|
مکتب حله و نو آوری در فقه
* رضا احمدی (پژوهشگر) مقدمه حوزه حله در اوایل قرن ششم هجری قمری، پایه گذاری شد، و در عصر محقق، علامه حلی و... به اوج خود رسید و منشاء خدمات بسیاری برای تشیع شد و میتوان این دوره را عصر نوزایش برای فقه وعلوم اسلامی نام گذاری نمود. این مرکز علمی شیعه در زمینه تربیت شخصیتهای فرهیخته، تولید علم و آثار ماندگار دارای خدمات و مزایای فراوانی میباشد. شهری در میان هورها حلّه شهری در نیزار ها و هورهای مرکزی عراق است که از هیاهو و درگیری های حوزه مرکزی عراق دورمی باشد. این شهر در منطقه بین النهرین و در کنار شط الحلّه (از شاخه های رود فرات)، بر سر راه بغداد به نجف قرار داشت، شهر حلّه امروزمرکز استان بابل است. این شهر در قرن های پنجم و ششم قمری به دست یکی از امیران آل بویه به نام سیف الدوله اسدی آباد شد. به سبب امنیت و توجه امیران آل بویه به این شهر، تجار و علما به آن روی آوردند. در اثر ضعیف شدن آل بویه وانتقال قدرت به سلجوقیان شافعی مذهب و متعصب؛ منطقه نجف، دیگر برای علمای شیعه امن نبود. به همین سبب عدهای از آنها به حلّه ـ شهری در میان نیزارها ـ هجرت کردند و این شهر به محل تجمع علمای شیعه تبدیل گردید. احیای دوباره مکتب اجتهاد آیت الله سید مصطفی محقق داماد در نشست فقه پژوهی در قم گفتند: مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ حسینعلی منتظری رحمـه الله علیه، روزی فرمودند یک دهم یا یک صدم ـ تردید از من است ـ نوآوری های علامه حلّی را اگر ما داشتیم، امروز مرجعیت هیچ مشکلی نداشت. پانصد اثر از علامه حلّی به دست ما رسیده همین الان برخی هنوز مخطوط هستند و چاپ نشد ه اند. این کلام استاد بهانه ای شد تا کارنامه علمی و نقش تاریخی حوزه حلّه در تحولات علوم دینی باز خوانی مکتب حلّه مهد پرورش علامه حلّی و جمعی از اکابر علمای شیعه است. مکتب فقهی شیخ طوسی مدت ها بدون معارضه و برخورد با نقد و رد، در مجامع علمی شیعه مورد قبول و تایید قرار گرفت. علمای شیعه بیش از یک قرن مجذوب عظمت و ابهت علمی شیخ طوسی بودند، و از این رو، جرات اظهار نظر و رای و اجتهادی برخلاف اجتهاد او را پیدا نکردند و به خاطر همین روش تقلیدی علما و شاگردان، به عصر مقلده نام نهاده اند.[1] رونق مرکز علمی حلّه موجب رکود بیشتر حوزه نجف گردید. حوزه حلّه سنت پیروی بی چون و چرا در برابر آرا و فتاوای شیخ طوسی را کنارگذاشت و به نقادی نسبت به آرای او پرداخت. نقادی آرا و برخی روش های شیخ، روح تحقیق و نقد و تجدیدنظر را در محافل علمی شیعه به وجود آورد. حلّه از اوایل قرن ششم تا قرن دهم، به مرکز علم و اجتهاد و مهد رونق علوم شیعه تبدیل شد. پس از رکود این مرکز علمی، حوزه شیعه به کربلا و پس از آن دوباره به نجف منتقل شد. مرکز علمی حلّه طی یک قرن توانست علمای برجسته ای تربیت کند. مؤسّس مرکز علمی حلّه، شيخ ابوعبدالله فخرالدين محمد بن منصور (م 598 ق) عجلى حـلـّى معروف به ابن ادريس می باشد. وی یک قرن پس از شیخ طوسی، علم فقه را وارد مرحله جدیدی کرد. پس از رحلت شیخ تا صد سال حوزه نجف و علما تحت تاثیر عظمت علمی شیخ بودند و از نقد و بررسی آرای وی اجتناب می کردند. این روند میرفت تا سنّت اجتهاد را از