Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: عبارات امام (س) در مورد اجراى اصالة الصحة در مبحث جوائز سلطان جائر
عبارات امام (س) در مورد اجراى اصالة الصحة در مبحث جوائز سلطان جائر
درس خارج فقه
حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه)
مکاسب محرمه (درس 1 تا 458)
درس 408
تاریخ: 1384/9/1

بحث در كلام امام بود سيدنا الاستاذ كه به ميرزا محمدتقي شيرازي اشكال فرموده بودند. ميرزا محمدتقي فرموده بود كه ولو در مأخوذ از جائر، مال مأخوذ طرف علم اجمالي منجز نيست، چون علم اجمالي منحل مي‌شود الي علم تفصيلي و شك بدوي، لكن در عين حال اصالة الحل در آن جاري نمي‌شود براي اين كه محكوم اصول موضوعيه هست و يا اصالة الصحة و قاعده‌ی يد، وقتي اصالة الحل مي‌آيد كه نه اصول موضوعيه باشد، نه اصالة الصحة و نه قاعده‌ی يد، چون اگر اصالة الصحة و يد بود بر اصالة الحل حاکم بود، چون اماره است و مقدم، اصول موضوعيه هم باز بر اصل حكمي مقدم است، بحث اصول موضوعيش گذشت كه ايشان فرمودند اين اصول جاري نمي‌شوند و قاعده‌ی يد را هم بحث فرمودند تا رسيدند به اين جا.

«و أما ما افاده (قدس سره) من حكومة اصالة الصحة في عمل الغير،» [كه بگوييم الآن كه اين جايزه را مي‌گيرد از باب اصالة الصحة حلال باشد و اصالة الحل راهي پيدا نكند، كه شيخ هم (قدس سره) به همين اصالة الصحة اشاره فرمودند.] «ففيه ان من المعلوم عدم ورودها بهذا اللفظ فى الكتاب و السنة موضوعة لحكم من الاحكام، [اصالة الصحة خودش دليل لفظي ندارد تا موضوع حكمي از احكام باشد.] نعم يمكن استفادتها لا بهذا اللفظ من اخبار كثيرة، كاكتفاء الائمة عليهم السلام في تجهيزات الموتي بفعل المسلمين مع اتيان احدهم بها صحيحه، [اخبار ظاهراً درست است،] يمكن استفادتها لا بهذا اللفظ من السيرة، [سيره‌اي كه بوده مرده‌ها را غسل مي‌دادند، و آدم به غسل غسال‌ها اکتفا می‌کرده ائمه هم اكتفا مي‌كردند، اخبار كه نيست،] من السيرة كاكتفاء الائمة في تجهيز الموتي بفعل المسلمين مع احتمال عدم اتيانهم بها صحيحة، و جواز الجماعة مع احتمال فساد صلاة الامام او المأمومين الوسائط و نحو ذلك،» [همه اين‌ها با اصالة الصحة درست مي‌شود، يا بر مرده‌اي نماز خواندند، من شك مي‌كنم نماز را درست خواندند تا تكليف من ساقط شده باشد يا نه، من اصالة الصحه جاري مي‌كنم و به دنبالش نمي‌روم.] «فإنه لا وجه لذلك [يعني لا وجه للاكتفاء] الا حمل افعالهم هذه على الصحة» [درست است، اصالة الصحة دليل لفظي ندارد. بلکه بر حجيتش، بناء عقلاء و سيره‌ی مستمره دلالت می‌کند،] «و لكنها انما تجري في اعمال يترتب علي صحيحها آثارٌ، لا تترتب هي علي فاسدها. [اصالة الصحة جاري مي‌شود در آن جاهايي كه صحيح و فاسدش از نظر اثر با همديگر فرق داشته باشند،] كالطلاق و النكاح و الصلاة و غيرها من العقود و الايقاعات، فإنها مما استقرّ بناء العقلاء فيها على الحمل على الصحيح منهما،» [نماز استيجاري داده به يك نفر، نمي‌داند كه اين نماز استيجاري را درست خواند يا درست نخواند، اصالة الصحة كافي است، همين قدر كه وثوق به انجامش داشته باشد، مي‌تواند نماز استيجاري را به او بدهد، ديگه بعدش با اصالة الصحة درست مي‌شود.]

