معنای شرط از نظر امام (س)
درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی صانعی (رحمت الله علیه) مکاسب بیع (درس 459 تا ...) درس 505 تاریخ: 1385/8/15 بسم الله الرحمن الرحيم كلام درباره معناي شرط بود و آنچه كه از فرمايشات سيدنا الاستاذ الامام سلام الله عليه استفاده شد اين بود كه شرط دو معنا بيشتر ندارد، يكي الزام و التزامات ضمنيه، و دوم به معناي تعليق. يك معناي شرط تعليق است، و معناي دیگر آن التزامات ضمنيه است؛ و لذا مثل سبق و رمايه و امثال آنها اطلاق شرط صحيح است، به اعتبار اينكه در آن تعليق هست. يا جعاله در مسابقه كه در آن يك نوع تعليق است و اطلاق شرط بر آنها صحيح است. علاوه بر آنها بر نذرهاي معلق هم شرط صحيح است. مثلاً ميگويم «لله عليّ أن أصوم يوم فلان، اگر مريضم خوب شد.» [ برای خدا به من است که روز فلان را روزه بگیرم] بر نذرهاي معلّق هم از حيث تعليق بايد شرط، بگوييم و اطلاق شرط به آنها صحيح است. امام فرمود که اطلاق شرط بر بيع ولو اگر قائل بشويم كه الزامات ابتدائيه را هم ميگيرد درست نيست، ما اگر قائل بشويم كه شرط هم الزام ابتدائي است هم الزام ضمني، بيع و مثل بيع را شامل نميشود، براي اينكه اينها التزام ضمني و ابتدائي نيستند، و عرفاً هم نميگويند هر کس خانهاش را فروخت، او خانهاش را شرط کرده است، به عبارت دیگر بر بيع شرط صدق نميكند. پس خلاصه فرمايش ايشان اين بود كه معناي حقيقي شرط دو امر بيشتر نيست 1ـ التزامات ضمنيه 2ـ تعليق؛ و بحث دوم اين بود كه اگر ما قائل شديم كه شرط، شرايط الزامات ابتدائي را شامل میشود و مثل بيع را شامل نميشود، براي اينكه التزام و الزام بر بيع صدق نميكند، مثلاً نميگويند فلانی شرط کرد و مال خود را فروخت، مالش شرط کرد، يا دو نفر كه داد و ستد ميكنند، نميگويند یکی با دیگری شرط کرد. آنچه ما بر حاصل فرمايش ايشان اضافه کردیم اين بود كه معناي تعليق بر نذر معلّق، عهد معلق، و يمين معلق شرط صدق ميكند. و تنها اختصاص به مسابقه و جعاله ندارد. بلكه همه قراردادهايي كه در تعليق است را شامل میشود، بر فرض مثال بگوید اين كتاب مال تو اگر آن ثمن مال من باشد. اگر قرار داد تعلیقی كرد، ـ نميخواهم بگويم بيع هست يا نهـ ، ميگويد اين كتاب برای تو اگر آن كتاب برای من باشد، بر اين هم شرط صدق ميكند، هر كجا تعليق بود شرط بر آن صدق ميكند، اما بر مثل بيع و صلح و امثال آنها صدق نميكند. « مواردی که شرط بر آنها صدق میکند » ظاهراً شرط بر الزامهایی که انسان بر خودش میکند و الزامهای شارع صدق ميكند. مثلاً اگر كسي امری را نذر كرد، گفت «لله عليّ أن أصوم يوم خميس»، شخص بر خودش الزام ميكند، بر آن نیز شرط صدق ميكند. بر الزامات ذات باري هم شرط صدق ميكند، و شاهد آن هم اطلاقي است كه در روايات شده، مثل «و اشترط عليهم الزهد في هذه الدنيا الدنية،»[1] يا «شرط الله قبل شرطكم،» اين الزامات شارع هم ظاهراً شرط است و حمل اينگونه ظواهر به معناي مجازي و توجيه در آنها، مشكل و بعيد است. به نظر ميآيد كه اطلاق شرط بر الزامهاي ابتدائي كه خود الزام و یا خود تعهد انشاء بشود، بر آنها هم شرط صدق بكند، و قول به مجاز بودن در مثل نذر و عهد و يمين، مقداري مشكل و بعيد است. بله رواياتي كه وارد شده، آنها همانگونه كه امام فرمودند توجيه دارد اگر چه بعض توجيههايش بعيد یا قريب باشد، به هر حال قابل توجيه است و شواهد بر مجازیت در آنها است. با مباحثی که مطرح شد نميتوانيم لزوم معاطاة را با «المؤمنون عند شروطهم» درست كنيم از باب اينكه شرط بر آن صدق نميكند. «نحوه استدلال به «المؤمنون عند شروطهم» بر لزوم و وجوب وفا» محور دوم در «المؤمنون عند شروطهم،» نحوه استدلال بر آن، اينگونه است كه بگوييم افاده لزوم بكند، و الا اگر افاده لزوم يا وجوب وفاء نكرد، استدلال ناتمام است، استدلال