|
بررسی ابعاد گفتگو با تأکید بر سنت گفتگو در مکتب امام رضا (ع)
* علی اله بداشتی (استاد دانشگاه قم) مقدمه: گفتگو در تاریخ انسان از سنت های انبیای عظام به ویژه رسول گرامی اسلام است که در سیره ائمه هدی(ع) به عنوان یک سنت حسنه نبوی ادامه یافته است و امام رضا(ع) نیز در این راستا از ابزار گفتگو برای پیشبرد اهداف الهی خویش بهره برده است. در زمان ما یکی از ضرورتهای زندگی اجتماعی گشودن باب گفتگو در داخل (گفتگوی گروهای مختلف سیاسی و مذهبی) و خارج (گفتگو با ادیان و مذاهب، ملتها و تمدن های مختلف جهان) است در اهمیت این مساله در جهان امروز همین بس که سازمان ملل متحد سال 2001 را به پیشنهاد رئیس جمهور وقت ایران جناب حجة الاسلام والمسلمین خاتمی سال گفتگوی تمدنها نامید و در سال 1377 مرکز بین المللی گفتگوی تمدنها در ایران تأسیس شد. در این باره چند مساله باید مورد بحث قرار گیرد. 1. مشروعیت گفتگو 2. اهداف گفتگو 3. روش گفتگو 4. طرف های گفتگو و مذاکره 5. اصول گفتگو 6. موانع گفتگو 1. مشروعیت گفتگو در کتاب و سنت 1ـ1. در قرآن مشروعیت این مساله را خدای سبحان در قرآن کریم امضا کرده است. الف: در شیوه ی زندگی اجتماعی مؤمنان می فرماید: ﴿وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ﴾[1] ب: به پیامبر گرامی اسلام می فرماید در مسائل اجتماعی مهم مانند چگونگی برخورد با دشمنان، با اصحاب و یاوران خودت گفتگو کن پس از آنکه تصمیم گرفتی کار را به خدا واگذار کن و با استواری عمل کن. ﴿وَ شَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللهِ﴾[2] ج: در سوره انفال که یکی از سوره های مهم قرآن در بحث جنگ با کافران سرکش و ظالم قریش است، پس از آنکه قرآن دستور به آمادگی مسلمانان از جهت عِدّه و عُدّه می دهد و می فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُمْ...» خودتان را برای مقابله با دشمن هرچه توانستید، از نیرو و اسب های بسته آماده کنید تا دشمنان خدا و خودتان را بترسانید در آیه بعد می فرماید: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» اگر [دشمنان] آمادگی داشتند که با تو صلح کنند تو نیز به آنان تمایل نشان بده و بر خدا توکل کن که او شنوای داناست.[3] از این دو آیه شریفه 60 و 61 انفال فهمیده می شود که مسلمانان در عین حال که باید تجهیزات نظامی برای مقابله با دشمنان معین و نا معین آماده کنند، اما بدانند که جنگ هدف نیست و وسیله برای رسیدن به اهداف یعنی گسترش توحید و عدالت در جهان است و اگر این مساله با صلح و گفتگو ممکن شد باید آن را انتخاب و نتیجه را به خدا واگذار کرد (وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ). و موارد دیگر در قرآن که پیامبر گرامی اسلام را مأمور می کند که با حکمت (سخنان حکیمانه) و پند نیکو و مجادله احسن (یعنی مناظره و گفتگو با رعایت اصول اخلاقی برای درهم شکستن مواضع خصم) دعوت به حق بکند.[4] 1 ـ 2. سیره عملی پیامبر(ص) روش آن پیامبر(ص) در برخورد با رهبران آن روز جهان و حتی دشمنان حربی دلیل بر مشروعیت گفتگو برای رسیدن به اهداف الهی است. پیامبرگرامی اسلام به سران کشورهای غیر اسلامی و روسای قبایل و شخصیت های برجسته آن روز اعم از مسیحی، یهودی، زرتشتی و... با ارسال نامه هایی، باب دعوت برای پذیرش اسلام را باز کرد. اکنون 185 نامه از متون نامه های پیامبر که برای دعوت یا پیمان نوشته شده در تاریخ ثبت شده است. در این میان تنها خسرو پرویز ساسانی بود که به نامه پیامبر(ص) بی اعتنایی و جسارت کرد و ثمره آن جنگ اعراب با ایران آن روز و شکست ایرانیان و نابودی حکومت ساسانی و پیروزی مسلمانان شد.