حوزههای علوم دینی شیعه برچیند. ابن ادریس با شجاعت علمی توانست سنّت تقلید از شیخ طوسی را شکسته و با تحریر آثاری ماندگار، چون سرائر، نهضت اصلاحی خود را پیش ببرد. او با دقت و باریک بینی، زوایای علمى دقيق فقه شيعه را تحرکی نو بخشید. این مرکز علمی گرچه عمر طولانی نداشت، ولی دارای کارنامه درخشانی در تربیت عالمان بنامی چون محقّق حلّی، علامه حلّی، ابن فهد حلّی، سیّد بن طاووس، صفی الدین حلّی، فخرالمحقّقین، شهید اول و دیگر مشاهیر می باشد. این فقهای نامدار در کنار تربیت شاگردانی فرهیخته، تالیفاتی ماندگار نیز از خود به جا گذاشتند. (و شخصیت های پرآوازه شیعه تربیت یافته این حوزه می باشند.) مرکز علمی شیعه در حلّه دورههای متفاوتی را تجربه کرده است. دوره اول مرکز علمی حلّه به دور از آشوبهای عراق مرکزی و بغداد که محل صعود و نزول قدرتهای سیاسی بود در میان هورها همّت خود را معطوف به بحثهای مدرسهای کرد. ابن ادریس بلند آوازترین فقیه قرن ششم با ایدههای نو، شجاعت علمی وصف ناپذیری به نقد سنّتهای جاری در مراکزعلمی شیعه پرداخت. ابـن ادريـس در عصر خود بزرگترین مرکز علمی شیعه را در حلّه پایه ریزی کرد. علما و مـجتهدان عرب و عجم، از دور و نزديك در حلّه تجمع می کردند و از محضرش بهره مند مى گشتند. کارنامه ابن ادریس 1. دفاع از اصل اجتهاد پیش از ابن ادریس تمامی فقیهان به مدت یک قرن دنباله روی شیخ طوسی بودند و جرات مخالفت با شیوه استنباط و فتاوای وی را نداشتند، اما ابن ادریس این سد را شکسته و فقه را وارد مرحله جدیدی نمود. به نظر محققان، بیشتر فقیهان پس از شیخ طوسی به سبب اعتماد و حسن اعتقاد به شیخ، در آرای فقهی و غیرفقهی از او پیروی می کردند؛ ازاین رو استنباط و اجتهاد در فقه شیعه رو به افول نهاد. 2. ضرورت استقلال فکری فقیه شماری معدود از فقها مانند ابن ادریس که به ضرورت استقلال فکری فقیه سخت پایبند بود، به تقلید از آرا و افکار گذشتگان خرده گرفتند و باب نقد آرای شیخ طوسی و گذشتگان را گشودند. این شیوه بر فقهای ادوار بعد هم تأثیر گذاشت و به حرکت اجتهادی در فقه شیعه جانی دوباره بخشید. 3. تامل در خبر واحد ابن ادریس عمل کردن به خبر واحد را نفی می کرد واخبار آحاد را آنگاه حجت می دانست که با ادلّه دیگر مانند کتاب، سنّت یا اجماع تأیید شود: «إنّما منعنا من القياس في الشريعة و أخبار الآحاد ـ مع تجويز العبادة (التعبّد) بهما من طريق العقول ـ لأنّ اللّٰه تعالى ما تعبّد بهما، و لا نصب دليلا عليهما، و من هذا الوجه طرحنا العمل بهما و نفينا كونهما طريقين الى التحريم و التحليل.»[2] «ما از عمل به قیاس و خبر واحد در شریعت منع شدهایم، (بعلاوه جواز عمل به قیاس و خبر واحد از باب سیره عقلاست.) زیرا خداوند متعال الزام به قیاس و خبر واحد نکرده است و همچنین قیاس و خبر واحد را طریقی برای استنباط قرار نداده است تا این دو راهی برای استنباط حلال و حرام باشند.» ابن ادریس خبر متواتر و خبر مقرون به قراین قطعی را حجت می دانسته و عمل کردن به خبر واحد را نفی می کرده است. نفی خبر واحد در بین علمای پیشین نیز رواج داشته است، مانند سید مرتضی اعلم الهدی: «قال المرتضى (قدّس سرّه): «و إنّما أردنا بهذه الإشارة أنّ أصحابنا كلّهم سلفهم و خلفهم، متقدّمهم و متأخّرهم يمنعون من العمل بأخبار الآحاد و من العمل بالقياس في الشريعة، و يعيبون أشدّ عيب على الراغب إليهما و المتعلّق في الشريعة بهما، حتى صار هذا المذهب ـ لظهوره و انتشاره ـ معلوما ضرورة منهم و غير مشكوك فيه من أقوالهم.»