Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: جواز دادن صدقات مستحبی به سادات
جواز دادن صدقات مستحبی به سادات
درس خارج فقه
حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته)
کتاب الصدقة
درس 34
تاریخ: 1403/3/8

بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین

«جواز دادن صدقات مستحبی به سادات»

بحث در مسأله سوم «تحریر الوسیله» به تفصیل گذشت که به بحث زکات، مربوط می‌شد اما متن مسأأله 3: «تحل صدقة الهاشمی لمثله و لغیره مطلقا» صدقه سید بر سید و غیرسید، حلال است. حتی الزکاة المفروضة و الفطرة [اشاره کردیم که زکات در روایات، فقط زکات مال است و با اجماع هم زکات فطره را به آن، الحاق کرده‌اند.] و أما صدقة غیر الهاشمی للهاشمی، فتحل فی المندوبة [مراد ما از حلیت، حلیت برای آخذ است؛ یعنی گرفتنش برای آخذ، حلال است همه صدقات مندوبه از غیر هاشمی بر هاشمی بلا اشکال است.] و تحرم فی الزکاة المفروضة و الفطرة [زکات واجب و زکات فطره از غیر سید بر سید حرام است.] و أما المفروضة غیرهما کالمظالم و الکفارات و نحوهما [اما واجبات مالی ددیگر مثل مظالم، کفارات و نذر و وصیت به صدقه] فالظاهر أنها کالمندوبة [گفتیم صدقه مندوبه اشکال ندارد مطلقا، و اینها هم مثل مندوبه است. البته برخی فرموده‌اند که این قسم از واجبات هم از غیر سادات بر سادات جایز نیست و آن را به زکات مفروضه، الحاق کرده و گفته‌اند زکات که واجب است، حرام است، پس اینها هم چون واجب هستند، حرمت دارند، ولی گفتیم که روایات این را نمی‌رساند و روایات خاصه داشتیم که که صدقه حرام را به زکات مالی، اختصاص داده بود.] و إن کان الاحوط عدم إعطائهم لها و تنزههم عنها»[1] برخی در مندوبه هم گفته‌اند که این کار را نکنید و اگر جنبه اهانت دارد، به آنها ندهید. دررابطه با کفارات و مانند آن هم فرموده‌اند که احتیاط مستحبی است که به آنها ندهیم. عرض کردم وجهش این است که روایات گفته صدقات غیرهاشمی بر هاشمی حلال نیست. هر چند منظور از صدقه در روایات زکات است اما مورد، مخصص نیست تا بگوییم فقط زکات حرام است، پس ممکن است چیزهای دیگری مثل همین کفارات هم الحاقاً حرام باشد. ما عرض می‌کنیم که اصلا روایات داریم که حرمت را فقط به زکات، اختصاص داده و غیر آن را نگفته. عمومات و اطلاقات حلیت زکات که می‌گوید زکات برای همه جایز است و تنها تخصیص خورده است به زکات غیرهاشمی بر هاشمی، و عمومات صدقه و کفارات، همه، غیرهاشمی بر هاشمی را هم می‌گیرد و ما دلیلی برای خروج نداریم. این احتیاطشان هم از این جنبه است که الحاق کرده‌اند و فتوای برخی فقها بر حرمت جمیع واجبات مالی است.  

«بی‌فایده بودن بحث جواز صدقات مستحبی بر معصوم»

یک نکته را هم دیروز، عرض کردم که آقایان، مخصوصا حضرت آقای منتظری، خیلی مفصل بحث فرموده‌اند -و خودشان هم به طولانی بودن آن اشاره کرده‌اند- که آیا این صدقات مندوبه، بر امام و پیامبر، حلال است یا نه؟ فقهای دیگر هم که بحث کرده‌اند، هر چند به صورت مختصر نه به این تفصیل. بنده وجهش را نمی‌فهمم؛ چون ما بحث می‌کنیم که بر امام و پیامبر حلال است یا نه؟ و دلیل می‌آوریم که به جهت شأنشان صدقات مندوبه یا صدقات خسیسه‌ای که زیر سر بیماران، قرار می‌دهند و صاحب «جواهر» فرموده، بر آنان حرام است. ما چه وظیفه‌ای داریم که برایشان وظیفه تعیین کنیم چرا که آنها برای ما وظیفه تعیین می‌کنند؛ مخصوصا که در صدقات مندوبه، بحث هیچ فایده‌ای ندارد. صدقه مندوبه و پول من است که می‌خواهم بپردازم. نمی‌خواهم تکلیف واجبی را انجام دهم، من صدقه می‌دهم، امام(ع) اگر گرفت، معلوم است که مخالفت با شأنش نیست، اما اگر نگرفت، می‌گوییم یا نیاز نداشته و غنا را شرط می‌دانسته یا مخالف شأن و شؤون خودش می‌شمرده، لذا نیاز به این همه بحث ندارد؛ چون بحث در وظیفه امام است.

