بررسی اجمالی واژه قُربات
درس خارج فقه حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته) کتاب الوقف درس 49 تاریخ: 1400/10/11 بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین «بررسی اجمالی واژه قُربات» بحث در شرطیّت قصد قربت در وقف بود که عرض کردیم شرط نیست. باید توجه داشت اموری مانند وقف و صدقه و بنابر قولی نذر، خود این افعال به ذات شان قرُبات اند؛ زیرا شخص ـ چه مسلمان و چه غیرمسلمان ـ وقتی در این گونه امور ورود پیدا می کند، به این جهت است که آن را یک کار خیر و حَسن می داند و به بیانی دیگر جوابی به ندای درونی خود اوست. در ابتدای کتاب الوقف هم عرض کردیم که وقف یک حکم امضایی و فطری است که انسان ذاتاً به آن نیاز دارد تا ارتباطش بعد از مرگ هم با این دنیا استمرار داشته باشد، چنان که کمک به هم نوع نیز در فطرت انسان هست و ربطی به اسلام ندارد. پس اموری مثل وقف و صدقه ذاتاً قُربات هستند و مانند نماز و روزه نیستند که عبادت باشند و شخص باید با اعتقاد به این که این فعل و امر از ناحیه شارع است و برای رسیدن به کمال و تقرّب الی الله آنها را انجام می دهد. در وقف یا کمک به هم نوع، خود فعل برای ثواب بردن است و همان طور که مرحوم سیّد فرمود بر هر فعل حسَنی از این باب که عقلا آن را مدح می کنند، ثواب مترتّب است. پس یکی از چیزهایی که برای ثواب بردن لازم است، قصد قربت می باشد و ما می گوییم اموری مثل وقف یا کمک به هم نوع خودشان قُربات و فعل خیر و مطلوب خدای تعالی هستند و ثواب بر آن مترتّب می شود. «مراد از کافر و چگونگی وقف کافر» بحث دیگری که مطرح شد، این بود که اگر قصد قربت همراه با ایمان باشد، دارای ثواب است.[1] ما عرض کردیم که آقای بجنوردی(رحمة الله علیه) در«القواعد الفقهیه» می فرماید کافر می تواند قصد قربت داشته باشد، اما تقرّب حاصل نمی شود.[2] مراد از کافر کسانی هستند به توحید اعتقاد دارند و اعمالی را در این راستا انجام می دهند و اینها را برای خود عبادت می دانند، نه کسانی که دهری بوده و خدا را انکار می کنند با علم به این که خدایی وجود دارد. ما در مورد این گروه از افراد بحث می کنیم که اگر قصد قربت بکنند، تقرّب به معنای ثواب بردن برایشان حاصل می شود یا نه؟ و یا اگر برای رسیدن به کمال اعمالی را انجام می دهند، کمال برایشان حاصل می شود یا نه؟ و این که چه چیزی باعث حبط عمل است؟ آیا عدم اعتقاد به دین اسلام موجب حبط عمل است یا عدم تقوا و شرک؟ گفته اند چنانچه شخص غیرمسلمانی عملی را بر اساس اعتقادات خودش انجام بدهد، ـ اگر ایمان را به معنای اسلام بدانیم ـ گذشته از این که ثوابی بر او مترتّب نمی شود، عمل او هم مورد قبول نیست. حتی برخی افراد تا جایی پیش رفته اند که گفته اند اعمال مثل مخالفین و عامه به هیچ وجه مورد قبول نیست؛ چون محبت و ولایت ائمه اطهار(علیهم السّلام) را ندارند. اما ما همه افرادی را در نظر بگیریم که به نحوی مستضعف فکری اند و یا اصلاً گمان نمی کنند که خلاف عقائدی که دارند هم وجود داشته باشد. ما شیعیان چند درصد برای انتخاب تشیّع تحقیق کرده ایم؟ ما چه مقدار از عقائد و اعتقادات مسیح و یهود خبر داریم؟ حتی در سطحی پایین تر، چه مقدار از اعتقادات عامّه مطّلعیم؟ ما در خانواده ای شیعه به دنیا آمده ایم و بعداً به مرور زمان راجع به دین و مذهب مان تحقیق کرده و به یقین رسیده ایم، اما در مورد کسی که اصلاً احتمال وجود دین یا مذهبی غیر از اعتقادات خودش را نمی دهد، بحث است. این بحث را در کتاب الوقف، بحث وقف کافر بر بیع و کنائس مطرح کرده اند که گفته اند مسلم نمی تواند برای آنجاها وقف بکند؛ چون به اعتقاد مسلمان آنجا معبدی برای عبادت باطل است، اما آیا کافر به معنای اعم (که در لفظ فقها به اهل کتاب هم اطلاق می شود) می تواند بر معابد خودشان وقف بکند؟ اگر گفتید قصد قربت در آن شرط است، آیا قصد قربت از او متمشّی می شود؟ آیا اگر قصد قربت کرد، تقرّب حاصل می شود؟ «کلام صاحب ریاض در وقف بر بیع و کنائس» ما به جهت اختصار عبارت «ریاض» را انتخاب کرده ایم. ایشان می فرماید: «و لو وقف على ذلك ـ أي البيع و الكنائس ـ الكافرُ الذي يعتقد صحّة الوقف عليهما [خودش می گوید من بر اینجا وقف می کنم چون محل عبادت خدا است و انسان هایی برای رسیدن به کمال به اینجا می آیند، مثل ما که برای مساجد وقف می کنیم] الذی یعتقد صحّة العقد علیهما و يحصل منه بمعتقده التّقرّب به الى الله تعالى [خود واقف هم اعتقاد دارد که با این کارم تقرّب الی الله پیدا می کنم و مستحقّ اجر و ثوابم؛ چون برای جایی وقف کرده ام که انسان هایی برای عبادت خداوند می آیند و به اعتقاد من کیفیّت این نوع عبادت صحیح است و آن را حق می دانم] صحّ على الأصحّ وفاقاً للمفید و القاضی و الفاضل و المقداد في الشرح إقراراً لهم على دينهم مع أنّه لا بدّ لهم من معبدٍ [دین اینها این است و برایش هزینه می کنند. اینهایی که به یک سری عقاید اعتقاد دارند، نیاز به محلّ پرستش و عبادتگاه هم دارند؛ پس می توانند بر آن وقف کنند] و أنّه لم أقف فيه على مخالفٍ [صاحب «ریاض» می فرماید من کسی را به عنوان مخالف نیافتم] عدا الماتن هنا [در «شرح مختصر النافع» اشکال کرده و فرموده:] فقال: و فيه وجهٌ آخر [آنجا فرموده بود وقف صحیح است، ولی یک وجه دیگر هم هست؛ پس یک وجه دیگر هم به نظر ایشان وجود داشته است. ایشان وجه آخر را توضیح می دهد:]هو العدم [وجه آخر عدم صحّت است] كما صرّح به بعد أن سُئل عنه [ایشان فرموده وجه آخری هم هست که عدم صحت باشد، اما علت آن را توضیح نداده است. می فرماید بعد از این که محقّق حلّی او سؤال شده، تصریح کرده] قال: لتعذّر نيّة القربة من الكافر [چون نیّت قربت از کافر متعذّر است] و هي شرطٌ في صحّة الوقف [صاحب «ریاض» می فرماید دلیل وجه دیگر محقّق در «مختصر النافع» مطلبی است که خود ایشان فرموده است. چه کسی از او سؤال کرده؟ در «مفتاح» خواهیم خواند که فاضل آبی در «کشف الرموز» می فرماید من خودم از او سؤال کردم و ایشان این جواب را داده است. پس سائل فاضل آبی است.[3] صاحب ریاض می فرماید:] و فیه نظرٌ [تعذّر نیّت قربت از کافر که ایشان به عنوان علت آوردند، دچار اشکال است] لمنع التعذّر منه على الإطلاق [ما نمی توانیم بگوییم قصد قربت از هیچ کافری متمشّی نمی شود] لاختصاصه بالمعطّلة و الدّهریّة».[4] قصد قربت از کسانی که هیچ چیزی را قبول ندارند، متمشّی نمی شود؛ چون خدایی را قبول ندارند و نمی توانند به خدا تقرّب بجویند، اما از کسانی که به نحوی به خدا و توحید معتقدند، قصد قربت متمشّی می شود. پس اگر بحث قصد قربت در صحّت و عدم صحّت وقف است می گوییم قصد قربت شرط نیست و وقف صحیح است.اما اگر گفته شود قصد قربت شرط است، می گوییم کسی که قصد قربت نکرده، مسلمان باشد و چه غیرمسلمان، وقفش باطل است. «کلام صاحب جواهر در شرطیّت قصد قربت در وقف و نذر» بحث بعدی این است که آیا قصد قربت باید همراه با ایمانی باشد که مدّ نظر ماست یا نه؟ به عبارت دیگر آیا قصد قربتی که می گویید ثواب بر آن مترتّب است، حتماً باید از شخص باایمان به معنای مسلمان و شیعه دوازده امامی متمشّی شود یا قصد قربت از هر معتقد به خدایی کفایت می کند؟ البته وقتی خود شخص می گوید من خدا را قبول ندارم که بخواهم به او تقرّب پیدا کنم یا او به من ثوابی بدهد آیا باز شما در قصد قربت او بحث می کنید؟ خودش منکر است، لازم نیست که ما انکار کنیم و بحث ما نسبت به چنین افرادی نیست. بحث شرطیّت قصد قربت هم در وقف و هم در نذر مطرح می شود. صاحب «جواهر» در بحث نذر می فرماید: «و لا من الكافر بأقسامه لتعذّر نيّة القربة في حقّه [استدلال ایشان این است که نیّت قربت در حقّ چنین شخصی تعذّر دارد] باعتبار شرطيّة الايمان فی صحّة عبادته و الفرض عدمه [ایمان به معنای مدّ نظر ما در کلمات فقها شرط است در حالی که این شخص ایمان ندارد، پس نمی تواند قصد قربت بکند] فلا يتصّور نيّة القربة منه [نیت قربت از او تصور نمی شود] إذ ليس المراد منها أفعلُ كذا قربةً إلى الله [البته جای بحث دارد که چرا نمی تواند بگوید؟ غیر مسلمانی که به توحید اعتقاد دارد، چرا نتواند قربةً الی الله بگوید؟ حتماً باید مسلمان و شیعه اثنی عشری باشد تا چنین قصدی بکند؟ آیا ما این اجازه را داریم که دایره بندگان خدا را تنگ بکنیم؟] و إن لم يكن الفعل مقرّباً له [چطور برای او مقرّب نیست؟ در مورد فعلی که جزء اعتقاداتش نیست، درست است که نمی تواند نیت قربت بکند مثلاً بگوید می خواهم نماز بخوانم یا برای پیامبر خدا کاری انجام بدهم. این جزء اعتقاداتش نیست ـ که در آن هم جای تأمّل است ـ اما اگر بخواهد کار و فعل خیری انجام بدهد، چطور برایش مقرّب نیست؟ این اول کلام است و شما می فرمایید یک سری اعتقادات دارد؛ مثلاً به توحید و الوهیت معتقد است؛ به حضرت مسیح(علیه السّلام) ـ که از پیامبران الهی است و ما هم قبول داریم ـ اعتقاد دارد و خلاف آن هم برایش ثابت نیست؛ یعنی اعتقاد راسخ دارد و حالا می خواهد کار خیری انجام بدهد؛ مثلاً نذر می کند که امروز هزینه یک بیمار سرطانی را می پردازم. آیا این نمی تواند برایش باعث تقرّب باشد؟ هم این عمل مصداق عمل صالح است و هم ایمان دارد. چه کسی گفته ایمان فقط به معنای مسلمان شیعه دوازده امامی است؟ صاحب «جواهر» از کسانی است که حتی عمل مخالفین را هم قبول ندارد.] من هنا لم أجد خلافاً في عدم صحّته منه بين أساطين الأصحاب كما إعترف به في الرّياض [می فرماید ما مخالفی در اینجا جز صاحب «ریاض» نداریم] نعم، تأمّل فيه سيّد المدارك و تبعه في الكفاية. فإنّهما [این دو بزرگوار اشکال کرده اند و اشکال شان هم درست است] بعد أن اعترفا بالشهرة و ذكر الدليل المزبور [بعد از بیان قول مشهور مبنی بر عدم تمشّی قصد قربت، دلیل تعذّر نیّت قربت از کافر را ذکر کرده اند، فرموده اند] قالا: و فيه منعٌ واضحً فإنّ إرادة التّقرّب ممكنةٌ من الكافر المقرّ بالله».[5] گفتیم که اینها کافر را اعمّ می گیرند. پس در مورد تعریف ایمان اجماعی وجود ندارد که منظور شیعه اثنی عشری باشد. «کلام صاحب نهایة المرام پیرامون قصد قربت در نذر» صاحب «نهایة المرام» در بحث نذر می فرماید: «و امّا الاسلام فقد صرّح الاكثر باعتباره [ایشان علاوه بر اسلام بحث ایمان و ... را هم مطرح کرده اند.] و استدلّ عليه في الشرائع بأنّ نيّة القربة معتبرةٌ في النذر و هي متعذّرةٌ في حقّه [وقتی چنین مباحثی مطرح می شود، شاید خیلی از دوستان این سخنان را قبول داشته باشند، ولی باید دقت بفرمایید که حتماً به عبارات فقها و بزرگان مستند شود تا اولاً بعداً مورد حمله واقع نشوید و ثانیاً قابل دفاع باشد.] و هو استدلالٌ ضعيفٌ [استدلال به تعذّر قربت در حقّ کافر در نذر استدلالی ضعیف است. شخص برای رسیدن به ثواب یا برای رسیدن به یک کمال قصد قربت و تقرّبی می کند که مطابق با اعتقادش هست؛ چرا باید متعذّر باشد؟ همه انسان ها فطرتاً خداشناس هستند؛ چه آن خدایی را که ما می شناسیم و چه خدای که او می شناسد، هر چند که ممکن است عده ای در مصادیق اشتباه بکنند] فإنّ المعتبر من القربة ارادة التّقرّب لا حصوله [اینجا هم باز حرف است. ایشان می فرماید معتبر در قربت این است که او تقرّب را اراده کرده و حاصل شدن یا نشدنش کاری به تقرّب ندارد. اما ما عرض می کنیم این که شخص اراده تقرّب بکند و شما به ضرس قاطع بگویید حاصل نمی شود، این در دست من و شما نیست که بخواهیم درباره بندگان خدا این طور نظر بدهیم. آیاتی مثل (إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين)[6] را خواهیم خواند و در آیات سوره بقره و نساء هم خواهیم خواند که فقط عمل صالح و ایمان را شرط مأجور بودن مطرح کرده است. سخن ما این است که غیر مسلمان هم می تواند قصد قربت کند، اما این که قربت حاصل می شود یا نه، سخن دیگری است. قصد قربت را اراده می کند و اراده اش متمشّی می شود. اما این که تقرّب حاصل می شود یا نه، بحث دیگری است. حصول ثواب ترتّب بر قصد قربت است و حکم به آن هم در اختیار ما نیست که بگوییم حاصل می شود یا نمی شود، بلکه می توانیم بگوییم به سبب آیاتی که ملاک قبولی اعمال را تقوا، ایمان، عمل صالح و اعتقاد به آخرت قرار داده است حاصل می شود، اما حاصل نشدن مؤونه زیادی می برد.] و هذه الارادة كما تتحقّق من المسلم تتحقّق من الكافر المقرّ بالله تعالى [بنابر این همان گونه که تقرّب و حصول ثواب از مسلمان محقق می شود، از کافر مقرّ بالله تعالی نیز صادر و حاصل می گردد] و لهذا صحّ العتق منه مع اشتراطه بالقربة، و لو قيل بصحّة نذره لكان حسناً».[7] «توجه به کلام صاحب المیزان و دیگر فقها» پیشنهاد می شود برای مطالعه بیشتر در این باب به تفسیر «المیزان»[8] مراجعه بفرمایید. همه اهل القری و افراد اجتماع، فارغ از دین و اعتقادات شان، در برابر مسایل اجتماع مسؤول اند و برکات و عذاب های آسمانی هم بر اساس همان چیزی است که همه افراد جامعه انجام می دهند. پس همه در برابر جامعه و افراد آن مسؤولیت دارند. ما عبارت فقهایی غیر از صاحب «نهایة المرام» یا صاحب «ریاض» را هم خواهیم خواند، مثلاً عبارت شهید ثانی را از «مسالک» خواهیم خواند که خودش شهید این حرف ها شده؛ یعنی فقیهی شبیه این عبارات را بیان کرده است که به دست مخالفان شیعه به شهادت رسیده است. بحث بعدی که وجود دارد این است اگر کسی کار خوبی انجام بدهد، می توانید بگویید عند الله مأجور نیست؟ دقت بفرمایید که ما در مورد عذاب بحث نمی کنیم؛ چون اصلاً دلیل ندارد، اما آیا می توانیم بگوییم ثوابی بر فعل خوب مترتّب نیست؟ این که انسان ها کسی را که کار خیری انجام می دهد، مدحش می کنند جنبه عقلایی دارد و به همین ملاک است که گفته می شود «زبان بنده قلم پروردگار است». همه انسان ها فطرتاً کسی را که کار نیک انجام بدهد تحسین می کنند، آیا در این صورت می توان گفت که کارش حبط است و هیچ ثوابی ندارد؟ اگر غیر مؤمنی جانش را برای دفاع از میهن خود فدا بکند شما می فرمایید ارزشی ندارد و با کسی که هیچ کاری نکرده، یکسان است؟ عقلا که چنین بیان نکرده اند و نمی کنند و بالوجدان بنای شان بر مدح است نه ذمّ . «و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین» [1]. ظاهراً ناظر به آیه (فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلاَ كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ). انبیاء (22): 94 و چند آیه دیگر به همین مضمون است. [2]. القواعد الفقهیه 4: 240. [3]. مفتاح الکرامه 21: 609. [4]. ریاض المسائل 10: 134 [5]. جواهر الکلام 35: 357 و جواهر الکلام(جدید) 36: 635. [6]. مائده(5): 27. [7]. نهایة المرام 2: 347. [8]. تفسیر المیزان 6: 14 و ... .
|