|
سخن نخست
* مدیر مسئول انسان و مدنیت خداوند متعال آدمی را مدنی الطبع آفریده است. طبیعتی که انسان را به زندگیِ زوجیّت در مقیاس کوچک و زندگی در جمع، در دایره وسیع تر سوق می دهد. این طبیعت، با زندگی فردی سازگار نبوده و با انزوا گری و گوشه گیری، سرِ سازش ندارد. زوایای نگاه آدمی را فراتر از خودیت و خودبینی می داند و از خود پسندی و خود آرایی، گریزان است. وحدت را صرفاً در ذاتِ حق و خود را به روابط با جامعه و دیگران، نیازمند می بیند. این، حقیقتِ خلقتِ آدمیان است. کمال و ماندگاری این خلقت در نشأی دنیا نیز زیر سایه همین دوئیت معنا پیدا می کند. حتی نهادِ بقیّه مخلوقات هم بر این اساس شکل گرفته است. لذا این جهتِ وجودیِ موجودات به ویژه انسان، غالباً بر کسی پوشیده نیست و هر فرد به فراخور توان و درکِ خویش ـ ثبوتاً و اثباتاً ـ از آن مطّلع و بهره مند است. به واقع، کششِ نیروی درونیِ انسان به نوع گرایی و جمع پذیری، تکمیل فرآیندی است که بشر برای حیاتِ خود و رسیدن به کمالاتِ مادی و معنوی، بدان نیازمند است. بی تردید اگر زندگیِ اجتماعی و عقولِ جمعی در کنارهم قرار نمی گرفت، بشر توفیق چندانی در زندگانی نداشت و ناکام، بازمانده و سرخورده در دنیا رحل اقامت می گزید؛ اما الگویِ نقشه های زندگیِ بشرِ دیروز و امروز، پیشرفت های دنیوی و سعات اُخروی را رقم زد تا انسان به بخشی از حقیقتِ وجودیِ خود دست یابد و زمینه ساز مهندسیِ برنامه های حیات اجتماعی و تعالی، تکامل و تعاملِ بین اقوام، اصناف و ملل باشد. بنابراین، تمدن پذیری و مدنیّت فطریِ انسان، سنگ بنایِ مقاصدِ متعالی در زندگیِ دنیایی و جاودانگی عُقبایی است. لازمه ی نیل به این اهداف، ایجاد زمینه های مناسب و پرورش هنجارهای لازم در افراد و اشخاص است. افرادی که موجباتِ دوام و بقای جامعه را فراهم می آورند. با این وصف، اگر چه همین افرد و اشخاص، ساختار اولیه اجتماع را تشکیل می دهند؛ اما زندگی در جامعه و به صورت جمعی و حضور و بُروزِ در آن، اقتضائات، شرایط و ضوابطی دارد. جامعه، دارای سلایق، خواسته ها و نیازهای متعدّد، متکثّـر و متفاوتی است. این تفاوت ها به همراه انگیزه های مادی و منافعِ شخصی صرف، بستر های آماده ای هستند تا فردگرایی و گریز از روحِ تعاون، همراهی و همدلیِ جمعی، تحت عنوانِ مقولات ارزشی مورد اقبال قرارگرفته و رشد نمایند و در ادامه، عوارض نامطلوب و ناهنجاریهای خسارت باری را در جامعه از سویی، و در زندگی فردی و شخصی از سوی دیگر، پدید آورند. لازم است برای حرکت های رو به جلو در جامعه، یک سلسله برنامه های منسجم و کارشناسی شده مهیا گردد تا هم تضمینی برای تعامل و تعاطفِ هر چه بیشترِ آحادِ جامعه با یکدیگر باشد و هم باعث ساماندهی و مدیریت پایدار، صحیح و سالم بر منابع اجتماعی، فکری و فرهنگی گردد. ضرورت گفت و گو یکی از عناصر و نمادهای مهم در جامعه ی توسعه یافته، رواجِ مقوله «گفت و گو» در آن جامعه است. گفت و گو در ابعاد و اندازه های مختلف و متنوّع. گفت و گو در سطح همگانی و در بین اقشار مختلف مردم. گفت و گو در عرصه ی ملی و بین المللی. گفت و گو در عرصه ی دینی و دنیایی. گفت و گو با عقاید و ادیان مخالف به صورت فرد با فرد یا جامعه با جامعه با اعتقادات و مذاهب گوناگون. خلاصه آن که: نمایشِ گفت و گو به عنوان یک فرهنگِ عمومی و الگوی ممتاز در تعاملات و تبادلات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... . بار این «گفت و گو» تعامل و تفاهم، و پیام آوری آن: ارتباط صمیمی، دوستانه و مخلصانه ی افراد، ادیان و تمدن های مختلف با یکدیگر است. همانطور که خاستگاه «گفت و گو» هم غالباً تخالفات و تعارضات در موضوعات گوناگونِ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است. گفت و گو نه تنها یک راه حلِ اساسی بلکه یک گفتمان برتر محسوب می شود. با تکیه بر این گفتمان، صلح و آرامش در جامعه و در سطح بین الملل پدید خواهد آمد و