این وظیفه‌ای که فقهای ما خود را موظف می‌دانستند در هر امری از امور مردم اظهار نظر کنند تا جایی پیش رفته که وظیفه امام(ع) را مشخص نموده‌اند.  

نکته دیگری که اهمیت دارد، عبارتی از مرحوم آقای منتظری است که خواندیم و آن این بود که اگر صدقه مندوبه بر پیامبر و امام، حرام باشد، از باب اهانت و ذل استخفاف است و به قضیه شام، اشاره می‌کنند که حضرت زینب فرمودند صدقه بر ما حرام است. جهتش هم اهانتی بوده که در پرداخت صدقه، وجود دارد. ایشان به این قضیه و ملاک اهانت، استدلال می‌کنند هم برای حرمت بر امام و پیامبر و هم به صورت کلی برای سادات. عرض ما این است که حضرت‌عالی که در اواخر عمرتان بحث کرامت را برای انسان‌ها مطرح می‌کردید و حقوق برخی فرقه‌ها را با توجه به بحث کرامت، مطرح می‌فرمودید - اینجا جایی است که فرق والد استاد با ایشان روشن می‌شود که والد استاد کرامت را یک اصل، قرار می‌دادند و در فقه، به عنوان یک اصل بالادستی در نظر می‌گرفتند و اگر در استنباط از یک روایت یا حکمی به اینجا می‌رسید که مخالفت کرامت باشد، آن را کنار می‌گذاشتند، نه این‌که کرامت را یک امر اخلاقی بدانند و بگوییم ما ادله داریم که اخلاق در کنار ادله فقهی نمی‌تواند مقاومت کند. ماییم و ادله، و ادله این را می‌فهماند. کرامت یک بحث دیگر است و تنها جایی که تاکنون با آن برخورد کرده‌ام و به کرامت، در استنباط استناد شده، شهید ثانی در وقف بر کافر و غیرمسلم است که با استدلال به آیه تکریم فرموده کرامةً لهم، این کار را می‌کنیم.

 حضرت آقای منتظری هم به اهانت، استدلال می‌کنند در صورتی که یک امر خارجی و عنوان ثانوی است و اگر اهانت باشد و مثلا من به عنوان یک عامی یا سید بخواهم به یک سید، صدقه بدهم و آن را جلویش پرت کنم، حرام می‌شود. شکی در این نیست که اهانت، حرام است و روایات زیادی هم داریم که اصلا کسی که بدون نیاز، سؤال کند، چون خود سؤال، استخفاف دارد، خدا در روز قیامت، چهره‌اش را مجروح می‌کند و مجروح به صحرای محشر می‌آید. بنا بر این حتی صدقه سید به سید با اهانت حرام است.

«شرایط صدقه دهنده»

بحث بعدی ما مسأله 4 «تحریر» است: «یعتبر فی المتصدق البلوغ و العقل و عدم الحجر لفلس أو سفه فلا تصح صدقة الصبی حتی من بلغ عشراً»[2] این شرائط عامه تکلیف است که در همه کتاب‌هایی که بحث حقوق است، مطرح می‌شود. مبنای والد استاد این است که در تصرفات، بلوغ را شرط نمی‌دانند بلکه رشد را شرط می‌شمارند و حتی سن را هم در مثل وصیت شرط نمی‌دانند که عشره یا ... سنه گفته شده. اینها را ملاک قرار نمی‌دهند و رشد را کافی می‌دانند. در معاملات بین مردم نیز رشد، کفایت می‌کند و همین‌که محجور نباشد، کفایت می‌کند. موضوع بحث بچه است و همین‌که بفهمد پول چقدر است و بداند چگونه معامله می‌کند، کافی است.