«و أما الحلال و الحرام التكليفيين فهما لا يتصفان بالصحة و الفساد، [و اصالة الصحة ندارند،] كما لو شُك في انه شَرِب الخمر او النجس او لا،» [نمي‌دانم خمر بود خورد تا مرتكب حرام شده باشد، نجس بود تا مرتكب حرام شده باشد، يا نه آب بوده تا حلال باشد، طاهر بوده تا حلال باشد.] «فإنه لامعنى لاصالة الصحة و الحمل عليهما، [اصالة الصحة نمي‌آيد، بحث حلال و حرام است، اصلاً بحث صحت و فساد نيست،] لايقال: نعم لكن لامانع من الحمل على الحلال فيترتب عليه آثار الحلية الواقعية» [حملش كنيم بر حلال، آن وقت آثار حليت واقعيه را بر آن بار كنيم، نمي‌دانيم فلاني فلان حرف را كه زد فحش بود تا حرام باشد یا سلام بود تا حلال باشد، سلام كرده به من، حملش كنيم بر سلام نتيجه‌اش اين است بر من واجب باشد جواب سلامش را بدهم، يا اگر تو نماز باشد جواب سلامش را بدهم و مضر به نمازم نباشد، «لا يقال نعم لكن لا مانع درست است صحت و فساد به آن معنا در حلال و حرام نيست، لكن لا مانع من الحمل علي الحلال فيترتب عليه آثار الحلية الواقعية، [اين لايقال،] لأنه يقال: لا اشكال في ذلك بمعني عدم ترتيب آثار الحرمة، [بله آثار حرمت را نمي‌شود بار كرد،] و أما ترتيب آثار الحلية او ترتيب عدم الحرمة الواقعية فلا، [نه آثار حرمت بار مي‌شود نه آثار حليت يا عدم حرمت، هيچ اين اثرها بار نمي‌شود،] و معنا اصالة الصحة هو ترتيب آثار الصحة الواقعية، او الحلية الواقعية، [ترتيب اثر مي‌خواهيم، و در اين جاها اين اثرها بار نمي‌شود،] و ذلك لعدم بناء العقلاء علي ترتيب آثار الصدق في ما لو صدر منه كلامٌ شك في أنه صدق او كذب، شك في انه مثلاً شتم او سلام، بل المعلوم عدم ترتيب آثار الكذب عليه،» [آثار كذب بر آن بار نمي‌شود. مفصل اين بحث را بخواهيد در رسائل در تنبيهات استصحاب در معارضه‌ی استصحاب با اصالة الصحة هست، آن جا براي اصالة الصحة مي‌فرمايد استدلال شده به رواياتي، مثل «ضع امر اخيك علي احسنه،» «لا تظن من كلمة تخرج من فيه،» از دهان برادرت سوء را گمان نبر، به اين روايات برای اصالة الصحة استدلال كردند، شيخ (قدس سره) آن جا جواب مي‌دهد، مي‌گويد اين‌ها نمي‌خواهد دلالت كند كه تو آثار صحت را بار كن، فقط دلالت مي‌كند بر اين كه آثار حسن را بار كن، آن هم بالنسبة به خودش، يعني فقط بگو حسن است، اين سخن او سخن صدق است، اين سخن او فحش نيست، فقط حسن نسبت به خود او، نه اين كه فحش نيست، حتي نسبت به من و بگويم سلام است تا جواب سلامش هم واجب باشد، و بعبارة اخري آن روايات ناظر به يك صحت اخلاقي است، نه به يك صحت اجتماعي. از نظر اخلاقي اگر نمي‌داني فحش داده يا سلام كرده است، بگو ان شاء الله فحش نداده سلام كرده، اما ديگر جواب سلامش واجب نيست، اين جور نيست كه جواب سلام بر شما واجب باشد، يا بتواني شما جواب سلامش را در نماز بدهی بنابراين مي‌فرمايند ناظر به صحت اخلاقي است، اين جا هم اشاره به همين است، مي‌فرمايد بيش از اين ما نداريم از بناء عقلاء كه حمل كن بر حسن عنده، و رواياتي هم كه بر اصالة الصحة دلالت می‌کند همين را مي‌خواهد بگويد، شيخ (قدس سره) در آن جا شاهد خوبي براي حمل روايات دارد اگر يادتان باشد، تو يكي از رواياتش دارد كه اگر پنجاه نفر گفتند فلاني اين حرف را زد، خودش آمد گفت من اين حرف را نزدم، «كذّب سمعك،» و بگو كه اين حرف را نزده، خوب اين حرف را نزده، نتيجه‌اش اين است بگويم اين‌ها دروغ مي‌گويند، ترتيب اثرش اين است كه، اگر حمل كنم بر عدم كذب با جميع آثار، معنايش اين است كه اين‌ها دروغ مي‌گويند، و هو كما تري، نمي‌خواهد بگويد اين‌ها دروغ مي‌گويند، «كذّب سمعك و بصرك،» بگو او اين حرف را نزده، تا همين جا بس است، اما ديگر اين حرف را نزده حالا من هم آثار بر آن بار كنم نتيجه‌اش اين باشد که بگويم اين‌ها دروغ مي‌گويند، چون وقتي آن حرف را نزده اين‌ها دروغ مي‌گويند، مي‌گويد معلوم است روايت اين را نمي‌خواهد بگويد، كيف؟ و حال اين كه خوب اين پنجاه تا كه چهل و نه تا اضافه بر آن هستند، اگر آمده شخصي حرفي را زده، پنجاه نفر آمدند گفته‌اند كه فلاني درباره‌ی‌ شما اين حرف را زد، روايت مي‌گويد كه نه، بگو نگفته است، «كذب سمعك و بصرك،» خوب «كذّب» آیا اين‌ها را هم تكذيب كند؟ اين كه نمي‌شود، چون اگر «كذّب» آن‌ها، اين‌ها را هم تكذيب كنم، معنایش اين است كه يك نفر را بر پنجاه نفر مقدم داشتم، اين كه درست نيست، براي اين كه تو اين پنجاه نفر هم يك نفر هست، و لذا در رواياتي كه شما گاهي مراجعه مي‌كنيد مي‌گويد مثلاً فلان عمل ثواب يك سال عبادت را دارد، بايد حملش كني بر يك سالي كه اين عمل در آن نباشد، و الا اگر در آن باشد كه خود آن بیش از يك سال مي‌شود، شيخ مي‌فرمايد: اين روايات دال بر حمل فعل بر حسن است، اين‌ها يك مسأله‌ی اخلاقي است، به تعبير شيخ (قدس سره) كه اين جا هم سيدنا الاستاذ (سلام الله عليه) به آن اشاره فرموده، اين كه فقط بگو حسن است بالنسبة به او، هيچ اثر ديگري بر آن بار نمي‌شود، شاهدش هم اين روايت است که پنجاه نفر آمدند يك خبري دادند، خودش گفت نگفتم، خودش را تصديق كن و اينها را تكذيب كن، يعني چه اين‌ها را تكذيب كن، يعني بگو دروغ مي‌گويند خوب چطور يك نفر بر پنجاه نفر مقدم شد، يا بگويم اين‌ها دروغ مي‌گويند این خلاف اخلاق است، بلكه مراد اين است كه فقط بگو او راست مي‌گويد، كار به بقيه‌ی آثارش نداشته باشيم. پس اگر مراد از اصالة‌الصحة در اعطاء جائر اين است كه بگوييم اعطائش حلال است اينكه اصالة الصحة ندارد،] «و أما ان اريد اجراء اصالة الصحة في ما نحن فيه من حيث الشك في حلية اعطاء السلطان تلك الجائزه و عدمها،» [نمي‌دانم اين جائزه‌اي را كه داده مال خودش بوده تا جايزه‌اش درست باشد، حلال نه، ما حلال و حرام را كار نداريم، گفت هندوانه مردم را مي‌خورد، گفت مال مردم است نخور حرام است، گفت من به حرام حلالش كار ندارم، من به خنك بودن آن كار دارم. ما حالا به حرام و حلالي كار نداريم، چون اصالة الصحة در حلال و حرامي نمي‌آيد، نمي‌دانم اين جائزه از مال مردم دارد مي‌دهد تا اعطائش و جائزه‌اش فاسد باشد، یا از مال خودش دارد مي‌دهد تا جائزه‌اش صحيح باشد، اگر اين مرادتان است،] «و إن اريد اجرائها من حيث الشك في نفوذ اعطائه و اجازته عدمه او صحة عقده الواقع علي هذا المال، فهي و إن اقتضت صحة هذا العقد، لكن صحته لا تستلزم كونه مالاً له، [صحت اعطاء و صحت جائزه‌اش ملازمه ندارد كه مال براي او باشد.] فإن صحة كل شيء بحسبه، فصحة العقد عبارة عن ترتب آثاره عليه على فرض اجازة المالك،» [من كه نمي‌دانم اين جائزه‌اش صحيح است يا نه، حكم به صحت مي‌شود، صحت يعني صحت تأهليه، بيش از اين حكم نمي‌شود به صحت،] «بل يستفاد من رواية حفص عدم ترتب الملكية على اصالة الصحة حيث قالu فيها، [يعني در آن روايت حفص:] و لولا ذلك يعني اعتبار اليد، لما قام للمسلمين سوق، فإنه لو استكشف الملكية باصالة الصحة في العقود و الايقاعات لم يوجب عدم اعتبار اليد الاختلال في سوق المسلمين، [اين اختلال در سوق مسلمين را موجب نمي‌شد.] بل هما معاً دخيلان في قيام سوق المسلمين وعدم الاختلال فيه، فإن مقتضي اصالة الصحة هي صحة العقود و الايقاعات، [ايقاعات را او درست مي‌كند،] و مقتضي اليد هي الملكية، و لا يكشف احدهما عن مقتضي الاخري فهما معاً مما قام بها سوق المسلمين، الا تري أنه لا يترتب علي اصالة الصحة في الوضوء بالماء المشكوك اضافته يا نجاسته كونه طاهراً،» اين فرمايش امام در اصالة الصحة.