[5] اما در مقابل، برخی رهبران که اسلام را پذیرفتند یا هیأت هایی برای گفتگو با پیامبر گرامی اسلام فرستادند و حقانیت اسلام را دریافتند و پذیرفتند حکومتشان باقی ماند. 1 ـ 3. سیره ائمه(ع) امیرمؤمنان(ع) برای گرفتن حق خویش (ولایت بر حکومت جامعه اسلامی آن روز) با مخالفان گفتگو کرد و در زمان سه خلیفه اول که حق او را ستاندند دست به شمشیر نبرد حتی با کسانیکه با او به جنگ برخواسته بودند یعنی ناکثین و قاسطین و مارقین بارها خودش یا اصحابش مانند ابن عباس و دیگران را برای گفتگو فرستاد و به معاویه چندین نامه نوشت تا از جنگ بین مسلمانان پرهیز کند.[6] و در نامه حکومتی اش به مالک اشتر وی را از خون ریزی بر حذر می دارد[7] امام حسن مجتبی(ع) با آنکه به علم امامت می دانست معاویه به آنچه می گوید وفادار نمی ماند و نقض عهد می کند اما به حسب ظاهر پیشنهاد صلح می دهد و ورقه سفید می فرستد تا امام حسن مجتبی(ع) مفاد صلح نامه را تنظیم کند. امام صلح را می پذیرد تا از خونریزی و جنگ بین مسلمانان جلوگیری شود. نتیجه آنکه گفتگو با مخالفان حتی دشمان حربی در جایی که دشمن آماده گفتگو باشد یک دستور الهی و سنت حسنه نبوی و علوی است. امام رضا(ع) هم بر اساس این سنت آنگاه که حسب ظاهر قدرت دوم حکومت مسلمانان در عصر خویش است، با سران ادیان و مذاهب گفتگو می کند و تلاش می کند حق و برتر بودن مکتب فکری اش را با سخنان حکیمانه و اندرز و مجادله احسن به اثبات برساند و با این عمل خویش مشروعیت گفتگو را به اثبات می رساند.[8] 2. اهداف گفتگو گفتگو می تواند اهداف و انگیزه های مختلف داشته باشد: 2 ـ 1. از مهم ترین اهداف گفتگو در سنت الهی گسترش توحید است. خدای سبحان از پیامبرش می خواهد تا اهل کتاب را دعوت به توحید نماید: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَ بَيْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ...﴾[9] ای اهل کتاب بیایید بر کلمه مشترکی که بین ما و شماست [گرد هم آییم] و آن اینکه جز خدا را نپرستیم. 2 ـ 2. گفتگو می تواند برای رسیدن به صلح جامع بین ملت ها و زندگی مسالمت آمیز همراه با احترام متقابل باشد. 2 ـ 3. گفتگو می تواند برای توسعه فرهنگ انسانی، ارزش های مشترک اخلاقی، مبارزه با مفاسد اجتماعی، توسعه عدالت جهانی و... باشد. پس، محورهای پرشماری می تواند زمینه گفتگو بین پیروان ادیان و مذاهب و گروه های مختلف اعتقادی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... باشد. تا بر اساس گفتگو دیدگاه مشترک در مسائل مشخص شده و بر آنها تأکید گردد و محور تعامل بین افراد و جوامع قرار گیرد و زندگی اجتماعی با احترام و آرامش بیشتری به پیش برود. 2 ـ 4. گفتگو می تواند برای تبیین حق و هدایت و گاه برای اتمام حجت باشد که نمونه های آن را در سیره انبیاء و ائمه هدی و امام هشتم(ع) می بینیم که در سطور آینده با تفصیل بیشتر بررسی می شود. نکته دیگر اینکه آیا در گفتگو باید یقین داشته باشیم که به نتیجه مورد انتظار می رسیم یا ظن قوی بر حصول اهداف مورد نظر داشته