دنیا، روی خوش به همنوعان خود نشان خواهد داد و جنگ و خونریزی، جنایت و خیانت به نازل ترین سطح خود کاهش خواهد یافت. بنابر این، گفت و گو قویترین و مؤثرترین عامل در ایجاد روابط و تعاملات فراگیر در جامعه است. رواج فرهنگِ گفت و گو در سطح جامعه نشان دهنده ی بلوغ فکری و فرهنگی آن جامعه است. در مقابل، عدمِ اهتمام مردمِ جامعه به مقوله گفت و گو، معادلات اجتماعیِ آن جامعه را به هم می ریزد واختلافات و تشنجات را دامن می زند. بسیاری از کینه ها و دشمنی ها با نبود گفت و گوی دو جانبه یا چند جانبه افروخته می مانند و درمانی به جز مذاکره طرفینی و رفع سوء تفاهمات و حل مشکلات در سایه گفت و گو، ندارند. اذعان این مطلب دور از واقعیت نیست که: اگر مردم جامعه ای خواهان اعتدال در زندگی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، علمی و حتی اقتصادی باشند، راه رسیدن به آن، احیای منطق گفت و گوست. با منطق گفت و گو سخت ترین مشکلاتِ عرصه های اجتماعی و سیاسی حل خواهد شد و دامن جامعه از آلودگی به حقد، کینه و نزاعات، پاک خواهد گشت. این همه و بسیاری از مسایل دیگر که در این مقال بدان پرداخته نشده است، با منطق «گفت و گو» راه پُر فراز و نشیب خود را به مسیر هموار بدل خواهد نمود. آنچه به نظر رسید، کلماتی چند ناظر به بُعد جامعه شناختی موضوع «گفت و گو» بوده است؛ اما از منظر اسلام، دلایل، آیات و روایات زیادی بر این موضوع گواه بوده و بر آن سفارش و تأکید شده که ما به جهت اجمالگویی در این مختصر، از آن صـرف نظر می کنیم و خوانندگان گرامی را به مقالات مندرج در نشریه ارجاع می دهیم. لیکن نکته ای که یادآوری آن ضروری به نظر می رسد این است که: مقوله ی «گفت و گو» یک فکر اصیل اسلامی است. از نظر قرآن کریم خشونت های مذهبی و ستیزهجویی های اعتقادی و کینه توزی و دشمنی نسبت به پیروان ادیان دیگر، ناروا و ممنوع است تا چه رسد به درون مذهب و مکتب و نسبت به اشخاصِ خودی و افراد هم مسلک وهمآیین. به هر حال، تاریخ اسلام و گفت و گوی پیامبر رحمت(ص) با مشرکان و اهل کتاب و اقوام و قبایل مختلف، و همچنین گفت و گوهای علمی و عقیدتی امامان معصوم(ع) با شخصیت های مذهبی و اندیشمندان آن دوره، گواه روشنی بر مدعاست. علیرغم تبلیغات وسیع و پُر دامنه علیه مسلمانان نسبت به خشونتگری در اسلام، پارهای از نویسندگانِ متفکر و منصفِ غربی؛ مانند گوستاو لوبون، بر تساهل مذهبی اسلام نسبت به مذاهب دیگر اذعان نموده و میگویند: «تساهل مذهبی اسلام نسبت به مذهب یهود و نصاری... ، خیلی به ندرت میتوان در مذاهب دیگر مشاهده نمود».[1] ایشان معتقد است: «اخلاق مسلمانان صدر اسلام از اخلاق امتهای روی زمین و بخصوص ملتهای نصرانی بهطور نمایانی بهتر و برتر بوده است. آنان در عدالت، میانهروی، مهربانی، گذشت، وفای به عهد و بلندهمتی مشهور و معروف بودند و رفتارشان با دیگر ملتهای اروپایی، بخصوص آنهایی که در زمان جنگهای صلیبی بودند، متفاوت بود».[2] همانطور که اشاره رفت، شواهد فراوانی از آموزههای مکتب اسلام را میتوان بر تعامل افراد بشر و گفت و گوی مِلَل و نِحَل با یکدیگر، برشمرد که این مَقال را مَجال پرداختن بیشتر به آن نیست. در خاتمه با توجه به نگاهِ موضوع محوریِ نشریه «صفیر حیات»، شماره جدید این نشریه نیز به ابعاد مختلف موضوع «گفت و گو» پرداخته است. مقالات ارائه شده در این شماره با طرح مسأله «گفت و گو» و اهمیت و کاربرد آن در جوامع امروزی، موانع موجود در پیشِ روی این موضوع را بررسی نموده و با بر شمردنِ فرآیند تقویت، توسعه و تکامل آن، راهکارهای مناسبی را پیرامون این موضوع، مطرح کرده اند. امید آنکه مورد توجه خوانندگان محترم قرار گیرد. انشاء الله. ----------- پانوشت ها: [1]. گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ج 4، ص 148. [2]. به نقل از: دکتر محمد رحیم عیوضی، راهکارهای مناسب در عرصه گفت و گوي تمدنها، چیستی گفت و گوی تمدنها، ص 351.
|