فى الاحكام العقلية، يعنى درك من به من مي‌گويد نخور چيزى را كه داراى مفسده است، اين را درك من به من مي‌گويد. شارع آمده با تكليفش جلويش را گرفته، با عقل جلو گرفته، با قانون جلو گرفته «تلك حدود اللّه...» با قانون جلويش را گرفته، با فرستادن انبيا جلويش را گرفته، با نهى از منكر و نصيحت ناصحين جلويش را گرفته، اينها همه‌اش لطف است. اصل تكليف خدا لطف است، بزرگوارى اوست براى اينكه طرف را از گرفتارى در حرام باز بدارد. اين يك لطف است، بعدش هم پيغمبر لطف ديگر است، عقل هم لطفى ديگر است، شما علما هم اگر انشاء اللّه ناصحين ملت باشيد لطفى ديگر هستید، بنده هم اگر عملم ناصح باشد لطفى ديگر هستم.

حالا اين بچه را بيايد بگويد كه نه تو آزاد هستى، اين لطف را از او بردارد؛ باز وقتى به او بگويد براى تو حرام است اگر بخورى چه كارت مي‌كنم؟ اگر بخورى ميل داغ توى دماغت مي‌كشم، اگر بخورى گوشت را كنار دیوار مي‌گذارم ريگ تويش مي‌گذارم، اين خيلى اثر دارد در اينكه اين نكند. تا این که به او بگويد كه نه آقا آزادى بخور مانعى ندارد ؛ رفع محرمات از صباياى مميز خلاف لطف است، خلاف امتنان است، خلاف آن چیزى است كه ما در احكام مي‌خواهيم. خدا كه عاشق ترك من كه نيست! آن كه عاشق عبادت من كه نيست! «هو غنى حميد» ـ (و من يكفر بايات الله فان اللّه سريع الحساب)[3] يا در آن آيه شريفه دارد كه كسى كه كافر بشود ...

گر جمله كائنات كافر گردند بر دامن كبرياش ننشيند گرد

اينها حرفهايى است كه مسلم فقه ماست، مسلم كلام ماست. لطف است و هدايت است و راهنمايى است و پيشگيرى، حالا بيايد از اين بيچاره طفل مميز اين لطفها را بردارد. همانطورى كه به بقيه لطف دارد چرا به آنها گفته نخورند؟ براى اينكه يك مانع و رادعى باشد. چرا عذاب قرار داده براى محرمات؟ تا مانع و رادعى باشد، بترسد و نكند اين كار را. شما مي‌گوييد اين رادع و مانع و اين تهديد و اين لطف را از اين بيچاره بچه مميز برداشته او را مشمول لطف خودش قرار نداده، گفته براى تو حلال است تو هر چه مي‌خواهى قمار بازى كن، هر چه مي‌خواهى مشروب بخور، هر چه مي‌خواهى دزدى كن، هر چه مي‌خواهى دروغ بگو، هر چه مي‌خواهى فحش و بد و بيراه بده، براى اينكه براى تو كه حرام نيست! گفت اينطورى آب نخور عقلت كم مي‌شود، گفت: عقل چيست؟ گفت: براى تو مانعى ندارد. اين خلاف لطف خداوند است، خلاف اطمينان خداوند است؛ اين از نظر خود روايت.

امّا در واجبـات مـانعى نـدارد براى اينـكه در واجبات جلب مصلحت است و يك تكليف شاق است،

برداشته از او گفته مي‌خواهى بياورى مستحب است كه بياورى.

بنابراين، حديث چون حديث امتنان است به برهان عقلى شامل محرمات نمي‌تواند بشود، خلاف امتنان است. اگر دو تا مطلب را من در دنيا به آنها اطمينان داشته باشم از ادله و از حكم و عقل مناسبت يكيش اين است. به بچه مي‌گويد آقا آزادى، هر چه مي‌خواهى دروغ بگو تا خسته بشوى، آزادى هر چه مي‌خواهى غيبت كن، كتكت كه نمي‌زنند! من كاريت ندارم، جهنم براى تو نيست. هر چه مي‌خواهى دشنام بده جهنم براى تو نيست، هر چه مي‌خواهى بد گمان بشو جهنم براى تو نيست، هر چه مي‌خواهى آبرو بريز... من يك قدرى حالا پايم را بالاتر بگذارم آن وقت شما بعد مي‌رويد بيرون... از قضا خوب هم فقه بلد هستم. آقايان مي‌گويند چرا تعريف مي‌كنه، خوب نگويم گاهى شبهه مي‌شود. از قضا يك شبهه ديگرى كه دارد اينكه اگر اين را اينطورى بارش آورديم بچه را اين ديگر صالح نمي‌شود.

اين از خود روايت؛ پس قرينه عقليه و داخليه و اينكه روايات از باب امتنان است و اينكه احكام شرعيه لطف فى الاحكام العقليه و اينكه نبايد بردارد مانع و رادع از ارتكاب مفاسد و مضار را، اقتضا مي‌كند كه حرامها براى او باشد.