باشیم؛ اگر برای اتمام حجت و روشن شدن افکار دیگران هم باشد عقلا، گفتگو را پسندیده و هدف از آن حاصل است. البته در جایی که هیچیک از اهداف فوق و یا هدف عقلانی دیگر حاصل نشود گفتگو امر بیهوده ای خواهد بود اما وقتی یکی از اهداف فوق حاصل شود عقل و شرع حکم به گفتگو می کند. 3. روش های گفتگو گفتگو می تواند به صورت مناظره چهره به چهره یا مکاتبه نوشتاری باشد مانند گفتگوی کتبی علامه شرف الدین با یکی از علمای بزرگ جامعة الازهر مصر در عصر خویش، سلیم البشری، که مجموعا 112 گفتگو است که ظرف 4 سال در سال های 1329 ـ 1333 انجام شده و در کتاب با ارزش المراجعات گرد آمده است. مکاتبه ی آیة الله العظمی بروجردی با شیخ عبدالمجید سلیم و شیخ محمود شلتوت[10] از علمای بزرگ الازهر و مانند آن از این قبیل می باشد. هدف از گفتگو در درجه اول باید برای بیان حقیقت و تلاش برای رسیدن به حق باشد، و طرفین گفتگو باید برای اعتلای کلمه حق تلاش نمایند. چنانکه حامد حفنی داود در مقدمه خویش بر المراجعات می نویسد: ارزش و اهمیت گفتگوی شیخ سلیم البشری و سید شرف الدین در این است که از سفسطه به دور بوده و طرفین با اخلاص تمام برای رسیدن به حقیقت که همان حکمت جاوید است سخن گفته اند.[11] 4. طرف های گفتگو (با چه کسانی می توان گفتگو کرد) یکی از مباحث مهم در این بحث، پاسخ به این مسأله است که با چه کسانی باید گفتگو کرد آیا با سران کفر و شرک و استکبار می توان گفتگو کرد؟ یا تنها گفتگو با هم دینان و هم کیشان فکری و سیاسی جایز است؟ سنت انبیاء گذشته و پیامبر گرامی اسلام و ائمه هدی بویژه امام رضا(ع) گویای این است که برای گسترش توحید و عدالت اجتماعی و نجات انسان ها از ظلم و ستم و پاسداری از جان و مال مسلمین با هرکسی چه مؤمن و چه کافر چه مستکبر و چه غیر آن گفتگو جایز است. خدای سبحان به حضرت موسی(ع) می فرماید: ﴿اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى؛ فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَى أَنْ تَزَکَّى﴾[12] و حضرت ابراهیم با پادشاه عصرش (نمرود) در باره ربوبیت خدا مجادله احسن انجام داد.[13] و گفتگوهای دیگر انبیاء با مردم عصرشان به امید آنکه توحید را بپذیرند و هدایت شوند. گرچه بسیاری از متکبران به دعوت انبیاء گردن ننهادند اما حجت بر آنها تمام شد. پیامبر اکرم(ص) با مشرکان، یهودیان، مسیحیان و رهبران ملل آن روز که مشرک یا اهل کتاب بودند گفتگوهای بسیاری انجام داد و برخی از رهبران جسورانه برخورد کردند و برخی دیگر در مقابل حق خاضع بودند اما پیامبر به تکلیف الهی خویش عمل کرد.[14] امام علی(ع) به عنوان حاکم جامعه اسلامی با پیمان شکنان و معاویه متجاوز و سرکش و خوارج بسیار گفتگو کرد تا شاید به حق برگردند و کار به جنگ نکشد.[15] امام صادق(ع) با مخالفان فکری عصرش با کمال گشاده رویی گقتگو کرد. یکی از آنها مردی شامی است که امامت آن حضرت را قبول نداشت و حضرت به چند تن از اصحابش مانند حمران بن اعین و محمد بن نعمان و هشام بن سالم و هشام بن حکم امر فرمود تا با او گفتگو کنند.