« نظر شيخ (ره) در مورد اجراى اصالة الصحة در حليت جايزه سلطان جائر و اطراف شبهه‌ى محصوره »

و لايخفي كه شيخ (قدس سره) يكي از محامل روايات حليت جائزه‌ی سلطان و اطراف شبهه‌ی محصوره را حمل بر اصالة الصحة دانسته، مي‌فرمايد اين‌هايي كه جائزه‌ی سلطان را اجازه داده و تصرف سلطان را درست دانسته اين از باب اصالة الصحة است. اصالة الصحة در اعطاء او، شك مي‌كنيم اعطائش صحيح است يا اعطائش فاسد است، با اصالة الصحة اعطائش صحيح است.

« اشكال خود شيخ (ره) به نظريه اجرای اصالة الصحة در جوائز سلطان جائر و پاسخ خود ايشان به اين اشكال »

بعد هم شيخ به خودش اشكال كرده كه اگر در مال خودش تصرف مي‌كرد، اصالة الصحة نبود؟ بعد هم جواب داده كه نه، در باب اصالة الصحة دواعي اثر ندارد، مي‌خواهد ورع داشته باشد، مي‌خواهد ورع نداشته باشد. اصالة الصحة تجري چه يبالي بالمحرمات چه لايبالي بالمحرمات،

« اشكال برخى بزرگان به شيخ (ره) در مورد اجراى اصالة الصحة در جوائز سلطان جائر»

همه‌ی كساني كه بعد از شيخ آمده‌اند این طور كه من ديده‌ام به شيخ اشكال كرده‌اند، يكي از آن‌ها سيدنا الاستاذ، يكي مرحوم ايرواني، يكي مرحوم سيد در وسيله، اشكال آن‌ها هم به همين بر مي‌گردد، همه‌ی اشكال‌ها بر مي‌گردد به اين حرفي كه امام زد. و آن اين كه «اصالة الصحة تكون موجبة لصحة كل شيء بحسبه،» آن صحت هر شيئي را به حسب خودش درست مي‌كند كه همين معنا را باز شيخ در همان اصالة الصحة در آخر استصحاب متعرض شده، گفته‌اند اصالة الصحة سبب مي‌شود كه صحت را درست كند منتها صحة كل شيء بحسبه، اگر شما شك كرديد كه ايجاب صحيح واقع شده يا غلط واقع شده، اصالة الصحة مي‌گويد، ايجاب صحيح واقع شده، آیا صحت خودش يعني چه صحت ايجاب؟ نه، بلکه يعني ان تعقبه القبول يقع العقد صحيحاً، صحت ايجاب به اين است كه اگر قبول دنبالش آمد صحيح مي‌شود، كار اصالة الصحة اين است. صحت هر چيزي به حسب خودش را درست مي‌كند. بر همين مبنا اين جا اشكال كرده‌اند، گفته‌اند اين اعطاء آقاي جائر و بخشيدن آقاي جائر، صحتش به اين است كه اگر مالك اجازه داد يقع صحيحاً، صحتش به اين است كه صحت تأهليه دارد، يعني لو وقع اجازه‌ی از مالك، اين تقع صحيحاً، مثل صحت عقد فضولي، عقد فضولي صحتش به چيست؟ صحة عقد الفضولي به اين است كه اگر مالك اجازه داد يقع صحيحاً، اين جا هم همين جور، اين جا هم بيش از اين دلالت نمي‌كند اصالة الصحة كه اين جايزه اگر مالك اجازه داد يقع صحيحاً، اين اشكالي است كه همه به شيخ دارند، اصل حرف هم عرض كردم مال شيخ است، شيخ در اموري كه در اصالة الصحة بحث فرموده، يكي از آن امور اين است که مي‌فرمايد: «اصالة الصحة تقتضي صحة كل شيء بحسبه،»

« رد اشكال برخى بزرگان به شيخ (ره) در مورد جريان اصالة الصحة در جوائز سلطان جائر »

