حکم دادن صدقه به پیامبر و امام
درس خارج فقه حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته) کتاب الصدقة درس 33 تاریخ: 1403/3/7 بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین «حکم دادن صدقه به پیامبر و امام» فرمودند که صدقات مندوبه، بر بني هاشم حلال و جايز است. روايات را هم ذکر و عرض کرديم که عمومات و اطلاقات بر حلیّتت دلالت مي کند و براي خروج از عمومات و اطلاقات، نياز به دليل محکم داريم. اما کلامي بين فقها هست در اينکه آيا صدقات مندوبه که بر بنیهاشم حلال است، بر پيامبر و امام نيز حلال است يا خیر؟ هرچند که برخي فرمودهاند اين از امور مربوط به معصوم(علیهم السلام) است و الآن مورد ابتلای ما نیست. مرحوم آقاي منتظري حدود سي صفحه، راجع به اين مسأله بحث کرده است. صاحب «جواهر» هم متعرض اين بحث شدهاند که در ادامه عبارت «جواهر» را خواهيم خواند که ايشان مي خواهد بفرمايد صدقات خسيسه و صدقاتي که بوي ذلت و استخفاف از آنها مي آيد، بر امام و پيامبر (ع) حرام است. در مقابلش برخي به اطلاقات، عمل کردهاند و فرمودهاند بين امام و پيامبر (ع) و ساير بني هاشم فرقی نيست و اگر کسي گفته صدقات مندوبه بر بني هاشم، جايز و حلال است، همه را مي گيرد و دليلي بر خروج امام و پيامبر (ع) نداريم مگر يکسري امور عرفي و ذوقي که به آنها استدلال کردهاند که آنها هم اعتبار ندارند. در مقابل قول به جواز و حلیّت صدقات مندوبه، برخی کلاً فرمودهاند صدقات مندوبه بر آنها حلال نیست و برخی صدقات خسیسه را بر بنیهاشم غیرجایز شمردهاند. اما قول به حرمت صدقه بر معصومین(ع) یا سادات خالی از اشکال نمیباشد و این هم به تعریفی که از صدقه کردهاند، باز میگردد. فقها صدقه را تملیک مال مجانا قربه الی الله، معنا کردهاند و بنا بر این اگر صدقه شد، اعطاء المال یا تملیک المال قربه الی الله مجانا است و ذل و استخفافی در آن نیست بنا بر این چگونه قائل به حرمت صدقه بر معصومین(ع) یا بنا بر قولی بر کل سادات شدهاند. با این که ئر تعریف و حقیقت صدقه استخفاف وجودد ندارد بلکه هبه به سلطان یا پیامبر اگر با قصدد قربت باشد شامل اطلاق صدقه میباشد. میخواهم اجمالاً در ذهنتان باشد که ما صدقه را باید به «اعطاءٌ الی الفقیر لا للکرامۀ» تعریف کنیم و بگوییم این تملیک و ااعطاء کرامةً نیست تا شما بخواهید غنی را هم مشمول بدانید و از یکی از بزرگان معاصر، مرحوم آقای تجلیل تبریزی است که صدقه را تملیک بلاکرامه دانستهاند و در تعریف آن فرمودهاند «اعطاء المال للفقر لا للکرامۀ». پس این را در ذهن داشته باشید که اگر فرمودید -و شما هم همین را میگویید- که صدقه اعطاء الی الفقیر است مجانا نه اعطاء للفقیر، دیگر فرقی بین هاشمی و غیرهاشمی نیست و بر همه انسانها حلال است. عبارت جواهر در حکم صدقات مندوبه بر معصومین(ع) را میخوانیم و در انتها هم یک تأملی را در عبارت بیان میکنیم «کلام صاحب جواهر در حکم صدقات بر پیامبر و امام(ع)» صاحب جواهر ذیل حلیت