مطالبى پيرامون امام خمينى (س) به مناسبت بيستمين سالگرد ارتحال ايشان
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب بیع (درس 459 تا ...) درس 766 تاریخ: 1388/3/11 بسم الله الرحمن الرحيم به مناسبت اينكه ايام مقارن است با بيستمين سالگرد رحلت امام امت، سيدنا الاستاذ (سلام الله عليه)، طبق مرسوم هر سال و براي اينكه يك حداقل اقلي از دينمان را به اين پير جماران و عارف دوران ادا كرده باشيم، من يكي چند جمله برايتان عرض ميكنم، شايد خيليهايش تذكر باشد براي شما و در ذهنتان باشد، اما به هر حال، تذكر هم مفيد است و در اين جهت كه اداي ارادت و احترامي است به امام امت براي ما و شما ثواب و حسنه در دنيا و آخرت را در بردارد. البته در كنارش، بعضي از مسائل ديگر هم كه مرتبط با امام (سلام الله عليه) است، لكن غيرمستقيم ارتباط دارد، اگر وقت اجازه داد، آنها را هم برايتان عرض ميكنم. « مطالبى پيرامون ارزش والاى علم و فرض بودن آن » اما راجع به امام چيزي كه ميخواهم عرض كنم امسال در آستانه بيستمين سالگردش در سال 1388 شمسي و 1430 قمري، تاريخ را ميگويم كه بعد بماند به هر حال، از ما بماند اين جملهها، و شايد يك كسي برايمان طلب مغفرت كند و شايد از عذابهايمان كاسته بشود. آنچه كه ميخواهم عرض كنم اين است كه همه اديان الهي، و همهی دانشمندان جهان و همه عقلای عالم و همه عقلها و فطرتها علم و دانش را پسنديده و از علم و دانش ترويج نموده و مينمايند. يعني شما هيچ عاقلي را پيدا نميكنيد كه بگويد دانش بد است، ممكن است يك دانشي را بگويد بد است، آن هم البته مقصر است يا اشتباه ميكند، اما اينكه به طور كلي بگويد دانش بد است، دنبال علم رفتن بد است، حوزههاي علميه و دانشگاهها بد است، مراكز تحصيل از دبستان گرفته تا بالاتر بد است، از تحصيل در حوزه شهر خودش، تا آمدن به حوزه علميه قم، (صانها الله عن الحدثان)، بد است، شما كسي را پيدا نميكنيد چنين چيزي را بگويد، مگر اينكه ديوانه باشد، و الا عاقل نميآيد علم را بد بداند. يك علمي را ممكن است بد بداند. و اسلام در اين رابطه بالاترين ترويجها و بهترين تشويقها و ترغيبها را نموده است. تا جايي كه طلب دانش را يك فرض دانسته، يك واجب دانسته، «طلب العلم فريضة على كل مسلم»[1]، در اصول كافي باب العلم، بعضيهايش دارد علي كل مسلم و مسلمة، ولي لزومي ندارد مسلم، چون همين قدر كه گفتند علي كل مسلم، يعني اسلام و علم اقتضا كرده فرض بودن و لازم بودن را، يعني يك فرض الهي است بر هر كسي كه به دنبال علم و دانش برود منتها در حد توانش و باز نسبت به بسياري از علوم يا همه علوم به صورت واجب كفايي، اما به هر حال تعبير، تعبير فرض است، طلب العلم فريضة، اينكه امام بگويد طلب العلم فريضة، امام معصوم يا پيغمبر بگويد طلب العلم فريضة، يعني خدا ميگويد، يعني وحي ميگويد، يعني قرآن ميگويد، يعني حساب شده است. من يك نمونه عرض كنم كه براي همهمان يك ضابطه باشد كه بفهميم مسائل چگونه بايد برخورد بشود، امام (سلام الله عليه) در بحث اجتهاد و تقليد در مسجد سلماسي، وقتي بحث ميفرمودند رسيدند به اين حديث كه «علماء امتي افضل من انبياء بني اسرائيل»[2]، ايشان فرمود اين علماء امتي قطعاً ائمه را ميخواهد بگويد، و الا نميخواهد مثل من و امثال من را بگويد از موسي و عيسي بالاتريم، علماء امتي افضل من انبياء بني اسرائيل، يعني ائمه معصومين (سلام الله عليهم اجمعين)، اما همين قدر كه بعضيها احتمال دادند، يا يك كسي احتمال بدهد كه فقهاء شيعه را بخواهد بگويد، اين براي فقهاء شيعه افتخار است. احتمالش افتخار است، احتمالش ارزش است، ولو ايشان ميفرمود يقيناً نميخواهد آن را بگويد، اما احتمالش ارزش است. اين را عرض كردم اين جمله را تا تأييدي براي عرض خودم باشد، وقتي امام معصوم يا پيغمبر ميگويد طلب علم فريضه است، يعني وحي ميگويد، يعني خدا ميگويد، بنده فكر نميكنم در باب اهميت علم روايتي از اين بهتر و از اين كوتاهتر بشود پيدا كرد. بنده اينطور فكر ميكنم، شما ممكن است روايات ديگر را نگاه كنيد، اما عنوان واجب، حج واجب است، فرض است، روزه فرض است، زكات فرض است. طلب العلم فريضة علي كل مسلم، بر هر مرد مسلمان و زن مسلمان واجب است، بلكه بر همه انسانها، چون شما عقيدهتان اين است، حق هم همين است كه همهی غيرمسلمين هم به تكاليف الهيه مكلفند. يعني خدا تكليف را كه آورده، مختص به مسلمين نياورده، براي همهی