لكن اشكال اين جا اين است، كه آن كبراي كلي بر اين جا انطباق ندارد، و اشكال آقايون به شيخ از باب هذه بضاعتنا ردّت الينا می‌باشد، تازه لم تردّوا اليه، كبراي كلي را شيخ فرموده که درست هم می‌باشد، اما بر اين جا تطبيق نمي‌كند و اين كه آقايون خواسته‌اند بر اين جا تطبيقش بدهند تمام نيست، براي اين كه اين جائزه‌اي را كه اين اعطاء كرده، من شك مي‌كنم اين جائزه از مال خودش بوده، تا اثر بر آن بار بشود، و جائزه جائزه‌ی صحيحه باشد. جائزه از مال مردم بوده تا جائزه جائزه‌ی فاسده باشد. من شك در اين صحت دارم، شك دارم جائزه‌ی او از مال خودش بوده، عطيه‌اش از مال خودش بوده حتي عطيه‌اش صحيح باشد، يعني چه عطيه‌اش صحيح باشد؟ يعني آثار صحت بر آآآآن بار بشود، بعد هم كه ديگري قبول كرده تصرف ديگري در مأخوذ بشود جائز، يا عطيه مال خودش نبوده، شك من در اين است مال خودش است يا نه، اصالة الصحة اقتضا مي‌كند كه ترتيب آثار مال خودش را بار كند، چرا را حملش كنيم بر صحت تأهليه، بله در آن جايي كه شك مي‌كنيم ايجاب بما هو ايجاب وقع صحيحاً ام لا؟ شك مي‌كنم ايجاب بالعربية بوده يا بالفارسية؟ بنابراين كه عربيت معتبر است، صحتش اقتضا مي‌كند بگوييم ايجاب صحيح است، يعني وقع بالعربية، اما ديگر قبول را نمي‌خواهد، يعني اذا لحقه القبول يقع صحيحاً. شك‌مان در اين جا به صحت فعليه است. به عبارة اخري اصالة الصحة موجب صحت مشكوكه است، اگر صحت مشكوكه صحت تأهليه بود اصالة الصحة صحت تأهليه را اقتضا مي‌كند، اگر صحت، صحت فعليه بود، اصالة الصحة صحت فعليه را اقتضا مي‌كند. چه دليلي داريم بر اين كه ما شك كرديم در صحت فعليه بگوييم اصالة الصحة صحت تأهليه را درست می‌کند، بلكه غالب موارد اصالة الصحة صحت فعليه است درد بي‌درمان كه نيست، صحت تأهليه يك درد بي‌درمان است، از قيافه‌ی صحت كه خوشم نمي‌آيد كه شك كنم در صحت تأهليه، آن چه كه مهم است این است كه تدور عليها رحي المعيشة الصحة الفعليه، اصلاً غالب موارد اصالة الصحة و بناء عقلاء صحت فعليه است، پس اين اشكال آقايون به شيخ وارد نيست كه گفته‌اند «اصالة الصحة صحة كل شيء بحسبه،» پس اينجا مي‌گويد اجازه درست است، اذن مالك بعد دنبالش بايد بيايد. درست نمي‌كند كه مال، مال خودش است.

« اشكال ديگر به شيخ (ره) در مورد جريان اصالة الصحة در بحث جوائز السلطان الجائر»