به «المؤمنون عند شروطهم،» «المسلمون عند شروطهم،» به دو امر بستگي دارد، 1ـ صدق شرط بر بيع، 2ـ مفاد اين جمله تركيبيه لزوم و وجوب وفاء باشد، اما اگر بيش از رجحان افاده نکرد از آن لزوم معاطاة استفاده نميشود. «جمل اخباريه در مقام انشاء فاده وجوب نمیکند» از مرحوم ايرواني نقل شده كه ايشان فرموده «المؤمنون عند شروطهم» بر بيش از رجحان دلالت نميكند، و برمبناي مرحوم نراقي هم كه معتقد است جُمل اخباريّه در مقام انشاء مفيد لزوم نيست؛ بلكه مفيد رجحان است، ـ منتها يك رجحان شديدي ـ، از «المؤمنون عند شروطهم» لزوم فهمیده نمیشود. و ما هم اخيراً نظرمان همين است كه جمل اخباريه در مقام انشاء بيش از رجحان دلالتی ندارد. قانونگذار اگر بخواهد الزام كند، بخواهد اجبار كند، بايد با امر و آنچه شبیه امر است و يا با تهديد به عذاب الزام را بيان كند، و اما اينكه قانون گذار بخواهد لزوم را با جمل اخباريهاي كه جنبه تشويق و ترغيب دارد بیان کند، بعيد است و ظاهراً از آن لزوم استفاده نميشود. اگر پدري بخواهد به پسرش دستور بدهد، ميگويد برو اين كار را بكن، اگر اين كار را نكني مثلاً پايت را فلك ميكنم. اما ميگويد بچه ما بچه خوبي است، هر روز اول صبح كه ميشود دستش را ميشويد، این اخبار در مقام انشاء است، ممكن است يك روز هم نشويد، اما براي اينكه ترغیب شستن كند، ميگويد هر روز اول صبح دستش را ميشويد، اين را اخبار در مقام انشاء ميگوييم، به انگیزه انشاء، لکن از آن وجوب در مقام تقنین در نميآيد، فهمیده نمیشود و در غير مقام تقنين هم اینطور است. جمل اخباريه در مقام انشاء مثل «المؤمنون عند شروطهم،» كه جنبه تشويقي دارد وجوب را نمیفهماند. همانطور كه مرحوم نراقي هم فرموده جمل اخباريه در مقام انشاء از آن افاده وجوب نميکند. بنابراين از «المؤمنون عند شروطهم» وجوب در نميآيد. مؤمن نزد شرطش است، اين اخبار و به داعي اخبار نيست، چون كذب است، خيلي از مؤمنين نزد شرطشان نيستند. يعني مؤمن ملازم و نزد شرط خود است، و اصلاً از شرط خود تخطی نميكند، و شرطش ملازم است با، «المؤمنون عند شروطهم،» يعني از هم جدا نميشوند. درست است که اين سخن لا ينفک المؤمن عن شرطه افاده ميكند كه، و اخبار در مقام انشاء است، و كنايه بر اين است كه بر شرط خویش ایستاده است، اما چون با زبان تشويق است، و جمله اخباريه است، از آن وجوب فهمیده نمیشود، وجوب بر انشاء با امر و مثل امر موقوف است، و يا با توعيد بر عذاب، اما با مثل «المؤمنون عند شروطهم،» که جمله خبریه است وجوب از آن فهميده نميشود مگر اینکه قرينه به وجوب داشته باشيم كه آنجا طبق قرينه حكم ميشود. بنابراين در مورد «المؤمنون عند شروطهم»... حق با مرحوم ايرواني است كه ميگويد وجوب فهميده نميشود بر مبناي كساني مثل صاحب كفايه و سيدنا الاستاذ، به تبعیت از صاحب کفایه که معتقد به اکید بودن جمل خیریه از جمل انشائیه هستند(جمل خیریهای که در مقام انشاء باشد) «المؤمنون عند شروطهم»، لزوم يا وجوب را میرساند، براي اينكه ميگويد مؤمن نزد شرطش است. اما بر مبناي مثل مرحوم نراقي و ما هم که تقريباً اقوی است كه از اين گونه جمل استفاده وجوب نميشود؛ ـ چون جنبه تشويقي دارد و جنبه تشويقي با جنبه دستوري فرق ميكند. ـ از حدیث مذکور وجوب فهمیده نمیشود. هر جا جمل اخباريه در مقام انشاء بود، بيش از رجحان را نميفهماند. لزوم نياز به امر و يا تهديد بر عذاب دارد، اما با مثل «المؤمنون عند شروطهم»، يا با جمل اخباريهاي كه از آن ميگويد هر روز دستهايش را ميشويد یا هر روز صبح مشقهايش را نوشته است. «المؤمنون عند شروطهم» ظهور در وجوب ندارد، نه اين تنها، جمل اخباريه در مقام انشاء ظهور در وجوب ندارد،مگر اینکه دلیلی بر خلاف آن باشد. وجوب و لزوم يا حرمت و منع بايد با امر و نهي يا با توعيد بر عذاب باشد، من ميگويم اين جمله