تفاوت عبادت و اطاعت
درس خارج فقه حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته) کتاب الصدقة درس 12 تاریخ: 1403/2/2 بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین «تفاوت عبادت و اطاعت» بحث در معنای تعبدیت و توصلیت بود به این مناسبت که فقهاء فرمودهاند در صحت صدقه، قصد قربت شرط است. از آنجا به بحث تعبدی و توصلی و معنایی که حضرت امام(س) در کتاب «مناهج الوصول» درباره معنای آنها فرمودند، منتقل شدیم. ایشان دو معنا را برای توصلی، ذکر کردند و فرمودند که در اوامر -چه واجبات و چه مستحبات- گاهی مراد این است که آن غرض به هر طریقی حاصل شود و گاهی قصد عنوان در تحققش شرط است. این دو مورد مربوط به توصلیات بود. «ثالثها: ما لا يحصل بها بصرف قصد العناوين [سومین مورد این است که قفط قصد عنوان کفایت نمیکند] بل لا بدّ في سقوط أمرها من الإتيان بها متقرّباً إلى اللَّه تعالى [پس در دومی، قصد عنوان کفایت میکرد و تقرب نیاز نبود، اما در سومی، صرف قصد عنوان نیست بلکه قصد عنوان و تقرب الی الله است] و هذا على قسمين [اینجاست که ایشان تعبدی را به دو قسم تعبدی و تقربی تقسیم میکنند و میفرمایند اوامر، یا عبادتیاند یا اطاعتی] أحدهما: ما ينطبق عليه عنوان العبودية للَّه تعالى المعبّر عنه في لغة الفرس ب«پرستش» كالصلاة و الحجّ والاعتكاف [این اوامری که مثل نماز، حج و اعتکاف، پرستشند، اعمال عبادیاند و عبودیت لله و محض عبودیت و مختص خداوندند. اوامر عبودی، شاخصهشان این است که فقط مختص خداوندند. نماز یا سجده و رکوع را به عنوان پرستش (نه به عنوان احترامی که در برخی اقوام، مرسوم است) نمیتوانید برای کس دیگری انجام دهید. وثانيهما: ما ليس كذلك و إن كان قُربياً [یعنی هر دو، بحث قربت است. قربت را میرساند، اما کیفیتش فرق میکند]أي يعتبر فيه قصد التقرّب و الطاعة كالزكاة و الخمس بل و الصوم [در بالا صوم را نیاورده بود و در اینجا جزء این قسم، حساب کرده] فإنّ إتيان الزكاة مثلاً و إن يعتبر فيه قصد التقرّب [گفتهاند در زکات، قصد تقرب هست و به همین جهت نمیشود زکات را اجباری گرفت] لكن لا تكون عبادة بالمعنى المساوق لـ«پرستش» [مسلما با پرستش، متفاوت است] ضرورة أنّ كلّ فعل قُربي لا ينطبق عليه عنوان العبودية [ما میخواهیم بگوییم اگر گفتند قربة الی الله، به یک کیفیت نیست بلکه اعمال قربی بردو گونه است؛ گاهی عبادتی است و گاهی اطاعتی. حالا میخواهند بفرمایند فرق میکند] ألا ترى أنّه لو أطاع أحد والديه أو السلطان بقصد التقرّب إليهم [برای اینکه نزد مولا ارج و قرب پیدا کند یا وقتی دستورشان را اطاعت میکند، میخواهد رئیس یا مولا پاداشی را به او بدهد؛ لذا از او به این جهت، اطاعت میکند] لا تكون إطاعته عبادة لهم [اینجا دیگر اطاعت اینها عبادت نیست.] فستر العورة والاستبراء بقصد الأمر و التقرّب إلى اللَّه تعالى ليسا عبودية له [خب مسلم است که این کار، عبادت نیست. اینجا تفاوتش شاید بهتر مشخص شود که اگر میگوید عورتت را ستر کن، مسلما با نماز، فرق میکند] بل إطاعة لأمره [این اطاعت امر است] فالواجبات المعتبرة فيها القربة على قسمين: [اینجاست که شاید برای کسی اشکال پیدا شود که قصد قربت در نماز، معنا دارد ولی در زکات، صدقه و وقف (بنابر شرطیت قصد قربت در آن) معنا ندارد؛ چون آنجا کار خیری انجام میدهد] تعبّدي وتقرّبي [خلاصه بحث همین جاست. پس آنکه قصد قربت در آن هست، دو نوع تعبدی و تقربی است] فالأوّل ما يؤتى به لأجل عبودية اللَّه تعالى و الثناء عليه بالمعبودية كالصلاة التي هي أظهر مصاديقها [نماز، اظهر مصادیق عبودیت است و اظهر در اجزاء صلات هم سجده برای خداوند است که نشانه عبودت است] فإنّها في الحقيقة ثناء عليه تعالى [این ثنا بر خداست] بعنوان العبودية [و یک درجه، بالاتر از اطاعت است] بخلاف الثاني [که تقربی باشد] فإنّ إعطاء الزكاة إطاعة له تعالى [امرش را اطاعت کردهاید] لا ثناء عليه بالمعبودية [دیگر مثل نماز نیست] فلا يجوز إتيان عمل بعنوان التعبّد