انسانها آورده، منتها آنها يا معذورند؛ براي اينكه منجز نشده برايشان، ضعفايشان و اگر عالم و دانشمندش باشد مقصر است و منجّز هم شده، اما مكلفند به فروع، كما اينكه مكلفند به اصول، اين از حرفهاي معروف در حوزههاي علميه و در مراكز علمي است. اگر قيد مسلم اينجا ميآيد، يا قيد مؤمن جاي ديگري ميبينيد، اين نه از باب خصوصيت است؛ بلكه از اين جهت ميخواهد كه ايمان انسانها، تسليم انسانها را ضامن اجرائش قرار بدهد، يادشان بياورد شما مسلمانيد، يادشان بياورد شما مؤمنيد، پس راحت تكليف را عمل كنند، نه قيد، قيد احترازي باشد، يعني بخواهد بگويد براي مسلمين هست و براي ديگران نيست. سراسر احاديث اهل بيت اينجوري است، يادتان باشد. قرآن هم اينجوري است: أعوذ بالله من الشيطان الرجيم، (بسم الله الرحمن الرحيم يا أيها الذين آمنوا اوفوا بالعقود)،[3] يعني مؤمنين بايد وفاي به عهد كنند يا ديگران هم بايد؟ ديگران هم بايد، اين لزوم وفا، مختص به مؤمنين نيست، اين مربوط به همه است، منتها الذين آمنوا آمده، ايمانشان را به ذهنشان بياورد و ضامن اجرائش قرار بدهد، راحتتر بتوانند تكليف را عمل كنند. طلب علم شده از امور با اهميت. و به دنبالش علم را اضافه كردن، زياد كردن علم، اين هم چيزي است كه همه دانشمندان و همه عقلای عالم دنبالش هستند، هر عالمي دنبال اين است كه دانشش را اضافه كند، در هر رشتهاي ميخواهد باشد، در رشته بهداشت باشد، در طب باشد، در محيط زيست باشد، در رياضي باشد در جغرافي باشد، همه دانشمندان جهان هر روز دارند دنبال اين ميروند كه مطالبي را كشف كنند و علم به مطالبي پيدا كنند و ميبينيد چه مقدار از مسائل و مطالب دارد امروز مطرح ميشود، امروز ميبينيد نطفه را ميگيرند، ميگذارند در دستگاه، هزاران سلول است، يكي را جدا ميكنند، لقاء خارجي انجام ميدهند يا لقاء داخلي، و بعد يك بچهاي به دنيا ميآيد. يا شبيه سازي ميكنند يك گوسفند به دنيا ميآورند، البته نسبت به انسان اعضائش را ميخواهند انجام بدهند، چون خود انسان را شبيه سازي كردن آن مشكلات اخلاقي و قانوني دارد، نميخواهند آن دانشمندانشان هم آن مقداري كه بنده باهاشان سر و كار دارم دنبال آن نيستند. به دنبال زياد كردن علماند. « مطالبى پيرامون ارزش تحقيق و محقق بودن امام (س) در رشتههاى مختلف علمى » در فقه هم همين است، در تفسير هم همين است، شما در حوزههاي علميه ميبينيد، هر عالمي بعد آمده و اهل تحقيق بوده، نه اهل تأليف، تحقيق را ميگويم، اهل تحقيق بوده، ميبينيد چيزي بر تحقيقات ديگران اضافه كرده است. و جالب است، و جالب است، و جالب است و چقدر جالب است و چقدر جالب است و چقدر جالب است و چقدر جالب است. امام امت (سلام الله عليه) و صلوات ملائكه و فرشتگان بر او و بر همه علمای بزرگ خدمتگزار به بشريت، در وصيتنامه سياسي الهياش ميفرمايد تحقيق را بر تحقيقات اضافه كنيد، يعني آنكه خواسته همه دانشمندان است ايشان در وصيتنامهاش دارد. شما ميبينيد فقه اينجور است، اصول اينجور است. شما فقه را برداريد جمل العقود شيخ طوسي را ببينيد، به قدر يك دفترچه جيبي ده پانزده تا صفحه بيشتر نيست، آن را برداريد نگاه كنيد، بعدش برداريد نهايه را نگاه كنيد كه حالا متون روايات است، آن جمل العقود به آن كوچكي و آن نهايهی به آن مختصري، در زمان شيخ ميشود مبسوط، هشت جلد است با ورقهاي 400 صفحه، 500 صفحه، امروز ميرسد به 42 جلد از جواهر، يعني شما هر جلد جواهر را 400 صفحه حساب كن، بعد جمع بزن ببين چقدر سطر نوشتهاند. امروز در باب روايات و احاديث، يك روز روايات و احاديث ما منحصر بود در كتاب شريف كافي، محمد بن يعقوب كليني (قدس سره الشريف) و كتاب شريف كافي، امام تعبير ميكرد كتاب شريف، يادتان باشد روي كلمه كلمه امام دقت كنيد، از كافي تعبير ميكرد به كافي شريف، آن كافي شريف امروز جايش را داد به چقدر؟ به 110 جلد از اين بحارها با چاپ جديد، يا 115 جلد، هر جلدي 300 صفحه، 400 صفحه. و هلمّ جراً، نشود خداي ناخواسته ما براي اينكه بركت در عمر نداريم بياييم عمق را بگيريم و هي كمش كنيم و هي كمش كنيم، كم كردن ضرر دارد، بايد زياد كرد. علم به دنبال زياد كردن است، نه به دنبال كم كردن، اگر ميبيني موفق نيستيم بركت در عمر نيست، و الا بركت در عمر باشد اين حرفها را ندارد، شهيد ثاني چند سالش بوده؟ نميدانم پنجاه و شش هفت سال، شهيد مطهري چند سالش بوده؟ شهيد بهشتي چند سالش بوده؟ علامه مجلسي چند سالش بوده؟ اينها خيلي كوتاه، هفتاد سال، هفتاد و پنج سال بيشتر عمر نداشتند، پنجاه و چهار پنج سال بيشتر عمر نداشتند، اين همه آثار. امام امت (سلام الله عليه) با همه درگيريهايش، زندان، تبعيد، فشارهاي داخلي، فشارهاي خارجي، چقدر تحقيقات دارد؟ چون تمام نامههاي امام تحقيق است، تمام سخنرانيهاي امام تحقيق است، بيشتر آنها داراي احكام سياسي اسلام است. اگر كسي ميخواهد احكام سياسي اسلام را بنويسد بايد صحيفه امام را بردارد نامههاي امام را نگاه كند از او در بياورد. تمام وظايف آنجا معلوم شده، منتها چون به صورت نامه است، آقايان خيال ميكنند مثلاًًًً ما از نظر احكام سياسي كم داريم. ما احكام سياسي كم نداريم. ما وقتي صحيفه امام را داريم، وقتي روشهاي امام هنوز يك عدهاي دنبالش هستند و دارند، آن روشها ميتواند پاسخگو باشد، منتها كي است كه بيايد دنبالش و كجاست كه بنا باشد انجام بگيرد. ميبينيد كه امام اينجور شد. اين مقدمهاي بود براي اينكه عرض كنم امام (سلام الله عليه) در فقه، در اصول، در رجال، در فلسفه و عرفان، بيش از حد يك عالم تحقيق كرده، تحقيقات ايشان از متعارف بيرون است. بنده كه دارم عرض ميكنم، امام (سلام الله عليه) كه از دنيا رفته، در زمان امام هم چيزي از امام پولي در نميآمد، رياستي هم زمان امام نبود، زمان امام شلاق بود و زندان بود و محروميت، خود امام هم اصلاً براي پول ارزش قائل نبود، علم را برايش ارزش قائل بود، تقوا را برايش ارزش قائل بود، امروز هم كه از دنيا رفته است، پست و مقام اگر ميخواستيم داشتيم رفتيم كنار. بنده كه عرض ميكنم روي حساب عرض ميكنم. گاهي يك تحقيق در يك بحث، ميشود سبب كه آدم بگويد ديگران اينجور نرسيده، نشده. من حالا از اينجا شروع كنم: در بحث فلسفه و عرفان اين جلد سوم فلسفهی امام را كه با اراده ذات باريتعالي در حدود 70 سال 75 سال قبل، مرحوم آيت الله آسيدعبدالغني اردبيلي (قدس سره الشريف) نوشته، مثل اينكه ضبط صوت بوده ضبط ميكرده، اين جز ارادة الله چيز ديگري نيست. مثل ضبط صوت، دو جلد از منظومه امام را دارد، يك جلد از اسفارش. در اواخر اسفار جلد سوم را نگاه كنيد، آنجا وقتي ميرسد به قابليتها، به كشف و بسط، كشف حقائق، بسط حقائق، كشف حقائق با مشاهده، به صورت شهود، حقائق را در عالم ديگري ببيند، و بعد در جامعه بسط بدهد، ميگويد هر چي، هر پيغمبري كشف و بسطش بيشتر بوده، مقامش زيادتر بوده، انبياء اولوالعزم مقامشان بالاتر از ديگران بوده، و نبيّ خاتم، چون ديگر كشف و بسطش به سر حدّ كمال رسيده، يعني مسائل را با شهود و با حضور گرفته از مبدأ وحي و از ذات باريتعالي و بعد در سر حد كامل در جامعه بسط كرده، چون او بسطش و كشفش به آخرين مرحله رسيده بوده، ميشود رسول و ميشود خاتم رسولان. رسول بودن يك مرحلهاي را ميخواهد از قابليتها، حالا به عبارت خودم عرض كنم، خاتم بودن، يك مرحله ديگري را ميخواهد، ميخواهد پيغمبري باشد كه تا روز قيامت براي مردم مطلب بگويد و حقائق را براي مردم بيان كند. آنجا كه ميرسد ميگويد علي بن ابيطالب (سلام الله عليه و صلوات الله عليه و علي زوجته و علي ابنيه و علي بقية ابنائه من الائمة المعصومين صلوات الله عليهم اجمعين) من از جوش سكته نميكنم، اگر سكته كردم از شوق است، هيچ ناراحت نباشيد، سكته هم كردم هيچ مهم نيست، بلافاصله از اينجا بهشت زهرا، بلافاصله هم برم ميداريد، يك نماز هر كس خواند خوانده، يك نماز و حالا يك جايي داريم اگر اجازه دادند دفن كنيد، نشد در همان وادي السلام، به قول آسيد احمد زنجاني همه جاي قم حرم اهل بيت است، هر جا شد، اين خيلي ناراحت نشويد، نترسيد هم، از مرده نترسيد، امام ميگويد كه از نواقص بشر اين است يك آدم زنده است از او نميترسد، اما وقتي ميميرد از او ميترسد، نه ترسي ندارد. شما از زنده من ميترسيد؟ نه، از مردهام چرا بترسيد؟ مهم نيست، من ديگر مثل شهيد توسلي نيستم كه جوش بياورم سكته كنم. من اگر سكته ميكنم، قلبم ايست ميكند مربوط به شوق است. امام در اينجا ميفرمايد علي بن ابي طالب از نظر قابليتها همانند پيغمبر بوده، هيچ تفاوتي در اين قابليتها وجود نداشته، يعني ميشده علي بن ابيطالب پيغمبر خاتم بشود، ميشده است كه رسول الله پيغمبر خاتم بشود، اما رسول الله پيغمبر خاتم شد، نه علي بن ابيطالب از باب فقط و فقط تقدم زماني، از باب تقدم زماني، چون زمان جلوتر بود، او شد رسول، او شد امير و الا هيچ فرقي ندارد، يعني همان كه آيه مباهله ميگويد، ندع انفسنا و... منتها آيه مباهله قرآن است و نقل، اين برهان است، يعني يك عارف و يك فيلسوف قوي دارد اين حرف را ميزند و با برهان هم ثابت ميكند، اين يك گوشهاي از باب عرفان و فلسفهاش. بعد هم ميدانيد كه ايشان ميفرمايد عرفان آن است كه آدم بيايد در مبارزه، و الا عرفان گوشهگيري تسبيح دست گرفتن كه اين عرفان نيست، هر كسي را، ما آن وقتها ميگفتيم، بعضيها يك طيفهايي بودند در قم، اينها نميدانم يك سورههايي را ميخواندند و كباب برگ هم ميخوردند، ميگفتند به هر كسي كباب برگ بدهي آن سوره را ميخواند. عرفان به اين است بيايي در ميدان بروي زندان، عرفان به اين است 63 سالت است در سلولت كنند، عرفان به اين است كه بار جامعه را به دوش بكشي، عرفان به اين است كه پسرت را شهيد كند. عرفان به اين است که از خانه و زندگي دورت كنند، همه چيزت را ازت بگيرند، ولي خم به ابرو نياوري، به هر حال، آن بعد ديگرش وارد نميشوم. مي آييم سراغ باب اصول، اين را عرض كردم تذكراً عرض ميكنم، امام در باب خبرين متعارضين ميفرمايد: ما يك روايتي كه سندش و دلالتش تمام باشد براي اينكه بين دو خبر متكافئ تخيير است نداريم، يك روايت كه سند و دلالت تمام باشد نداريم. اين در مقابل كي ميگويد اين حرف را؟ در مقابل شيخ انصاري (قدس سره) ميگويد كه او ميفرمايد روايات متواتر است. ميگويد روايات دالهی بر تخيير مستفيضه است، بل متواتره، اما امام ميآيد تحقيق را اضافه ميكند، در مقابل شيخي كه حضرت آقاي اخوي ميفرمودند من اولي كه رفتم نجف، براي اولين باري كه ميخواستم با امام بروم حرم اميرالمؤمنين، آن از باب القبلة تا رسيديم امام وايستاد، فرمود قبر شيخ است، ميگفت هر شب كه ميآمديم آنجا امام ميايستاد، سر قبر شيخ فاتحه ميخواند ميرفت حرم اميرالمؤمنين، استثناء نداشت فاتحهاش سر قبر شيخ، اما بحث علمي اين حرفها را ندارد. بياييم سراغ فقه، لاتعدّ و لاتحصي، خيلي است، خيلي است در فقه، من يك وقتي داشتم يادداشت ميكردم، منتها موفق نشدم، عمرم كه بركت ندارد. شما ببينيد همه فقهاء، اين ديگر جايش هم ساده است، در مكاسب محرمه، بيع قرآن به غير مسلمان، هر كس مطرح كرده گفته حرام است، معصيت است، امام ميفرمايد: بيع مصحف به غيرمسلمان دليلي بر حرمت ندارد بعنوانه، مگر هتكش كند، بله، هتك به مسلمان هم بدهي حرام است. اما فروش، نقل قرآن به غيرمسلمان دليلي بر حرمت خودش به خودش ندارد. حرام دليل ندارد، بلكه جايز است، بلكه مستحب است، بلكه گاهي وقتها واجب است، تفاوت از كجا تا كجا؟! اين را ميگوييم امام، اين را ميگوييم فقه. همه فرمودند آنجوري، بلااستثناء، شما مكاسب را نگاه كنيد، امام ميگويد نه تنها حرام نيست، جايز هم هست، گاهي مستحب است، گاهي هم واجب است. در باب تصوير، عكاسي، نقاشي، خطاطي، اينجور در باب تصوير، كه داستان قرآن ميگويد سليمان هم برايش ميكشيدند، امام وقتي به باب تصوير و نقاشي ميرسد، به هنر نقاشي ميرسد، هنرمندان! بياييد سراغ امام و جواز هنر را از امام بگيريد، حرمتش را هم از امام بگيريد، آنجا يك سري روايات است ميگويد «أن اشدّ الناس عذاباً يوم القيامة المصوّرون»، ميگويد عذاب مصورون روز قيامت از همه بيشتر است. امام ميفرمايد اين نميگويد، يعني يك صورت نقاشي، يك عكس كشيدن، اين مال آن تصويري است كه در رابطه با بت پرستي بوده، همين طرزي هم نميگويد، ميگويد شاهدش اين است، يعني يك كسي كه يك عكس مياندازد، يك عكس ميكشد، اين عذابش از زاني به زناي محصنه بيشتر است؟ عذابش از رباخور بيشتر است؟ عذابش از مردم آزار بيشتر است؟ عذابش از آن كسي كه حقوق ملت را تضييع ميكند بيشتر است؟ «اشد الناس عذاباً يوم القيامة»، ميفرمايد اين در رابطه با بت پرستي عذابش بيشتر است، بعد ميآيد يك روايت را امام استناد ميكند، هي دست و پا ميكند به نظر بنده امام كه ميخواهد بفرمايد جايز است. منتها هم يك مقدار جو آن وقت است، هم يك مقدار چجور بوده، ميگويد بله، اگر يك كسي دستش را بسازد، يك كسي سرش را بسازد، يك كسي پايش را بسازد مانعي ندارد، يك نفر همهاش را بسازد ميفرمايد حرام است. كارخانه بسازد، با قالب بسازند ميگويد حرام نيست. يعني اگر يك ذره امروز بود و ميشد به خدمت امام آدم برود، معنايش اين ميشد آقا هنر چه عيبي دارد؟ هنر در مسير حق درست است، در مسير باطل هم غلط است، در موسيقي، امام در فتواهايش جرأت نكرده حرف فيض را بزند. اما وقتي هم بحث را مطرح ميكرد، با ديد احترام به فيض نگاه ميكرد، ولي در قضيه شهيد مطهري وقتي آن سرود را خواندند من فكر نميكنم موسيقي از آن هماهنگتر و سرودي از آن بهتر بشود خواند، امام هم نشسته بود، صاف صاف گوش ميداد و نگاهش ميكرد. يعني امام ميخواست عملاً بفرمايد كه موسيقي، صداي خوب، آواز خوب، انواع موسيقيها، اينها وقتي حرام است كه محتوا حرام باشد، اگر محتوا حرام باشد، دو تا حرام است، يكي موسيقيش، يكي غنايش، يكي موسيقيش، يكي محتوايش و اما اگر محتوا درست باشد، هيچ حرام نيست، اگر با او ترويج دين ميكند، اگر با او ترويج انسانيت ميكند، عواطف را تحريك ميكند، بشريت را بيدار ميكند، اين بگوييم حرام است؟ امام عملاً، همان حرفي كه فيض زده، چون فيض هم فيلسوف بود، عارف بود، فيض (قدس سره) ميگويد حرمت، حرمت محتوايي است، امام هم ميگويد حرمت، حرمت محتوايي است، اين در باب موسيقي و حالا خيلي از ابواب ديگر. نتيجه بگيرم: اگر بنده ميبينيد حدود ده - پانزده سال است، ده - چهارده سال است دارم يك سلسله مسائل را نسبت به حقوق شهروندان، نه تنها حقوق زنها مطرح ميكنم، ديدم يك آقايي نوشته بود، اگر بناست متخصصها را جمع كنيم، متخصص راجع به فتواي زنان فلاني است. بزرگواري فرموده بود، ولي نه، اينجور نيست، بنده در هر كجايش وارد بشوم، به حول و قوه الهي ميتوانم پايم را از آب در بياورم و شنا كنم، از اين طرف دريا بروم آن طرف دريا، اين هم به حول و قوه الهي است و تدريس امام، اگر همه اين حرفهايي را كه من در ظرف اين ده سيزده سال زدهام، از سن بلوغ گرفته، تا ارث، تا بقيه مسائل، همهاش ملهم از سبك فكري امام و روش و متد امام در فقه است، يعني همان متد جواهري، همان متد شيخ انصاري، اما آن متد را يك وقت امام ميآيد اشدّ الناس عذاباً المصورون ميگويد مال بتپرستي است. يك فقيه بزرگوار ديگر ميآيد ميگويد نه، عكاسي هم حرام است، دو استنباط است، دو برداشت است. و بحمدالله من به امام امت عرض ميكنم اماما! امروز اين شاگرد كوچك شما كه هر چه از مطلب دارد از آن شماست، اگر بدي هست از آن خودم است، اما هر چه حسنه است از مطالب از آن امام امت است، امروز حرفهاي بنده كه ملهم از متد فقهي شما هست، يكي پس از ديگري با فشار جامعه دارد قانون ميشود. بحث ديه را مطرح كرديم، نزديك به ارتداد داشتيم ميرفتيم، چه نامهها كه ننوشتند، چه حرفها كه نزدند. امروز آمدند ديه اعضاء را با چي درستش كردند؟ ديه تصادفات را يك سريشون زدند گفتند كه بله، ديه تصادفات با بيمه. اخيراً آمدهاند گفتهاند ديهی غير تصادفات، اگر يك مردي زني را بكشد بناست حالا اولياي اين زن نصف ديه بدهند، مشتلق بدهند به مرد كه بكشند، گفتند نه، اين را هم از بيمه ميگيريم ميدهيم، چون اگر مرد زني را بكشد، اولياء زن بخواهد مرد را بكشند فتواي اصحاب اين است كه بايد نصف ديه بدهد به مرد تا بكشندش، گفتهاند اين را هم از بيمه ميدهيم. بعد آمديم رسيديم به ارث، شايد 12 سال، 13 سال قبل بود من اينجا بحث كردم، حرف سيد مرتضي را انتخاب كردم كه ارث با قيمت است، يعني زن از همه چيز ميبرد، هشت يك و چهار يك، اما از قيمت اشياء ميبرد. اين را ده - سيزده سال قبل، ده - دوازده سال، يادم نيست، نوشتههايش معلوم است، ضبط شده. بعد سه- چهار سال قبل دوباره مطالعه كردم رسيدم به اينجا كه زن از همه چيز از عين ميبرد. شما ميبينيد قيمت به صورت قانون در آمد. ديه غيرمسلمان با مسلمان ما گفتيم يكي است. اينها آمدند گفتند اهل كتاب حالا يك جوري اهل كتاب را با يك حرفي با قول يك قائلي كه بعضي از فقهاء آن جور گفتهاند. البته فقط اهل كتاب نيست، مطلق غير مسلمين است، ولي اينها آمدهاند راجع به اهل كتاب گفتهاند، و هلم جراً. امام! شما آنجا دعا كن خدا به ما بركت بدهد به عمر ما بركت بدهد اين لطف شما بوده كه ما را نگه داشته و اين اراده ذات باريتعالي بوده، و الا اين حرفها را زدن، مگر ميشد در اين حوزه، در بين بعضي افراد اين حرفها زده بشود، همه آنها مال امام است، كما اينكه همه امور سياسي اين مملكت هم از آن امام است. « مطالبى پيرامون دهمين انتخابات رياست جمهوری » بروم سراغ مسائل غير مستقيم. اين امام است كه ميفرمايد: ميزان رأي ملت است. در هر انتخابي و اصلاً از نظر قانوني بدون رأی هيچ مسؤولي مشروعيت ندارد، مشروعيت قانوني. بحث فقهي را جدا كنيد از بحث قانوني. يك اشتباهي كه گاهي من ميبينم اين است كه ما دو بحث داريم. يك بحث در فقه داريم، يك بحث در قانون داريم، قانون متخذ از فقه است، اما عين فقه كه نميتواند باشد، نمونه: در باب قاضي شرط است که در فقه شما قاضي استخدام بشود؟ شرط است؟ نه، در قانون بايد استخدام بشود. رئيس ديوان عالي كشور، دادستان و غيره، شرط است اينها به مسائل قضايي آگاه باشند در فقه؟ نه، آنجا آمده كه بايد آگاه باشند و هلم جرّاً. هيچ مسؤولي در قانون اساسي از نظر قانوني بدون رأي مردم مشروعيت قانوني ندارد، مشروعيت قانوني ندارد، يعني جواز قانوني ندارد، اين چيز است كه ما قانون اساسي بر اين نوشته شده، تا يك حرف ميزني ميگويد آقا، فقه اينجوري است. فقه الهامبخش قانون است. من به همه حقوقداناني كه بعد ممكن است اين حرف مرا ببينند يا بعد از صد سال بشنوند، عرض ميكنم آقا، فقه الهامبخش است، اما قانون ضابطه است، قانون نظامنامه دارد، براي اداره مردم است. شما يك مغازه ميخواهيد باز كنيد، بايد برويد پروانه از شهرداري بگيريد، شرعاً پروانه ميخواهد؟ كاسبي ميخواهي وا كني، شرعاً پروانه ميخواهد كه چي؟ ولي قانوناً پروانه ميخواهد، البته با فاصله 500 متر، حالا نميدانم فاصله هست يا فاصله نيست. حالا به هر حال پروانه و ساير اموري كه در قانون آمده، همهاش از آن امام امت است. و بنده اينجا عرض ميكنم در اين انتخابات سرنوشت سازي كه خيلي دارد رويش بحث ميشود، فراوان دارد بحث ميشود، دقت كنيم خودمان ديگران را هر كس ميتوانيم به او بگوييم آقا، در اين انتخابات بايد حضور پيدا كني، اين بايد كه گفتم عقلي، از باب مقدمه واجب است. اگر حضور پيدا نكردم و خداي ناخواسته ضرري به عزت اسلامي رسيد، من مسؤولش هستم. اگر من حضور پيدا نكردم يك كسي خداي ناخواسته آمد كه از راه قصور يا از راه تقصير خلاف كرد، من كه نرفتم رأي بدهم مسؤولش هستم، چون شايد من ميرفتم يك رأي ميدادم، يك رأي من كارساز بود و سرنوشت را ميساخت، تشويق كنيد همه حضور پيدا كنند، حضور در اين باره لازم است، بلكه از باب جلوگيري از بدبختيها واجب شرعي است. آقايان اينجوري كه دارند ميگويند و ميخوانيد و ميبينيد، اوضاع را دارند اين آقايان در رسانهها دارند ميگويند، اوضاع را خيلي بد دارند نشان ميدهند و هست، آن مقداري كه بنده ميفهمم هست، آنها دارند ميگويند، آزادند دارند ميگويند، هم در مسأله توليد و كار، هم در مسأله گراني، هم در مسأله بيكاري، و هلم جراً، ناهنجاري ها، ناهنجاريهاي اجتماعي را هر روز ميخواهيم حلش كنيم خيال ميكنيم با قانون صيغه را درستش كنيم حل ميشود، مهر را كمش كنيم حل ميشود. حالا تازه آمدند لطف كردند گفتهاند عند الاستطاعة هم ميتواني بنويسي، يعني هيچي، زن شوهر كند دستش به هيچي هم بند نباشد. عند الاستطاعة يعني اول بايد زن ثابت كند مرد دارد تا بتواند از او بگيرد، چون قبلاً عند المطالبة بوده. راه دارد، صدها نفر بايد بنشينند فكر كنند، چرا روسپيگري نعوذ بالله سنش پايين آمده؟ چرا آمار ازدواج و آمار طلاق با هم تناسب ندارد؟ با شعار كه نميشود، بايد نشست فكر كرد. عامل تنها عامل يا عمده عاملش فقر است و بيكاري و بدبختي. اگر تندروها ميتوانند چه در طرف خوبان و مذاهب درست، چه در طرف مذاهب ديگر، اگر ميتوانند ناامني به وجود بياورند، اگر انسانهايي دست به جنايت ميزنند و آدم ميكشند، آن هم در مسجد، آن هم در حال بندگي خداوند، بله، بايد جلويش را گرفت، بايد براي آينده پيشبيني كرد، اما راه اصلي اين است، ما فقر را ببريم، بيكاري را ببريم، تورم را ببريم، گراني را ببريم، آنهايي كه دست و آستين بالا زدند ميگويند ما ميتوانيم، بايد به آنها رأي بدهيم و به آنها هم من همينجا عرض ميكنم، اگر امروز گفتيد ميتوانيم، البته نه يك سال و دو سال، به اين زوديها اصلاح نميشود، اما حداقل تا همين جا نگهش دارند، از اول تا همين جا نگه دارند، تا بعد بهتر بشود. اگر تخلف بشود از وعده حرام است، معصيت است، اين جور نيست كه آدم قدرت پيدا كرد هر كاري ميخواهد بكند. اين سوگند قانون اساسي را آقايان محترمي كه كانديداي رياست جمهوري هستيد، برداريد بخوانيد! اين سوگند شرعي است، يعني تخلف از آن قسمها معصيت است. يك سوگند رسمي كه نيست. به خدا قسم ميخورد. بالله و تالله است، اين هم تخلفش گناه است و هم كفاره دارد. برداريد ببينيد چيها نوشته، عزت ملت ايران بايد حفظ بشود، عزت اسلام بايد حفظ بشود، عزت در چي؟ در اقتصاد، ما بايد آمار بدبختهايمان كم بشود، ما بايد آمار زير نقطههاي ضعيف و فقر كم بشود. ما بايد آمار فسادها كم بشود، عزت اقتصادي، عزت سياسي. آن عزتي را كه امام آورد، آن عزت سياسي را حفظ كنيم، اگر جايي ممكن است به ما توهين كنند نرويم، آيندههاي رياست جمهوري، كانديداها، گناه بزرگي است، به عزت اسلام ضرر زدهايد، معصيت كبيره است، اگر جايي برويد كه احتمال ميدهيد به شما توهين كنند و برويد. چون توهين به يك نفر، رئيس جمهور، توهين به همه ملت است. عزت اسلام، خود اسلام، احكام و قوانين اسلام، من به زنهايي كه اين روزها بحث ميكنند، به آنها عرض ميكنم، بياييد رأي بدهيد به كساني كه حافظ حقوق شما ميخواهند باشند. آنهايي باشند كه بنده هم بتوانم با آنها صحبت كنم. تا بنده با نظر دادن، شما با تلاش كردن، حقوقي را كه در قانون مدني احتياج به تجديد نظر دارد، يا در قوانين ديگر، آن حقوق را باز يابيد. البته ارث قابل تغيير نيست. من همين جا ميگويم ارث پسر و دختر قابل تغيير نيست. ارث زوج و زوجه قابل تغيير نيست، اما بقيه امور. بياييد به آنهايي رأي بدهيد كه ما ميتوانيم با آنها حرف بزنيم. خودشان ميگويند ما ميخواهيم حقوق زنها را اداره كنيم. نه اينكه تا بحث حقوق زنها بشود، هزاران مشكل پديد بيايد، اي كافر شدي گفتي... چي چي كافر شدم؟ كجا كافر شدم؟ اين مرحوم آيت الله آسيد احمد زنجاني (قدس سره) بود، ما حدود هفت هشت سال بيرونيش مستأجر بوديم. اين دادگاه قم، دادگاه مدني، آن آقاي مهدوي كه جزء شوراي نگهبان بود و اول هم دادستان انقلاب بود، او اينجا افراد را طلاق ميداد، طبق همان قانون حمايت خانواده، يعني در فشار كه قرار ميگرفتند طلاق ميداد، بعد ميآمد خدمت مرحوم آسيداحمد، (قدس سره الشريف)، آيت الله العظمي آسيد احمد زنجاني، ميآمد آنجا، ميگفت آقا، من طلاق دادم، يعني حكم طلاق را نوشتهايم، صادر كرديم، منتها من وكالت گرفتم يك طلاق شرعي و شما هم بدهيد، ايشان بلافاصله طلاق ميداد، يك وقت يك كسي به ايشان گفت آقا، شما اينجوري طلاق ميدهيد، آخر اين چجوري است؟ فرمود آيا يك زن ارزشش از يك درخت كمتر است؟ درخت خرماي سمرة بن جندب؟ كه پيغمبر فرمود «ارم بها و اقلعها»، پيغمبر فرمود، ولو آن سمره ميگفت من مالكم، اما فرمود بكن بينداز به طرفش، آيا يك زن به اندازه يك گياه ارزش ندارد كه وقتي زوج، مرد دارد اذيتش ميكند، ميگويد نگهت ميدارم تا گيست سفيد بشود، نگهت ميدارم تا بابايت كارخانهاش را بدهد به من، نگهت ميدارم تا قوم و خويشهايت همه بيايند كارگر من بشوند، من هم آزادم، چهار تا زن هم ميتوانم بگيرم، تو نه، حق نداري، درست هم هست، او حق ندارد، من هم آزادم. چي چي آزاد است. (و عاشروهنّ بالمعروف)[4] كجاست؟ كجايش آزاد است هر چي ميخواهد بگيرد؟ و عاشروهنّ بالمعروف. اين فقه شيعه است. ما به اين فقه افتخار ميكنيم. بنده اينجا نشستهام حاضرم تنها با تمام حقوقدانان با تمام آنهايي كه دم از دموكراسي، آزادي، برابري ميزنند بگويم دموكراسي و آزادي اسلام، هنوز شماها به آن نرسيديد و نميتوانيد برسيد. من يك نمونه بگويم: يك روايت موثقه سكوني ميگويد، اگر سلطان من الله، يعني امام معصوم، آمد خواست به يك جنازهاي نماز بخواند، درست؟ صاحبان مُرده راضي نبودهاند، كي بايد نماز بخواند؟ سلطان من الله، يعني مقتدر، تعبير سلطان هم قدرت دارد، يعني قدرت قانوني دارد، سلطان من الله آمده، ميخواهد نماز بخواند، اوليای دم ميگويند آقا نميخواهيم شما نماز بخوانيد، ميخواهيم يكي ديگر نماز بخواند، روايت موثقه سكوني است، ميگويد، اگر اين سلطان من الله نماز خواند «فهو غاصب»،[5] او حق ديگران را غصب كرده، اي دنيا، اي طرفداران دموكراسي، كجا اينجور دموكراسي را پيدا ميكنيد؟ كجا پيدا ميكنيد كه مقتدرترين فرد جامعه براي يك نماز مرده، اگر آمد صاحبان مرده بر او نظرشان مقدم است؟ كجا شما ارزش براي مال و جان مردم قائليد و به شهروندها اينقدر ارزش ميدهيد كه مالشان به قدر خونشان ارزش دارد؟ همه شهروندها، ارزش مال، موحد و غيرموحد نميشناسد، همه كساني كه در مملكتي زندگي ميكنند، و در جاي ديگر زندگي ميكنند و ما با آنها قرارداد داريم، در حال درگيري و جنگ نيستيم، مالشان به قدر جانشان محترم است، و من الجور قول الراكب للراجل الطريق، شما اگر از حد خودت در پياده رو تجاوز كردي، رفتي در جاده ماشين رو، شما مقصري، من مقصرم، جور است، حق او است، خيابان جاده مال ماشين است، پياده رو مال من است، مگر يك قانون خاصي باشد. آقايان! بگوييد، من كه دارم، امروز كه حالا بحث ما دارد تمام ميشود، نميدانم حالا سال آينده خدمتتان هستم يا نه، آن ديگر با خداست، اما، اين فقه شيعه را شبها بنشينيد مطالعه كنيد، بعد بگوييد، حداقل به زن و بچهتان بگوييد، حالا جايي اگر اجازه سخن به شما دادند و نميگويند به زن و بچه تان بگوييد، به قوم و خويشهايتان بگوييد، بگوييد آن مرد از امام صادق سؤال كرد يابن رسول الله شما فرموديد كه روي محل سجده نبايد فوت بشود؟ محل سجده، يعني يك مهر يا يك ذره خاك، يا يك ذره برگ درخت، شما فرموديد؟ فرمود بله، من گفتم نكنند، اما اين در صورتي است كسي در كنارش نشسته باشد، شايد او اذيت بشود. براي اينكه او اذيت نشود، امام صادق ميفرمايد من نهي كردهام، و الا اگر كسي كنارش نباشد، ميتواند مهرش را فوت كند، نظافت در اسلام ارزش دارد، نظم در لباس در اسلام ارزش دارد. اصلاً روايات دارد لباس نظيف غم و غصه را ميبرد. اين اينجور نيست كه حالا، مسلمانها همهاش بايد لباس چركي بپوشند و همهاش آب دماغشان در بيايد. اينها از امتيازات امام است، اين حاج آقاي موسوي يادش است، امام (سلام الله عليه) وقتي ميخواست كارگر بگيرد براي منزلش، يك آميزنادعلي بود قمي را انتخاب کرد، خدا رحمتش كند، اين در اين بهداري قم، همين جا بيمارستان آشيخ عبدالكريم، كار ميكرد، چون يك آدم منظمي بود، اين كلاه پوستي سرش بود، يك كت سفيد قشنگي داشت، لباسها مرتب، چاي را هم مرتب ميآورد. آن وقت آن رفيقي ما داشتيم، خدا رحمتش كند آقا كاظم قرشي كه شهيد هم شد، البته روي سنگ قبرش چون نوشته بودند خميني، سنگ را پاك كردند، بدانيد اين جور بوده که حالا رسيديم به اين جاها. او ميگفت ببينيد، امام چه آدمي را انتخاب كرده، اما بعضي از آقايان هم وقتي ميروي توجه ندارند كه اين دارد چايي ميآورد، آب دماغش دارد تويش ميريزد، آب دهنش دارد تويش ميريزد، دارد چايي ميآورد، اصلاً توجه ندارند، ولي امام چون خودش رعايت نظافت را ميكرد، و رعايت بهداشت را میکرد، ميديد آميزنادعلي آن جوري بود، مقيد بود به اينكه او بيايد. پس بنابراين، بايد اگر كسي رئيسجمهور مي شود، عزت اسلام را حفظ كند، عزت اقتصاد مسلمين را حفظ كند، عزت مسلمين در بعد اقتصاد، عزت مسلمين در بعد سياست، عزت مسلمين در بعد فرهنگ، اگر امروز دانشمندان شما رشد كردهاند، مرهون يك جمله امام است، بيانصافي نكنيم، امام فرمود: دانشجويان! انسانها، مردم ايران، شما كم از ديگران كه نيستيد، اين يك كم از ديگران كه نيستيد، كار را رسانده به آنجايي كه امروز ميبيني در جامعه پزشكي و در شبيه سازي و در علوم ديگر ما چقدر پيشرفت كرديم، اين مال امام است، نه مال غير امام، شهيد بهشتيها و مطهريها كه فرهنگ ساختند، ملت كه ايستادند، هر چه امروز داريم از آن آنهاست، ماها هم اگر يك وقت كاري كرديم، رفتيم يك كاري كرديم، يك كفشي جفت كرديم، بيش از يك كفش جفت كردن نبوده است، اساس را او بنيانگزاري كرده است. اساس را او آورد. همه چيز مال امام است. هيچ وقت هيچ دولتي سر مردم منت ندارد. اگر يك دولتي از يك بودجه مملكتي پول ميدهد به يك كسي، مال خودش نيست، اين لابد مصوب مجلس است، مصوب مجلس هم، يعني مال ملت، يعني مردم اجازه دادهاند، من نميتوانم پز بدهم، آقا من امروز به شما اينقدر كمك كردم، تو كي هستي؟ تو چقدر كمك كردي؟ تو اگر ظلم هم نكرده باشي، كمك به من نكردي، كمك مال خون شهداست، مال ملت است، مال امام است. تمام آنچه كه دولتها به مردم خدمت ميكنند، مرهون انقلاب است، يعني مرهون امام (سلام الله عليه)، شهدا، در رأسشان شهيد بهشتي و مطهريها و ملت بزرگ و شريف و آقاي ايران، شماها سنتان شايد اقتضا نكند، يا نرفتيد ببينيد چقدر ملت ما بزرگوارند. چقدر ملت ما آقا هستند و اميدواريم كه به مراجع هم احترام بگذارند رؤساي جماهير. اينجور نباشد كه خداي ناخواسته بياحترامي به مراجع بشود. اينجور نباشد كه خداي ناخواسته دروغي نسبت بدهند به بزرگان، كه بعد آن بزرگان ناراحت بشوند كه بسي جاي تأسف است. (وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین) -------------------------------------------------------------------------------- [1]- کافی 1: 30، حدیث 1. [2]- بحار الانوار 35: پاورقی صفحه 304. [3]- مائده (5) : 1. [4]- نساء (4) : 19. [5]- وسائل الشیعه 3: 114، کتاب الطهارة، ابواب صلاة الجنازة، باب 23، حدیث 4.
|