بله اين شبهه به شيخ هست كه بنده آن روز هم عرض كردم، و آن اين كه اصالة الصحة جاري مي‌شود در عملي كه از غير صادر شده، اصالة الصحة يجري در عمل از غير كه تمام شده باشد، اما در يك عملي كه در رابطه‌ی با خود متمسك به اصالة الصحة باشد جاري نمي‌شود، اصالة الصحة تجري في عمل الغير، غيري كه ارتباط به من ندارد، مرده را مرده شور خانه دارند غسل مي‌دهند، اصلاً مرده را هم نديدم، ديگر من كه تو غسل ميت شريك نيستم، اين جا اصالة الصحة جاري مي‌شود، آن آقا با آن آقا دارند داد و ستد مي‌كنند، كتابي را از او مي‌خرد، من شك مي‌كنم آن کتاب دزدي بود به اين فروخت يا مال خودش بود، اصالة الصحة مي‌گويد نه مال خودش بود برو از او بخر مانعي ندارد، پس اصالة الصحة در عمل غير است، كه ربطي به من متمسك به اصالة الصحة نداشته باشد، و اما آن جايي كه به من ارتباط دارد، يك آقايي مي‌خواهد كتابش را بفروشد، يدش هم اماره‌ی ملكيت نيست، يدي است كه غلبه بر آن بر غير ملكيت است، معمولاً هر چي دزدي است در خانه‌ی او پيدا مي‌شود، كارش اصلاً دزدي است، اصول كارش بر دزدي است كه يد هم در نمي‌آيد، من نمي‌دانم اين مالك است يا مالك نيست، بيايم با اصالة الصحة چكار كنم؟ بگويم كه نه اين مالك است و از او بخرم، اين جا جاي اصالة الصحة نيست، نمي‌دانم اين آقا، حالا كه مي‌خواهد اجراي صيغه كند بالعربية اجرا مي‌كند يا بالفارسية، يا وقتي اجرا كرده نمي‌دانم بالعربية اجرا كرده يا بالفارسية، بگويم انشاء الله بالعربية بوده است، عمل ارتباط به من دارد، من مي‌خواهم ايجاب او را قبول كنم، در اين جور موارد اصالة الصحة جاري نيست، سيره‌اي بر آن نداريم، بلكه بناء عقلاء بر احراز شرائط است، مي‌گويد حالا كه مي‌خواهي مال از او بخري نيا با اصالة الصحة بگو مالش است، بايد دليلي بر ملکیتش داشته باشد، نمي‌داني فارسي مي‌خواند يا عربي، بايد محرز بشود كه عربي مي‌خواند، پس آن چه كه جان اشكال و روح اشكال است به شيخ اعظم (قدس سره)، آن نيست كه روح الله فرموده، بلكه آن است كه تلميذ روح الله مي‌گويد، و آن اين كه اصلاً اصالة الصحة مال عمل غير است، در عمل مرتبط به من، اصالة الصحة جاري نمي‌شود، اين يك شبهه به سيدنا الاستاذ كه اشكال‌شان به شيخ وارد نيست و اشكال اين است كه بنده عرض كردم.