صدقات بر بنی هاشم میفرمایند: «نعم قد يتوقف في الصدقة المندوبة بالنسبة إلى النبي(صلی الله علیه و آله) بل عن التذكرة وثاني الشهيدين حرمتها عليه [میفرماید در حکم صدقات مندوبه بر پیامبر شاید باید قائل به توقف شد. البته تذکره و شهید ثانی قائل به حرمت شدهاند] لما فيها من الغضاضة والنقص وتسلط المتصدق وعلو مرتبته على المتصدق عليه [و این حرمت یا توقف به جهت خواری و کوچک شدن موقوف علیه و تسلط متصدق بر متصدق علیه میباشدد و ااین با علو مرتبت متصدق علیه منافات دارد. آیا این استدلال تمام میباشد زیرا این دلیل با آن معنایی که از صدقه کردهاید، سازگار نیست] وأن له المنة عليه، ومنصب النبوة أرفع وأجل وأشرف من ذلك [این اشرفیّت، حرف بدی نیست و درست است بهشرطی که صدقه را مخصوص فقرا بگیرید. خب یک فقیر است که چه از بنی هاشم باشد چه از غیر بنی هاشم، نیاز دارد که برای برآوردن حاجتهایش صدقه بگیرد؛ لذا خودش صدقه را به جهت نیازی که دارد، میگیرد و ذل استخفاف آن را هم میپذیرد] و لقوله(علیه السلام): إنا أهل بيت لا تحل لنا الصدقة [دلیل دددیگر بر حرمت صدقه بر ائمه() روایت: "برای ما صدقه حلال نیست" میباشد] لكن صريح جماعة وظاهر آخرين [یعنی شیخ در «خلاف»، علامه در «تحریر»، مرحوم سبزواری در «کفایه» و صاحب «حدائق»،]الجواز أيضا بل في المعتبر نسبته إلى علمائنا وأكثر أهل العلم، للإطلاقِ [این فقها فرمودهاند به جهت اطلاق ادله حلیّت جایز است] ولعل الأول أقوى بالنسبة إلى بعض أفرادها [میفرماید تحریم، قول قویتری نسبت به برخی از افراد صدقه است مثل] كالزكاة المندوبة [زکات مال التجاره که از صدقات مستحبی به شمار میرود] التي هي من الأوساخ أيضا [اگر وسخیت را در زکات، قبول کردید، در زکات مال التجاره هم اوساخ میشود. پس صدقه مندوبه که زکات مال التجاره میشود نیز حرام است؛ چون وسخ است.] وبعض الصدقات الخسيسة كالتي توضع تحت رؤوس المرضى ونحوها مما لا يليق بمنصب النبوة، والامام(علیه السلام) كالنبي(صلی الله علیه و آله) في ذلك [همچنین برخی از صدقاتی که زیر سر مریض میگذارند برای شفایافتن مریض که عرفا نفوس کریمه از اخذ آن ابا دارند. نکته مهم در این بحث این است که اگر امام(علیه السلام) صدقه را گرفت، ما چه وظیفهای داریم که برای امام(علیه السلام) تکلیف تعیین کنیم؟ برای مردم، همه وظیفهای تعیین میکنیم، اما برای امام چرا؟ اگر صدقه دادند و ایشان گرفت، بگوییم این منافی با منصب شماست؟ ما نمیتوانیم برای امام(علیه السلام) یا پیامبر(صلی الله علیه و آله) تعیین تکلیف کنیم. صدقه را دادهاند و ایشان گرفته است، اما اگر میگویید جایز نیست، برای چه کسی جایز نیست؟ این ادلهای که اقامه میفرمایید آیا موجب الزام برای امام(ع) است یا وجه برای حرمت صدقه مندوبه بر آنان است. اگر بیان وجه حرمت است، اصل حرمت را از کجا کشف کردهاید] «حلیت صدقات عامه بر پیامبر و امامان» و قولهم(علیهم السلام) [از اینجا به بعد ایشان میخواهد جواب یک سؤال مقدّر را بدهند و به قول معروف دفع دخل کنند: «لو حرمت علينا الصدقة لم يحل أن نخرج إلى مكة، لأنّ كل ماء بين مكة والمدينة فهو صدقة لو حرمت علینا إلى آخره» از این روایت برای حلیت صدقات مندوبه بر بنیهاشم، استفاده و به آن استدلال شده و خود مرحوم صاحب «جواهر» نیز به آن استدلال نمودهاند. ایشان میفرماید این روایت و از این سیاق روایات دلالت بر این ندارند که همه صدقات منددوبه بر بنیهاشم، حلال باشند، بلکه صدقاتی مثل اوقاف عامه و امور خیری که برای انتفاع ناس قرار دادده شده، شامل این حکمند نه همه انواع صدقات. مثلاً من یک چاه آب را مشخص کرده و گفتهام که هرکس میخواهد، از آن استفاده کند. چه وقف عام نموده باشم و چه به عنوان فعل خیر قرار داده باشم. این نوع روایات حلیت صدقاتی که جنبه عمومی دارد را اثبات میکند و ایشان هم میخواهد از این بیان–که نظر فیض در «مفاتیح الشرایع» است- استفاده کند و جواب اشکال را بدهد.] إنما تدل على إباحة مثل هذه الصدقات التي هي كالأوقاف العامة [از اینجا جواب اشکال مقدّر است. ممکن است کسی اشکال کند که شما پیامبر و امام(ع) را خارج میکنید درحالی که خود امام فرمود: ما از صدقات بین مکه و مدینه، استفاده میکنیم، پس شما کاسه داغتر از آش شدهاید. صاحب جواهر در جواب میفرماید، امام که فرمود ما از صدقات بین مکه و مدینه استفاده میکنیم مرادش اوقاف عامه و خیرات عامه است. نه همه صدقات ولو صدقات خسیسه] ولا غضاضة عليهم في التناول منها، لا مطلق الصدقات، فتأمل جيدا»[1] تازه ایشان میفرماید تأمل کنید و این مثلاً حرف خوبی است و ایشان در اینجا پذیرفته و تأمل ایشان به معنای قوت این بیان است و وجه قوت آن است که صدقات بین مکه و مدینه صدقات جاریهای مثل محلهای اسکان و چاههای آب و غیره بوده است. «صاحب ریاض و قول به حلیت صدقه بر پیامبر مطلقا» صاحب «ریاض» از قائلان به اطلاق و عمومیت در روایات حلیت صدقه بر جمیع بنی هاشم است ایشان بعد از بیان مرحوم فیض که فرموده بود روایات داله بر حلیت صدقات ما بین مکه و مدینه، مربوط به اوقاف عامه و امور خیر قرار داده شده لعامّة الناس است نه صدقه خاصه که متعارف بین الناس است و این بیان ر کلام صاحب «جواهر» هم بود که ااصل حرف مربوط به فیض(ره) است. میفرمایند هر چند کلام مرحوم فیض به نظر تمام میرسد اما اثبات شیء نفی ماعدا نمیکند. صاحب «ریاض» میفرمایند: «وربما يستثنى منهم النبي(صلی الله علیه و آله) والأئمة المعصومون(علیهم السلام) في ذلك، صونا لهم من النقص وتسلط المتصدق. ويدفعه الصحاح المتقدمة المتضمنة لقولهم(علیهم السلام): لو حرمت الصدقة علينا لم يحل لنا أن نخرج إلى مكة، لأن كل ماء بين مكة والمدينة فهو صدقة [امام(علیه السلام) فرموده ما از این صدقات بین مکه و مدینه استفاده میکنیم پس یقینا صدقه بر امام و پیامبر، حرام نیست. اما از این روایت، جواب دادهاند که حلیت صدقات مربوط به صدقات عامه است و با اشاره به آن میفرماید:] قيل [که مربوط به صاحب «مفاتیح الشرایع» یعنی فیض است] ويمكن الفرق بين الصدقة العامة والخاصة بهم [که همین کلامی است که توضیح دادیم] فتباح الأولى دون الثانية [اینکه امام اشاره کرد من از صدقات بین مکه و مدینه، استفاده میکنم، چون همه آن صدقات کالاوقاف العامه بوده، این روایت فقط این را میرساند که صدقات عامه بر پیامبر و امام(ع) حلال است و حلیت صدقات خاصه را اثبات نمیکند. این حرف مرحوم فیض است. اما صاحب «ریاض» میفرماید:] وهو مع شذوذه [این قول، مضافا به اینکه شاذ است] لا وجه له. [این روایت حلیت صدقات خاصه را اثبات نمیکند] عدا التعرض في الصحاح لإباحة الأولى دون الثانية [چرا که آن روایات صحاح دلالت دارد بر این که صدقات عامه بر پیامبر و مام(ع) حلال است اما دلالت ندارد بر لینکه صدقه خاصه بر آنها حرام است و اطلاقات و عمومات حلیت صدقه، صدقات خاصه را هم شامل میشود. درست است که همه صدقات در مسیر، کالاوقاف العامه بوده، اما اثبات شیء نفی ماعدا نمی کند. ایشان میفرماید بله حلیت صدقات عامه را میرساند اما دلالت بر حرمت صدقات خاصه ندارد.] وليس فيه حجة، مع ظهور السياق في كون تخصيصها بالذكر للمثل لا الحصر»[2] میفرماید ذکر صدقات بین مکه و مدینه برای مثال است نه حصر حلیت صدقات بر صدقات عامه به عبارت دیگر سیاق صحاح مذکوره، ظهور در این دارد که آنچه ذکر شده، برای مثال است نه برای حصر تا بگویید فقط صدقات عامه برای آنها حلال است. پرسید: صدقه بر شما حرام است؟ فرمود: نه، اینها هم صدقات است و ما استفاده میکنیم. بنا بر این، این روایت عمومیت دارد و صدقه خاصه را هم شامل میشود. در روایت جملهای نداریم که دلالت بر خلاف این ظاهر کند. میفرماید ظاهر سیاق در اینکه امام(علیه السلام) آب های بین مکه و مدینه را یاد کرده از باب مثال است نه حصر. «بیان صاحب جواهر در حلیت صدقات مندوبه بر پیامبر و امام(ع)» فرمایشی را هم خود صاحب «جواهر» در «کتاب الصدقۀ» دارند. ما تاکنون از «کتاب الزکاۀ» جواهر مطالب ایشان را خواندیم اما در «کتاب الصدقۀ»، میفرمایند: «وكيف كان فالصدقة المفروضة أو الزكاة منها خاصة محرمة على بني هاشم إلا صدقة الهاشمي أو صدقة غيره عند الاضطرار، ولا بأس بالصدقة المندوبة عليهم [صدقات مندوبه که بحث امروز ماست] مطلقا [یا بگوییم صدقه مندوبه بر مطلق هاشمی، حلال است ] أو ما عدا النبي(صلی الله علیه و آله) والأئمة(علیهم السلام) منهم [یا بر اینها حرام است] كما تقدم الكلام في ذلك مفصلا [که همین امروز مفصلا خواندیم. اکنون به عبارت ایشان، دقت کنید که در باب تعریف صدقه هم مفید است و در مسأله بعدی درباره جواز دادن صدقه به غنی، سودمند میباشد:] ومن الغريب [ایشان در اینجا متفطن به این اشکال شده که] أنه بناءً على أن الصدقة هي الهبة المتقرب بها [شما وقتی که صدقه را معنا کردید، گفتید اعطاء است و فرقش با هبه، تنها در قصد تقرب است. من به قصد تقرب، به امام(علیه السلام) هدیه دادم پس اینجا هم باید حرام باشد؛ چون صدقه بر هبه متقرب