[3] «سید مرتضی میگوید: همه اصحاب ما از گذشتگان، آیندگان و متاخرین آنها عمل به خبر واحد و قیاس در شریعت را منع میکنند و عمل به این دو را بدترین عیب می دانند.» و نیز برخی از علمای دیگر قرن ششم، مانند ابن شهر آشوب، طَبْرِسی و ابن زهره به همین نظر قائل بودند. دوره دوم مرکز علمی حلّه مرحله دوم شکوفایی حوزه حلّه پس از فروپاشى بغداد است. در حمله هلاکوخان (656ق) عـلـمـاى بغداد و ساير شهرها به حلّه مهاجرت کردند. رونق این مرکز درعصر محقّق حلّى به اوج خود رسيد، خواجه نصيرالدين طوسى نیز در این حوزه حاضر شده است. كتاب های سرائر و شرائع، ارشاد الاذهان، تبصرة المتعلّمین، قواعدالاحکام، مختلف الشیعة و تذکرة الفقهاء در فقه، تهذیب الاصول در دانش اصول، الجوهرالنضید در منطق، خلاصةالاقوال در مباحث رجالی، کشف المراد و باب الحادی عشر در کلام از جمله تألیفات متعدد و دستاوردهای این مرکز علمی میباشد. محقّق و علامه، این دو فقیه بزرگ، میراث فقهی شیخ طوسی را که علی رغم وسعت و غنای فرهنگی خود، پراکنده و فاقد انسجام بود و بسیاری از عناصر زنده که شیخ از فقه سنی به فقه شیعی منتقل ساخته بود، هنوز در این سیستم جدید هضم نشده و جانیفتاده بود، به شکلی اصولی و نظمی جدید، مدوّن و مرتب کردند. این ویژگی را به خصوص در کتاب های محقّق از جمله شرائع، معتبر، مختصرالنافع و نکت النهایـه به خوبی می توان مشاهده کرد.[4] نوآوری های علمی ـ پژوهشی مرکز علمی حله توانست علوم اسلامی خاصه علم فقه را وارد مرحله جدیدی سازد. 1. احیای روح تحقیق و نقد چنانکه گفته شد، ابن ادریس رویکرد مقلّدانه صد ساله به آثار شیخ را پایان داد و با نگاه نقّادانه فقه را وارد مرحله جدیدی کرد، شهرت ابن ادریس بیشتر به سبب انتقادهای صریح او از شیخ طوسی است. وی بر لزوم تقلید نکردن از بزرگان و اهتمام در نقد آرای فقهای بزرگ، مایه های پیشرفت و تکامل دانش فقه را فراهم کرد. احیای روح تحقیق و انتقاد از آرای فقهی بزرگان یکی از کارکردهای مثبت حوزه علمی حلّه به شمار می رود.مخالفت ابن ادریس با حجّیت خبر واحد از موارد صریح مخالفت او با شیخ طوسی میباشد. 2. نگاه نو به علم الحدیث سید جمال الدین احمدبن موسی بن طاووس (متوفی ۶۷۳)، نگاه نو به علم الحدیث را بارور کرد، وی طرح تقسیم بندی احادیث از نظر سند به چهار قسم صحیح، موثّق، حسن و ضعیف را در تحقیقات فقهی مطرح کرد. مکتب حلّه در این زمینه آثار ماندگار رجالی از ابن طاووس، علامه حلّی و ابن داوود حلّی در کارنامه خود دارد. 3. سبک نوین در فقه ارائه سبک نوین حدیثی ـ فتوایی در تدوین و تدریس فقه، در این مدرسه فقهی ایجاد شد. در عصر حضور امامان تا نخستین دهه های دوران غیبت، کتاب های فقهی شیعه مانند آثار کلینی، محمدبن علی بن بابویه و پدرش علی بن حسین بن بابویه بیشتر حاوی احادیث بود و تدوین کنندگان این کتاب ها ـ که اصحاب حدیث خوانده می شوند ـ متن احادیث را به عنوان فتوای فقهی خود