از نظر روايات: شما در باب حدود كه مراجعه كنيد مي‌بينيد براى زناى غير بالغ مجازات هست، براى سرقت غير بالغ مجازات هست، براى لواط غير بالغ مجازات هست، براى قتل غير بالغ ده ساله يا پنج وجبى قصاص هست. آقايان اينجا كه رسيده‌اند گفته‌اند ادب است، اين تأديب است؛ ناخنهايش را مي‌زنند تا خون در بيايد اين تأديب است.

اين روايات تعبير تعزير دارد، مجازاتى را قرار داده كه اين سنگين است. بله، حدود تامه مشروط به بلوغ است و عقلائى هم هست. در دنيا مجازاتهاى غير بالغهاى قانونى با مجازاتهاى بالغها فرق دارد. روايات ما كه بايد پايش پایکوبی... آقايان هر چه نشستيد مطالعه كنيد، همه‌اش برويد روايات را مطالعه كنيد منتها با اين بينش كه روايات اهل بيت سرچشمه از وحى مي‌گيرد و چقدر زيباييها در اين روايات هست. حدود تامه مشروط به بلوغ است نه اصل حدود، نه اصل رادع «الحد الردع» ـ «الحد المنع»؛ حدود تامه مشروط به بلوغ است امّا خود حدود اصل حدود يعنى اصل روادع مشروط به بلوغ نيست و تعبير به تعزير داريم، مجازات برايش قرار داده شده نمي‌شود همه اين مجازاتها را بگوييم تنبيه است. مگر مي‌شود تنبيه يعنى يك كارى كه خلاف شرع نيست گناه هم نيست، جرم نيست. جرم نيست، امّا چه دارد؟ مجازات دارد، آن هم مجازات سنگين. حالا من چند تا بخوانم برايتان بعد خودتان برويد نگاه كنيد.

و حالا روايات : يك سرى روايات در باب زناست باب 9 از ابواب حدود صفحه 362 از ابواب مقدمات حدود 1 باب 9 «عن أبى ايوب خزاز عن سليمان بن خالد عن أبى بصير عن ابي عبدالله(ع) فى غلام صغير لم يدرك ابن عشر سنين زني بامرئة» [به هر حال سرش مي‌شده كه رفته زنا كرد و الا اين مميز بوده] «قال يجلد الغلام دون الحد و تجلد المرأة الحد كاملا»[4] يعنى آن هم حد است منتها چطور است؟ كمتر است، او كاملش است اين ناقصش است. اين يك روايت.

باز روايت ديگر دارد كه روايت 2 اين باب «سألت ابا عبداللّه(ع) فى آخر ما لقيته عن غلام لم يبلغ الحلم» [هنوز به سر حد تكليف نرسيده بود] «وقع على امرأة و فجر بامرأة، أى شىء يصنع بهما؟ قال: يضرب الغلام دون الحد و يقام على المرأة الحد»[5] اين روايات در باب زنا.

بعد مي آيد در باب لواط صفحه 418 باب 2 از ابواب حد لواط «اتى اميرالمؤمنين(ع) بامرأة و زوجها، قد لاط زوجها بابنها من غيره و ثقبه و شهد عليه بذلك الشهود، فامر به(ع) فضرب بالسيف حتى قتل و ضرب الغلام دون الحد و قال: اما لو كنت مدركاً لقتلتك لامكانك اياه من نفسك بثقبك»[6] با اينكه مفعول هم واقع شده، امّا مي‌گويد چون هنوز بالغ نيستى نمي‌كشمت.

[حالا اين آسمان زمين نمي‌آيد كه ما بگوييم گناهان براى بچه هاى مميز گناه است! چه آسمانى زمين مي‌آيد ما بگوييم آقا براى بچه‌ هم دروغگويى حرام است، ما بگوييم برای بچه هم لواط حرام است، ما بگوييم این که بچه‌ هم روى زن مردم چنين و چنان كند حرام است؟ اين آسمان كه به زمين نمي‌آيد كه شما اينقدر حساس هستيد تا جايى كه خلاف واقع مي‌گوييد.]

در سرقت هم فراوان داريم، در باب سرقت ديگر خيلى زياد است آنجا كه براى كسى كه هنوز مكلف نشده او اول ناخنهايش را چه كار مي‌كنند آنها رواياتش براى فردا.

پس تا اينجا آمديم به قرينه داخليه و خارجيه حديث رفع قلم شامل محرمات نمي‌شود و اطلاقات شامل مي‌شود.

(و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين)

--------------------------------------------------------------------------------

[1]- وسائل الشيعة 1: 45، كتاب الطهارة، ابواب مقدمة العبارة، باب 4، حديث 11.

[2]- نساء (4) : 29.

[3]- آل عمران (3) : 19.

[4]- وسائل الشيعه 28 : 82، كتاب الحدود و التعزيرات، باب 9، حديث 1.

[5]- وسائل الشيعة 28 : 82، كتاب الحدود و التعزيرات، باب 9، حديث 2.

[6]- وسائل الشيعة 28 : 156، كتاب الحدود و التعزيرات، أبواب حدّ اللواط، باب 2، حديث 1.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org