الی الله هم صدق میکند. پس شما که این تعریف را از صدقه کردید، در اینجا دچار مشکل میشوید؛ چون صدقه را به تملیک الغیر قربة الی لله مجانا تعریف کردهاید و میگویید فقر در تعریف صدقه، شرط نیست؛ یعنی اعطاء للفقیر نیست بلکه اعطاء الغیر است. اگر اعطا با قصد قربت بود، صدقه میشود و بدون قصد قربت، هبه و هدیه میشود. میفرماید:] وكذا الهدية [هدیه هم اعطا است بدون قصد قربت. اگر با قصد قربت باشد، صدقه میگردد] وأن المندوبة محرمة على النبي(صلی الله علیه و آله) والأئمة(علیهم السلام) يتوجه تحريمها حينئذ عليهم إلا مع عدم ملاحظة القربة [بنا بر این با توجه به اینکه صدقات مندوبه بر معصوم(ع) حرام شمرده شده، علی هذا هبه با قصد قربت هم بر آنها حرام است مگر اینکه هبه کنید بر معصوم بدون قصدد قربت و اگر خواستید هدیهای به پیامبر بدهید، نباید قصد قربت کنید؛ چون با قصد قربت، صدقه بر آن صدق میکند و صدقات مندوبه بر آنها حرام است. هبه با قصد قربت که اطلاق صدقه بر آن میشود، هم بر آنها حرام است.] ويمكن القطع بعدمه ومنه يعلم كون كلٍّ منها مفهوماً مستقلاً عن الآخر»[3] در روز اول هم همین را، عرض کردیم که به هدیه و هبه، عرفا صدقه نمی گویند بلکه بایدد در تعریف صددقه بگوییم صدقه، اعطاء للفقیر است که ذل استخفافی هم در خود دارد. «کلام مرحوم منتظری و دو تعریف از صدقه» تفسیم بندی در مصادیق صدقهگیرنده از سوی علامه در «منتهی» مورد تعرض واقع گردیده و مرحوم آقای منتظری در «کتاب الزکاۀ» عبارت «منتهی» راچنین نقل کرده است: «و فيه نظر لانّ المراد بالصدقة المحرمة ما يدفع من المال الي المحاويج علي سبيل سد الخلة و مساعدة الضعيف طلباً للأجر لا ما جرت العادة بفعله علي سبيل التودّد كالهدية و القرض؛ و لهذا لا يقال للسلطان اذا قبل هدية بعض رعيته أنّه تصدق منه»[4]میگوید آنچه بر معصوم(ع)حرام میدانیم، صدقهای است که برای رفع نیاز و کمک به ضعفا داده میشود. با توجه به کلام علامه صدقه دو نوع است: یک صدقه که برای فقرا است و یک صدقه که به عنوان هدیه داده میشود. اما گفتیم که صدقه بیش از یک مصداق ندارد زیرا تنویع در مصادیق صدقه نیاز به تنویع در تعریف صدقه دارد. میگوییم خودتان هم قبول دارید که در موالی عرفیه اگر عبد به مولایش پولی داد و قصد قربت کرد، به آن صدقه اطلاق نمی کنید، پس چرا مفهوم صدقه را از ابتدا به گونهای مشخص نمی کنید که در این موارد، دچار مشکل نشوید؟ چرا که صدقه دو تعریف ندارد بلکه یک حقیقت و مفهوم واحد است زیرا که صدقه یا اعطا است بقصد القربه یا اعطاء للفقیر بقصد القربۀ است. اگر گفتید صدقه، اعطاء به قصد قربت است، بر هبه و هدیه به قصد قربت هم صدقه اطلاق میشود. در تعریف صدقه، دایره را وسیع قرار دادهاند و بعد که به اینجا رسیدهاند، دچار مشکل شدهاند، لذا دو مصداق برای صدقه، بیان کردهاند که یکی از این مصداقها که هددیه به سلطان به قصد قربت باشد با مفهوم صددقه عند العرف ناسازگار است. این تقسیمبندی در مصداق صدقه