در «کتاب الوصیه» روایات زیادی وجود دارد که می‌گوید بچه ده‌ساله می‌تواند به امور برّ، وصیت کند و گفته‌اند وصیت صبی یعنی من بلغ عشراً نافذ است. در آنجا فقها به «من بلغ عشرا» فتوا داده‌اند که وصیتش نافذ است. در باب وقف هم این بحث شده که گفته‌اند چه فرقی بین ابواب صدقه و وقف هست؛ چون روایت می‌گوید این کار معروف و خیری انجام می‌دهد و در موضع خودش و درست انجام می‌دهد؟ پس چه فرقی بین وصیت و وقف است؟ در باب وصیت، این طور است که کار را درست انجام می‌دهد. در این انجام درست کار «علی بلوغ عشره»، فرقی بین وصیت، وقف و صدقه نیست و شیخ در «کتاب الوقف» فرموده فرق ندارد اما «شرایع» و «مسالک» فرموده‌اند این فقط مربوط به باب وصیت است اما در باب صدقه بدون ذکر سن روایتی صدقه صبی را به شرط آن‌که در موضع خودشذقرار دهد، صحیح دانسته است. می‌فرماید: «محمد بن علي بن الحسين في المقنع عن الحلبي أنه سأل الصادق(علیه السلام) عن صدقة الغلام إذا لم يحتلم، قال: نعم لا بأس به إذا وضعها في موضع الصدقۀ»[3] با توجه به این روایت گفته‌اند صدقه صبی هم صحیح است، اما فقهای دیگر فرموده‌اند در صدقه، صحیح نیست. و در باب وصیت هم صحت به جهت وجود روایات است و تنها وصیت را شامل می‌شود به علت عموماتی که داریم که می‌گوید صبی نمی‌تواند در امور مالی، دخالت کند و محجور است، این روایت در باب صدقه نمی‌تواند آن عمومات را تخصیص بزند و به علت ضعفی که در سندش وجود دارد، قوت تخصیص زدن به آن روایات را ندارد. برای این روایت یک حمل دیگر هم کرده‌اند و گفته‌اند مربوط به جایی است که بچه، یک وسیله است و به عنوان یک وسیله، این کار را انجام می‌دهد. از او به عنوان آلت کار یاد کرده‌اند. این روایت مربوط به آنجاست و می‌خواهد بگوید می‌توانید به بچه بسپارید که آن را انجام دهد و مثل ربات است. اما این گفتن ندارد و نیاز به حکم از طرف امام(علیه السلام) ندارد که بگوید به یک نفر، کاری را بسپارید تا انجام دهد و مثلا به او بگویید پول را در صندوق صدقات بیندازد و بعد هم از امام بپرسد که می‌تواند این کار را بکند یا نه؟ یعنی یک فعل خارجی را سؤال کند که هیچ ارتباطی با حکم شرعی ندارد.

«شرط رشد در صدقه دادن»

والد استاد یک حاشیه دارند که آن را می‌خوانیم چون در این مسأله، همین حاشیه کفایت می‌کند. ایشان ذیل «من بلغ عشرا» می‌فرماید: «إلّا أن يكون مميّزاً ورشيداً فتصحّ صدقته كصحّة وصيّته في وجوه البرّ [که به روایت باب وصیت، اشاره دارد] المورد للنصّ والفتوى [در صدقه همه، فتوا داده‌اند که من بلغ عشرا، کفایت می‌کند] والمتفاهم عرفاً عدم الخصوصية في وصيّته بوجوه البرّ [وجوه برّ، فقط وصیت به وجوه برّ نیست، بلکه همه جا را شامل می‌شود؛ چون در مضمون روایت است که] بل المعيار كون عمله برّاً ولو بمثل الصدقة [برّ بودن، به این است که حادث شود و در موضع درستش باشد که کفایت می‌کند. می‌فرماید این عرفاً خصوصیتی فقط برای وصیت نیست] ولا يخفى عليك أنّ المتفاهم عدم الخصوصية لبلوغ العشر أيضاً [ایشان می‌فرماید برای وصیت هم که می‌گوییم، عشر سنین، خصوصیتی ندارد و اگر عشر هم شد و ممیز یا رشید نبود، باز نمی‌تواند «وأنّ المناط التمييز والرشد»[4]مناط و معیار تمیز و رشد است.