عرضه می کردند؛ در مقابل آنها، فقیهانی چون ابن جُنید اسکافی (قرن چهارم)، شیخ مفید (متوفی413)، سید مرتضی (متوفی436) و شیخ طوسی (متوفی461) کتابهایی مختص فتوا در موضوعات مختلف نوشتند، اما محقّق حلّی (متوفی 676) با درآمیختن احادیث و فتوا این دو را در کنار هم و به سبک تلفیقی ارائه و دریچه ای نو در فقه را گشود. 4. تقسیم بندی ابواب فقه تا قبل از محقّق حلّی آثار منتشرشده فقهی از انسجام موضوعی برخوردار نبودند. محقّق حلّی تقسیم بندی نوینی از ابواب فقه انجام داد و آن را به چهار بخش عبادات، احکام، عقود و ایقاعات دسته بندی کرد.[5] 5. تکامل فقه تفریعی علامه حلّی از دانش آموختگان مکتب حلّه است. او توانست با پیروی از روش فقهی شیخ طوسی و محقّق حلّی، فقه تفریعی را با توجه به موضوع بندی محقّق حلّی و با بهره گیری از تسلط خود بر قواعد فقهی کمال بخشد. علامه با تدوین آثاری چون تذکرهالفقهاء، مختلف الشیعـه، تهذیب الوصول و کتاب نهج الوصول الی علم الاصول در اعتلای فقه و اصول گام های بلندی بردارد. 6. رسمیت یافتن شیعه تربیت یافتدگان مکتب حلّه علاوه بر آموزش و پژوهش و تقویت بنیادهای علمی تشیع، با ورود به صحنه اجتماعی و سیاسی گام های بلندی در جهت تقویت شیعیان برداشتند. مغولان در قرن هفتم بر جهان اسلام حاکمیت یافتند. آنها تعصبی بردین و مذهب خاصی نداشتند، همین مسئله فرصت مناسبی برای ظهور و بروز شیعیان فراهم آورد. حضور خواجه نصیرالدین طوسی و عده دیگر از شیعیان در دستگاه مغولان، موجبات تقویت تشیع را فراهم آورد. اختصاص موقوفاتی برای علمای شیعه و نیز معافیت آنها از مالیات موجب تقویت و رشد شیعه گردید. بعد از اینکه غازان خان به اسلام روی آورد، سلطان الجایتو که دارای شخصیت متزلزلی بود، چند بار مذهب خود را عوض کرد. او هنگام بازدید از عتبات، با هدایت دستهای از مشاوران شیعه مذهب خود با علامه حلّی دیدار کرد. در مباحثاتی که سلطان با علامه حلّی داشت، وی به مذهب شیعه گروید و دستور داد که سکه و خطبه به نام شیعه زده شود. علامه حلّی از این پس همراه سلطان شد و مدرسه سیاری را راه اندازی نمود. رکود و افول حوزه حله با سقوط ایلخانان در قرن هشتم، عصر رویارویی ملوک الطوایفی در منطقه آغاز شد. عراق به دست خاندان جلایر افتاد، ظهور تیموریان و درگیری با ملوک الطوایف، ناامنی منطقهای را تجدید کرد. به سبب درگیری های سختی که بین آل جلایر و قره قویونلوها در قرن نهم در منطقه به وجود آمد، علماء از حلّه به نجف مهاجرت کردند. سیدمحمدبن فلاح مشعشع، دولت مشعشعین را تشکیل داد. او درس خوانده حوزه حلّه و شاگرد ابن فهد حلّی بود که ادعای مهدویت داشت. مشعشین بر حلّه استیلا یافتند. با روی کار آمدن آق قویونلوها و تسلّط آنها بر آسیای صغیر، آنها با مشعشین درگیر شدند، در این رویارویی شهر حلّه نا امن گردید و دیگر جایی برای مرکزی علمی نبود. ------- [1]. (فیض، علیرضا، ویژگیهای اجتهاد و فقه پویا، ص 59.) [2]. (حلّى، ابن ادريس، محمد بن منصور بن احمد، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج 1، ص20). [3]. ( همان، ص 20). [4]. (فیض علیرضا، مبادی فقه و اصول، ج 1، ص 136- 135). [5]. (. فیض، علیرضا، ویژگیهای اجتهاد و فقه پویا،، ص 60).
|