في حدّ نفسه ظهور در وجوب ندارد بر آن مبنا، بله بر مبناي كساني كه ميگويند جمل اخباريه در مقام انشاء در وجوب و در حرمت آکد است استدلال تمام است، وجهش را هم عرض كردم: اين جمل اخباريه در مقام انشاء جنبه تشويق و ترغيب دارد. و ترغيب با دستور خيلي با هم نميخواند، دستوري كه پشت سرش كتك است و شلاق. بله، «المؤمنون عند شروطهم» به ضميمه رواياتي كه آمده است از آن استفاده وجوب میشود به ضميمه روايات كه از آن استفاده وجوب شده، دلالت بر وجوب ميكند. كه آنها چند روايت است كه ميشود به آن روايات تمسك كرد، براي اينكه یکی از آنها در باب مهور است كه ايشان ميفرمايد. ابواب المهور، باب 20 حديث چهار، عن منصور بزرج عن عبد صالح (عليه السلام)، قال: قلت له: ان رجلاً من مواليك تزوّج امرأة ثمّ طلقها فبانت منه، فاراد ان يراجعها فأبت عليه، الا ان يجعل لله عليه ان لا يطلّقها و ان لا يتزوّج عليها. [مگر اينكه اون نذر كند كه نه طلاقش بدهد و نه زن ديگه سرش بياورد،] فاعطاها ذلك، ثم بدا له في التزويج بعد ذلك، فكيف يصنع؟ فقال: «بئس ما صنع، و ما كان يدريه ما يقع في قلبه بالليل والنهار، قل له: فليف للمرأة بشرطها، فإن رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، قال: المؤمنون عند شروطهم.»[2] از آن حضرت استفاده لزوم كرده، اين يك روايت كه استفاده لزوم از آن شده. يكي هم اين موثقه اسحاق بن عمار است كه اين در ابواب الخيار باب 6 از ابواب الخيار، كتاب التجارة باب 6 از ابواب الخيار حديث 5، عن جعفر عن ابيه عليهما السلام ان علي بن ابي طالب كان يقول: «من شرط لإمرأته شرطاً فليف لها به، فإن المسلمين عند شروطهم إلا شرطاً حرّم حلالا او حلّل حراماً.»[3] اين هم باز بر همين معنا دلالت ميكند كه لازم است. و روايات ديگر رواياتي كه در باب شرط آمده، كه شرط درست است، المؤمنون عند شروطهم، الا شرطی كه مخالف كتاب الله است، اين كه استثناء كرده اند، بعيد نيست بگويي استثناء هم دليل بر لزوم است، پس بنابراين في حد نفسه دلالت بر لزوم ندارد، اما به اعتبار رواياتي كه هست از آن استفاده لزوم ميشود. (سؤال) نه، شرط را گفتيم عهد معناش... همه عهدها كه لازم الوفاء نيست. عهد يكي از مصاديقش میباشد. عهد واجب خارج شده، اگر آن هم دلالت بر وجوب نكند، خارج شده است. «رد ادله کسانی که میگويند روايت نبوی «المؤمنون عند شروطهم» چون از لوازم ايمان شمرده شده است افاده وجوب نمیکند» و اما اين كه بعضي گفتهاند «المؤمنون عند شروطهم» افاده وجوب نميكند، از لوازم ايمان شمرده شده، و این دليل بر وجوب نيست، اما جوابش واضح است، براي اينكه اولاً به بعضي از احكام ديگري كه مخصوص مسلمين است نقض ميشود. (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ)[4] اولاً در آیه، آمنوا آمده، در ساير موارد هم آمده است. ثانياً كلمه ايمان در اينجا براي تحريك به عمل است، با ايمان تحريك به عمل میكند، و ثالثاً وفای به قول مخصوص مسلمين نيست، همه انسانها بر قول خویش وفادارند و ذكر ايمان به عنوان تحريك به عمل است، پس با «المؤمنون عند شروطهم» نميتوانيم لزوم معاطاة را ثابت كنيم، نه از باب هيأت، بلكه حتی از باب ماده كه شامل بیع و امثال بیع نميشود. اما تمام مسابقهها، مشارطهها، را شامل ميشود و «المؤمنون عند شروطهم» آنجا را شامل میشود. بحث بعدي براي فردا انشاء الله. (و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين) -------------------------------------------------------------------------------- [1]- وسائل الشيعه 21: 277، كتاب النكاح، ابواب المتعة، باب 20، حديث 6 و صفحه 297. [2]- وسائل الشيعه 21: 276، كتاب النكاح، ابواب المهور، باب 20، حديث 4. [3]- وسائل الشيعه 18: 17، كتاب التجارة، ابواب الخيار، باب 6، حديث 5 . [4]- مائدة (5): 1.
|