به جهت حکم صدقات مندوبه بر معصوم(ع) شکل گرفته است زیرا اگر میگویید مالی که به معصوم(ع) برداخت میشود به عنوان صدقه مندوبه است و حکم صدقات مندوبه حلیت است بنا بر این فرقی بین معصوم و غیر معصوم از بنی هاشم نیست زیرا صدقه یعنی تملیک الغیر مجانا که هیچ تنقیصی هم در آن تعریف وجود ندارد. اما ایشان میفرماید: «و ان شئت قلت: للصدقة استعمالان و أحدهما أعم من الاخر: الاول: كلّ اعانة للغير مجانا بقصد القربة [صدقه دو استعمال دارد که یکی اعم از دیگری است. یک مصداق که عام است آن کمک و اعانهای است که به غیر میشود با قصد قربت که مانند صدقات عامه و شبیه اوقاف عامه است و مصداقش بر پیامبر و امام حلال است] و الثاني: ما اشتمل علي نحو من الخسة و الذلة و اعانة من العالي للداني ترحماً، و المحرم هو القسم الثاني [مصداق دوم صدقهای است که در نزد عرف نوعی ترحم و تنقیص نسبت به صدقهگیرنده وجود دارد که این نوع از صدقه بر معصوم(ع) حرام است. اشکالی که به این نوع دوم وجود دارد اینکه صدقه همراه با تحقیر بر همه انسانها حرام میشود و هیچ کس حق ندارد خودش را ذلیل کند. اینها عناوین و عوارض ثانویه است که در تعریف صدقه وجود دارد و اگر حکم را دائر مدار این عوارض قرار دهید و آن را جزء مصادیق مفهومی صدقه قرار دهید، باید در صدقه قیود زیادی را دخالت دهید. بنا بر این. همراهی صدقه با منت و ذلت حرام است و فرقی نمی کند صدقه گیرنده چه کسی باشد.، معصوم باشد یا غیر معصوم؛ هااشمی باشد یا غیر هاشمی ] و لنا أن نقول بحرمة ذلك حتي علي سلالته(صلی الله علیه و آله)»[5] مرحوم آقای منتظری میفرمایند صدقه قسم دوم حتی بر سلاله آنها هم حرام است اما ما میگوییم چرا فقط بر سادات حرام باشد؟ بر همه انسانها، حرام است. اگر اهانت باشد، برای همه، حرام است؛ چون بحث اهانت یک عنوان ثانی است که داخل در مفهوم و تعریف صدقه نیست تا جائی که برخی فقها فرمودهاند هبه با قصد قربت صدقه است، چون صدقه، اعطاء للغیر است به تعریف فقها و یک بحث حقوقی است. البته بنده عرض میکنم صدقه یعنی اعطاء للفقیر بقصد القربه است که آثار حقوقیاش عدم جواز رجوع و تملیک آقای متصدقٌ علیه خواهد بود. اما اینکه باعث ذلت و استخفاف یا اهانت میشود، همه، عناوین ثعارضی هستند که مختص صدقه هم نیستند، بلکه هدیه هم اگر چنین باشد، همین حکم را دارد و فرقی نمی کند. ایشان میفرمایند که ما میخواهیم بگوییم این نوع صدقات حرامند، ولی ما عرض میکنیم که صدقه بیش از یک معنا ندارد و مفهومی که بار حقوقی هم همراهش هست و در نتیجه این تعریف اعطاء به غنی و ائمه(ع) که خود معدن جود و سخاوت هسند به ععنوان صدقه جائز نیست و مبرئ ذمه متصدق نمیباشد. «و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین» ____________________[1]. جواهر الکلام، ج15، ص414-4115. [2]. ریاض المسائل، ج10، صص201-202. [3]. جواهر الکلام(بع قدیم)، ج28، ص131. [4]. کتاب الزکاة، ج3، ص370. [5]. کتاب الزکاة، ج3، ص384.
|