« اشكال ديگر به نظريه شيخ (ره) در مورد جريان اصالة الصحة با توجه به روايت حفص و رد اشكال در بحث جوائز السلطان »

شبهه‌ی ديگر اينكه شيخ (قدس سره) با توجه به روايت حفص مي‌فرمايد اين بر اصالة الصحة هم دلالت مي‌كند، شيخ در بحث اصالة الصحة در ذيل استصحاب، مي‌فرمايد: اين روايت حفص بر حجيت اصالة الصحة دلالت مي‌كند، لوجهين. روايت را من بخوانم. می فرماید: «عن حفص بن غياث عن ابي عبداللهu، قال: قال له رجل: [يك كسي به امام صادق (صلوات الله و سلامه عليه) عرض كرد كه: يك مردي است،] اذا رأيت شيئاً في يدي رجل يجوز لي ان اشهد انه له؟ [چيزي را در دست يك نفر يافتم مي‌توانم گواهي بدهم كه مال اوست؟] قال: نعم، [بله، گواهي بده مال اوست،] قال الرجل اشهد انه في يده و لا اشهد أنه له، فلعله لغيره،» اين را ديگر مي‌گوييم: خشك مقدسي، اين را ديگر مي‌گوييم بي تربيتي، اين را ديگر مي‌گوييم بي ادبي، اين همان خشك مقدسي هايي است كه سر از كفر در مي‌آورد. ببينيد مرده به امام عرض كرد: «اذا رأيت شيئاً في يدي رجل يجوز لي ان اشهد انه له قال نعم،» [تمام شد. امام صادق دارد مي‌گويد، امام معصوم اگر رأيش را معتبر مي‌داني كه همين كه گفت تمام شد رفت، دیگر چه مي‌گويي؟] «فقال ابوعبداللهu، [حضرت ديد خوب بايد با زبان خودش با او حرف بزند،] أفيحل الشراء منه؟ [مي شود از او بخري؟] قال: نعم، [فرمود چطور مي‌خري شايد مال خودش نباشد،] فقال ابوعبداللهu: فلعله لغيره، [شايد مال غيرش باشد؟] فمن أين جاز لك ان تشتريه و يصير ملكاً لك، ثم تقول بعد الملك هو لي و تحلف عليه و لا يجوز أن تنبسه الي من صار ملكه من قبله اليك؟» [مي‌خري بعد هم مي‌گويي مال من است، قسم هم می ‌خوري، بعد هم اجازه نمي‌دهي به كس ديگر نسبت بدهند.] «ثم قال ابوعبداللهu: لو لم يجز هذا لم يقم للمسلمين سوقٌ،»[1] اين احاديث بسيار بلند است. به بلنداي همهء جهان آفرينش. و به بلنداي كلمات ائمه‌ی معصومين (صلوات الله عليهم اجمعين) يعني دارد مي‌گويد آقا، عقلت را به كار بينداز، خوب از عقلت استفاده كن، اين از آن جاهايي است كه امام از عقل استنباط حكم شرعي فرموده، اگر بنا باشد كه اين يد اماره نباشد، بازار به هم می خورد، سنگ رو سنگ بند نمی شود، پس براي اين كه اختلال نظام لازم نيايد، ما مي‌فهميم كه شارع تعالي يد را حجت قرار داده، «لو لم يجز هذا لم يقم للمسلمين سوق