«شرط نبودن ایمان و اسلام و فقر در صدقه گیرنده»

مسأله 5: «لا یعتبر فی المتصدق علیه فی الصدقة المندوبة الفقر و لا الایمان و لا الاسلام، فتجوز علی الغنی و علی الذمی و المخالف و إن کانا أجنبیین، نعم لا تجوز علی الناصب و لا علی الحربی و إن کانا قریبین [قید اجنبیین و قریبین در اینجا، به جهت اقوالی مثل ابی الصلاح در «کافی» است که فرموده شرط است در ذمی که رحم باشد و امام در اینجا می‌فرماید اگر اجنبی هم باشد، مشکلی ندارد. پس برخی فقها قائلند که ذمی یا غیرمسلم باید رحم باشند. غیر عدم ایمان را به این جهت ذکر کرده‌اند که «دروس» از ابن ابی عقیل، نقل کرده که فرموده: «المنع من الصدقه علی غیر المؤمنین» و ایشان قید «لا ایمان» را آورده که هم اشاره به حرف ابن ابی عقیل بنماید و هم نظر خودشان را بیان نمایند.

در اینجا چند قید وجود دارد که متعرض آنها می‌شویم. یکی قید «فقر» است که مهم‌ترین بحث ما را تشکیل می‌دهد. عبارت‌های فقها را خواندیم و دیروز هم از «منتهی» خواندیم که برای صدقه، دو مصداق ذکر کرده و گفته بودند یکی این که اعططا با قصد قربت هدیه‌وار و از روی تکریم انجام می‌گیرد و مثل اعطای عبد به مولایش یا یک شخص عادی به سلطان که این اعطا چون با قصد قربت همراه است به آن صدقه اطلاق می‌شود چرا که در تعریف صدقه فرموده‌اند اعطاء االمال یا تملیک المال بقصد القربه مجانا است همچنین ااگر با نوعی خواری یا برای سدّ جوع یا سددّ خلّۀ و دفع محاویج باشد، به آن هم صدقه می‌گویند اما آن را به سلطان نمی‌دهند، بلکه اگر به سلطان بدهد و بگوید به تو صدقه دادم، سرش را هم می‌زند. این و مصداق را برای صدقه بیان کرده‌اند، ولی ما عرض کرده‌ایم که چرا صدقه را در ابتدا خلاف متفاهم عرفی، تعریف می‌کنید و بعد از آن‌که دچار مشکل می‌شوید، چه دلیلی داریم که در تعریف صدقه بگویید «اعطاً للغیر بقصد القربۀ» که اعطاء للسلطان یا اعطاء العبد للمولی را هم شامل می‌شود؟ قضیه این طور می‌شود که اگر کسی را به قصد قربت به خانه دعوت کنید وبه او غذا دهید، اعطاء للغیر با قصد قربت است و طبق تعریف آقایان باید صدقه باشد. و آیا می‌توان به مهمان گفت من به تو صدقه دادم. اگر به همین آقای محترم، پول دادید و گفتید برو غذا تهیه کن و این صدقه است،آیا این اهانت است یا نه؟ این هم نسبت به افراد مختلف است. اگر به کسی که  محترم است و غنی است و ارای شخصیت اجتماعی است، به عنوان صدقه به او بدهید، آیا او قبول می‌کند؟ ثانیا آیا عرف این را صدقه می‌داند؟ شما اگر صدقه را هم به کار خیر، معنا کنید، این، کار خیر نیست بلکه شر و غیرعقلائی است. پس منظور ما از صدقه، صدقه‌ای است که متفاهم عرفی است. ما در شرع جایی را نداریم که صدقه را معنا کرده باشند، بلکه بر عکس تعریف مشهور برخی روایات دلالت می‌کند که صدقه برای فقیر است. روایت می‌گوید امام سجاد(علیه السلام) در روز جمعه، درب خانه‌اش را باز می‌گذاشت و خادمان آن حضرت گفتند: یک‌سری افرادند که نیاز ندارند ولی شما به آنها صدقه می‌دهید. امام(علیه السلام) فرمود: به آنان هم پرداخت کنید؛ چون نمی‌خواهم گرفتار داستانی شویم که برای حضرت یعقوب(علیه السلام) پیش آمد. ولی ما جایی نداریم که گفته شده باشد صدقه، هم برای غنی است و هم برای فقیر، بلکه به عکس، روایاتی داریم که می‌فرماید صدقه برای غنی نیست؛ هرچند که در آنجا توجیه فرموده‌اند. در همین روایت هم ارتکاز خادددمان حضرت از صدقه اعطاء االفقیر بودده و الا سؤال آنها وجهی نداشت و اگر صدقه هم برای غنی باشد هم فقیر دیگر سؤال آنها وجه نداشته مگر بگویند امام تصریح فرموده که به فقرا دهید و العهدة علی راویه.