لغيره تعالى [شما نسبت به غیر نمیتوانید عبودیت داشته باشید؛ چون عبودیت فقط مخصوص خداوند است و امکان ندارد عملی را به عنوان عبودیت برای دیگری انجام دهید] بخلاف الإتيان بعنوان التقرّب [فقط باید با عنوان تقرب باشد؛ مثلا میخواهید نزد این رئیس و مولا عزیز شوید.] فحينئذٍ نقول: المراد بالواجب التعبّدي هو الواجب التقرّبي بالمعنى الأعمّ [که میگوییم قصد قربت، یک معنای اعم از اطاعت و عبودیت را در نظر میگیریم. پس قصد قربت، فقط عبادت نیست، بلکه شامل عبادت و اطاعت میشود]من التعبّدي بالمعنى المتقدّم [یعنی تعبدی خاص (عبادت). میفرماید وقتی میگوییم تعبدی و واجب تقربی، یعنی هم اطاعت و هم عبادت نه فقط عبودیت. معنای متقدمش فقط معنای عبودیت است] و هو ما لا يسقط الغرض بإتيانه إلّا بوجه مرتبط إلى اللَّه تعالى، سواء قصد الامتثال له أو التقرّب إليه تعالى [این معنای تعبدی میشود. اما معنای توصلی:] والتوصّلي بخلافه، سواء سقط الغرض بإتيانه كيفما اتّفق، أو احتاج إلى قصد العنوان»[1] قسم دومی که گفتیم فقط قصد عنوان میخواهد و تقرب الی الله را نیاز ندارد. پس این هم معنایی از اوامر تقربی و توصلی شد. «قصد قربت در صدقه» بحث بعدی، بحث قصد قربت در صدقه است. همان طور که در شروع بحث، لغت را بررسی کردیم در حقیقت معنای لغوی صدقه، قصد قربت، نخوابیده است. صدقه یعنی اعطاء للفقیر که ایشان هم در «تحریر» فرموده بود «تملیک الفقیر» که فقیر مصداق اظهر آن است. در صدقه دادن که -امری نیست که اسلام آورده و گفته باشد به دیگران کمک کنید، بلکه یک امر فطری و ذاتی انسانهاست. از ابتدا کمک به دیگران، در نهاد انسان، قرار داده شده و ربطی به دین و آیین هم ندارد. یک فعل حسن است که عقل هم آن را تحسین میکند. «القول فی الصدقة» پس در معنای لغوی و حقیقت لغویاش و حقیقتش عند العرف، قصد تقرب نخوابیده؛ چون حتی انسانی که به خدا هم اعتقاد ندارد، میتواند صدقه بدهد. «معنای شرط صحت بودن قصد قربت» قصد قربت که آن را شرط میدانیم، شرط صحت است؛ یعنی اگر قصد قربت نکنید، آثار نمیآید. آثار چیست؟ یکی تملیک است و یکی عدم جواز رجوع. وقتی که از قصد قربت، بحث میکنیم، از جنبه عرفانی، بحث نمیکنیم بلکه حقوقی و در زمینه و چارچوب تقنین داریم بحث میکنیم. ما در بحث فقه که بحث تقنین است، میخواهیم بگوییم اگر شخص قصد قربت نکرد، صدقهاش باطل است به نحوی که آن شخص گیرنده، مالک نمیشود و شخص دهنده هم هر وقت خواست، اگر عین باقی باشد، میتواند برود و آن را بر گرداند. ما در مرحله تقنین و قانونگذاری، صحبت میکنیم. وقتی میگوییم قصد قربت شرط است، به چه معناست؟ به این معناست که ما باید ادلهای را اقامه کنیم که شارع قصد قربت را جزء حقیقت صدقه، قرار داده (حقیقت شرعیه) و الا حقیقت لغویه و عرفیه صدقه، قصد قربت را در خود ندارد. یک انسان بدون توجه به اینکه من بخواهم ثواب ببرم، و به صرف کمک به همنوع و اینکه به وسیله صدقه –که دامنهاش وسیع است- به عنوان صدقه، یک محیط کار را ایجاد میکند که بیست نفر جوان، در آنجا کار کنند و اینها را به آنان میبخشد. به چه عنوان؟ به این عنوان که در جامعه، ایجاد امنیت کند و این جوانها برای جامعه، ایجاد ناامنی نکنند و خودشان را تباه نسازند. پس بدون توجه به اینکه بخواهد به خدا نزدیک شود یا بخواهد بهشت را بخرد یا از آتش جهنم، دور باشد، فعلی را انجام میدهد. این معنای صدقه است؛ یعنی کار خیر؛ فعل خیر؛ اعطا و تملیک فقیر یا کسی که به او اعطا میشود. نقشه راه بحث در ادامه، این است که بررسی کنیم آیا شرعا دلیل محکمی بر این داریم که صدقه شرعا برای ترتب آثار بر آن، باید لوجه الله باشد و اگر لوجه الله نباشد، نه تملیک و نه عدم جواز رجوع، حاصل نمیشود. قبل از اینکه ادله را بخوانیم، حتما باید اقوال در مساله را که طبق شیوه کتب فقهی که ابتدا اقوال را بررسی میکنند، بررسی کنیم. «و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین» _______________[1]. مناهج الوصول، ج1، ص258.
|