شيخ مي‌فرمايد هم از فحواي اين روايت بر مي‌آيد كه اگر يد حجت است با اينكه مواردش كم است، اصالة الصحة به طريق اولي حجت است، هم از ظاهر روايت، چون تعليل دارد، چرا يد حجت است؟ «لأنه لو لم تقم حجة لما كان للمسلمين سوق،» و العلة تعمم كما انها تخصص، شيخ از اين روايت استفاده مي‌كند حجيت اصالة الصحه‌ی در عقود را، شبهه ای که به فرمایش امام (سلام الله عليه) است اين است: که امام (س) می فرماید از اين روايت بر مي‌آيد كه اصالة الصحة دليل بر ملكيت نيست، و الا اگر يد هم حجت نبود، اصالة الصحة كارساز بود، اگر يد هم حجت نبود اصالة الصحة كان مفيداً لقيام السوق، پس اين كه امام معصوم (سلام الله و سلام ملائكته عليه)، تمسك مي‌كند براي حجيت يد، كه اگر يد حجت نباشد بر ملكيت «لما قام للمسلمين سوق،» معلوم مي‌شود اصالة الصحة دليل بر ملكيت نيست، و الا يد حجت نباشد، اصالة الصحة كار خودش را انجام مي‌دهد، مثل اينكه مرجعي بميرد، دو تا مرجع ديگه شهريه مي‌دهند، اين خيلي مهم نيست، اصالة الصحة كار خودش را انجام مي‌دهد، «لما قام للمسلمين سوق،» امام اينجوري مي‌فرمايد كه خواندم.

لكن اين شبهه‌ی امام وارد نيست، براي اين كه هر كدام از اين ها موردي دارد، اصلاً مورد روايت مورد يد است، مورد اصالة الصحة جاي ديگر است كاري به هم ندارند، اصالة الصحة مال در عقود و ايقاعات است، بعد از شك در صحت عقد، مثل این که یک بازاري است جنسي دارد و مي‌خواهد بفروشد نمي‌دانم كه آيا فروشش درست بوده يا غرري بوده است، اصالة الصحة مي‌گويد، فروشش درست بوده، غرري نبوده است. مرده را غسل دادند، نمي‌دانم صحيح بوده يا صحيح نبوده، مي‌گويم ان شاء الله درست بوده، اصلاً موارد اصالة الصحة غالباً، اگر نگوييم كلاً، ربطي به قاعده‌ی يد ندارد، اين ها هر كدامي مورد خاص دارند. پس اين كه امام فرموده «لو لم يكن يد اماره لما يقم للمسلمين» بالنسبة به موارد خودش است، این كه امام اشكال مي‌كند كه اگر اصالة الصحة ملكيت مي‌آورد امام اينجوري استدلال نمي‌كرد، جوابش اين است که موارد او با موارد اين با همديگر فرق دارند، و كم بين فرمايش امام و فرمايش شيخ من الفرق، كه شيخ مي‌فرمايد اين روايت بر حجيتش دلالت مي‌كند.

(و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين)

--------------------------------------------------------------------------------

[1]‌- وسائل الشیعة: 18 ، 215، باب 25 ، ج 2.

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org