پس حتی در روایاتی می‌خوانیم که صدقه برای غنی نیست و برای غنی قرار داده نشده است و در روایات تعریفی برای صدقه نشده است که غنی را هم شامل شودد و اطلاق لفظ «الصدقة» منزّل بر ما هو المتعارف است. فقها یک قاعده دارند که می‌فرمایند: «الاطلاق منزلٌّ علی ما هو المتعارف». وجداناً متعارف صدقه چیست؟ خود صاحب «جواهر» فرمود صدقه و هدیه مسلماً دو سنخ و دو مفهوم جدا هستند و هدیه مسلماً با صدقه، تفاوت دارد و اگر در هدیه و هبه، قصد قربت هم بکند، صدقه نیست. شما اگر سلطانی را به منزلتان دعوت کنید و با قصد قربت، به او هدیه دهید نه بدین انگیزه که کاری برای شما انجام دهد بلکه برای این‌که در باغتان استراحت کند تا بهتر به مردم، خدمت نماید، کار شما را صدقه می‌نامند؟ به این، صدقه نمی‌گویند، بلکه فعل معروف می‌نامند و «کل معروف صدقه» را اصلا به همین جهت فرموده‌اند که هر کار خیری ثواب صدقه را دارد نه این که حقیقتا هر معروفی صدقه باشد و احکام صدقه بر آن مترتب گردد. پس لازم نیست همه اعطاء‌ها را در دو امر، خلاصه کنیم و بگوییم یا بدون قصد قربت است که هبه یا با قصد قربت است که صدقه می‌شود. البته هبه با قصد قربت هم داریم. بنا بر این ممکن است افراد کار خیری انجام دهند بدون قصد قربت. برخی برای شرطیت فقر در صدقه، به آیه شریفه استدلال نموده‌اند «إنما الصدقات للفقراء والمساكين»[5] است که عرض کردیم دلالتی ندارد.

دلیلی که قائلین به اطلاق صدقه بر اعطاء به فقیر به آن استدلال  فرموده‎اند آیه «و اما السائل فلا تنهر»[6] است. این آیه می‌فرماید هرکس که سؤال کرد، او را رد نکن و غنی و غیرعنی را هم شامل می‌شود. اگر کسی نیاز هم ندارد، چون سؤال کرده به او کمک کن. اگر کسی به گدایی یا گرفتن پول از دیگران عادت کرده است، این فرد هم شامل «اما السائل فلا تنهر» می‌شود ولی آیا «فلا تنهر» یعنی به او صدقه بده؟ مسلما جواب منفی است. اگر کسی از ما درخواست کمک کرد، حتما باید به عنوان صدقه، به او کمک کنیم؟ یا اگر پولی را به او دادیم، ولی به عنوان صدقه نبود، او را از خودمان دور کرده‌ایم؟ و به «اما السائل فلا تنهر» عمل نکردده‌ایم، مسلما جواب منفی است، بلکه پولی را به او داده‌ایم و به آیه عمل کرده‌ایم اما از کجای آیه به دست می‌آید که باید صدقه باشد؟ پس این آیه دلالت نمی‌کند که صدقه هم برای فقیر است و هم برای غنی؛ هر چند سائل، اعم از غنی و فقیر اما دفع و اعطا، اعم از صدقه است. شما اگر اعطا را انجام دادید، به دستور «و اما السائل فلا تنهر» عمل نموده‌اید؛ چه به عنوان صدقه باشد چه به عنوان غیرصدقه. پس این آیه دلالت نمی‌کند که صدقه بر اعطای للغنی هم اطلاق می‌شود.

«روایات و شرایط گیرنده صدقه از جمله فقر»

روایت می‌فرماید: «عن أبي جعفر(علیه السلام) قال: سمعته يقول: إن الصدقة لا تحل لمحترف، ولا لذی مرة سوي قوي فتنزهوا عنها»[7] که امام فرموده بر محترف(یعنی کسی که دارای حرفه است) و آدم سالم و قوی صدقه حلال نمی‌باشد.

روایت بعدی: «انه قال: إن الصدقة لا تحل لغني [این روایت، صراحت دارد] ولا لذي مرة سوي [یعنی کسی که دارای اعضای سالم و قوی است] فقال أبی عبد الله(علیه السلام): لا تصلح لغنی».[8] این روایت هم صراحت دارد بر این‌که صدقه برای رفع حاجت نیازمندان است.

روایت بعدی: «عن رسول الله(صلی الله علیه و آله) قال: إن الصدقة لا تحل لغني ولا لذي مرة سوي، فقال: قد قال لغني ولم يقل لذي مرة سوی»[9]، امام می‌فرمایددد علی این نقل که پیامبر(صلی الله علیه و آله) نفرمود که صدقه بر ذی مرۀ سوی هم حلال نیست بلکه پیامبر(ص) فرمود بر غنی حلال نمی‌باشد.

روایت بعد: «قد قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): إن الصدقة لا تحل لغني ولم يقل ولا لذي مرة سوى»[10] اینجا باز «لا یحل» دارد، پس نفرمایید که دلالت ندارد.

روایت بعد: «لا تحل الصدقة لغني ولا لذي مرة سوي».[11]

 این روایات فرموده اصلا به غنی، صدقه ندهید و برخی فرموده‌اند چون این روایات در «کتاب الزکاۀ» ذکر شده، مراد از صدقه در اینها زکات است چون زکات را باید به فقیر داد.

«روایت امام سجاد و صدقه دادن به غنی»

اگر در روایاتی که دلالت می‌کرد «لا تحل الصدقه لغنی» اشکال بفرمایید که مربوط به زکات است که ددر زکات فقر شرط است. عرض می‌کنیم روایت دیگری از امام سجاد(علیه السلام) داریم که دلالت می‌کند فقیر بودن در صدقه، شرط است: «عن الثمالي فی حدیثٍ إنه سمع علي بن الحسين(علیه السلام) يقول لمولاة له  [به بنده‌هایش فرمود:] لا يعبر على بابي سائل إلا أطعمتموه فإن اليوم يوم الجمعۀ [این روایت را برای صدقه روز جمعه خواندیم که فرمود: امروز، جمعه است؛ لذا هر سائلی از اینجا گذشت، به او غذا بدهید] قلت له: ليس كل من يسأل مستحقا [به یک عبارتی خادمان گفتند ایستگاه صلواتی نیست که هر کسی آمد به او کمک کنیم و اگر خاددمان  نبودند؛ چون حضرت درب را باز کرده؛ غذا را گذاشته و گفته هرکس می‌خواهد، استفاده کند؛ چون سؤال دلالتی بر این ندارد که باید فقیر باشد. می‌گوید به حضرت گفته شده: هرکس سؤال کرد، مستحق نیست بلکه ممکن است غنی باشد، پس معلوم می‌شود که در ذهن خادمان بوده که در این اطعامی که حضرت به عنوان صدقه انجام می‌دهد. فقر شرط است و الا سؤال نمی‌کردند] فقال: يا ثابت أخاف أن يكون بعض من يسألنا محقاً فلا نطعمه ونرده فينزل بنا أهل البيت ما نزل بيعقوب وآله» امام فرمود به همه اطعام کنید تا دچار قضیه یعقوب نگردیم.[12]

در جلسه آینده علت عدم تعلق صدقه به ناصبی، و افضلیت صدقه سرّ را بررسی خواهیم کرد.

«و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

________________

[1]. تحریر الوسیله، ج2، ص91.

[2]. تحریر الوسیله، ج2، ص91.

[3]. وسائل الشیعه، ج9، ص423، ح4.

[4].  التعلیقه علی تحریر الوسیله، ج2، ص88، تعلیقه2.

[5]. توبه(9)، آیه60

[6]. ضحی(93)، آیه0.

[7]. وسائل الشیعه، ج9، ص231، ح2.

[8]. همان، ح3.

[9]. همان، ح5.

[10]. همان، ص233، ح9.

[11]. همان، ص234، ح11.

[12]. همان، ص416، ح9. 

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org