[16] نتیجه آنکه گفتگو اختصاص به مومنان و جامعه ایمانی ندارد، با هرکس و هر ملت و گروهی خواه مؤمن باشند یا کافر و مشرک، خواه ظالم باشند یا مظلوم برای اهداف و مصالحی که با گفتگو می تواند به دست آید یا احتمال حصولش هست جایز است. بنابر این هیچگاه از گفتگو کردن نباید ناامید شد. 5. اصول گفتگو 5 ـ 1. صداقت: مهم ترین چیزی که یک گفتگو را به ثمر می رساند صادقانه سخن گفتن طرفین است خواه طرفین دو فرد باشند یا دو گروه، دو ملت و مذهب. 5 ـ 2. عدالت: در گفتگو، طرفین ضمن جلب منافع خویش نباید در پی اضرار طرف مقابل باشند بلکه هدف این باشد که بر اساس عدل هر یک به منافع خویش نایل آیند. 5 ـ 3. اعتماد سازی: در گفتگو، طرفین باید نسبت به یکدیگر اعتماد کنند و مطمئن باشند که طرف مقابل در پی خدعه و فریب او نیست. 5 ـ 4. تأکید بر اصول مشترک: طرفینِ گفتگو باید از اصول مشترک، گفتگو را آغاز و با تأکید بر مشترکات، در پی حل مسائل اختلافی باشند. 5 ـ 5. پرهیز از مغالطات منطقی: طرفین گفتگو گرچه ممکن است ناخواسته وارد مغالطات لفظی یا معنوی شوند اما مغالطه عمدی برای رسیدن به هدف شایسته نیست.[17] 5 ـ 6. رعایت آداب سخن گفتن و حفظ احترام طرف مقابل: طرفین گفتگو باید با ادب و احترام با یکدیگر سخن بگویند همان گونه که امام رضا(ع) در مناظراتش در عین استدلال محکم و نقض مواضع فکری مخالفان و صاحبان ادیان و مذاهب مختلف با ادب و احترام با آنان برخورد می کرد. 6. موانع گفتگو برخی از ناهنجاریهای اخلاقی و عصبیت های قومی و مانند آنها مانع تعامل سازنده و گفتگو است مانند: 6 ـ 1. خود بزرگ بینی و خود پسندی: کسی که خودش را برتر از دیگران می بیند و به تعبیر اخلاقی متکبر است و تنها دلباخته افکار و آرای خویشتن است و دیگران در نزد او کوچک و حقیر هستند حاضر به گفتگو با دیگران نیست. 6 ـ 2. عدم اعتماد: همانگونه که اعتماد لازمه گفتگو است عدم اعتماد مانع از شکل گیری گفتگو است. 6 ـ 3. توهم فریبکاری: کسی که تنها خودش را صادق و دیگران را فریبکار و نیرنگ باز می داند نمی تواند با دیگران گفتگو کند. 6 ـ 4. مغالطه کاری: مجادله در گفتگو جایز است اما مغالطه جایز نیست. قرآن کریم مجادله احسن را جایز می داند: ﴿وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾ 6 ـ 5. عصبیت های قومی، ملی، مذهبی، یکی از موانع گفتگوی بین الاذهانی و بین گروه های سیاسی، مذهبی و بین ملت ها و فرهنگ عصبیت های ناشی از ملیت و قومیت، انحصار گرایی در حقانیت اندیشه و معرفت دینی و مانند آنها است. این امور مانع تحقق اصل گفتگو یا گفتگوی سازنده هستند. بررسی برخی گفتگوهای امام هشتم به عنوان مجادله احسن اما رضا(ع) چند گفتگوی مهم با رهبران ادیان و مذاهب دارد مانند: 1. گفتگو با جاثلیق (رئیس اسقف های مسیحی عصر خویش) 2. گفتگو با رأس الجالوت دانشمند بزرگ یهودی 3. گفتگو با هربز اکبر بزرگ زرتشتیان 4. گفتگو با سلیمان مروزی متکلم مشهور خراسان 5. گفتگو با عمران صابی از دانشمندان صائبی مذهب آن زمان 6. گفتگو با علی بن محمد بن جهم از متکلمان. گفتنی است که قرن سوم هجری در جهان اسلام بویژه در زمان مأمون تا واثق (198 ـ 232) از نظر رواج اندیشه های کلامی و فلسفی ویژگی خاصی دارد، مسلمانان با اندیشه های گوناگون فلسفی جهان آن روز آشنا شدند. بیت الحکمه مأمور ترجمه کتاب های علمی و فلسفی از ایران و یونان و سایر مراکز علمی جهان بود. متکلمان مسلمان معتزلی که به عقل گرایی شهرت دارند دوران طلایی خویش را سپری می کردند و متکلمان برجسته ای داشتند[18] مأمون نیز خودش گرایش به معتزله داشت. بدیهی است که امام رضا(ع) می بایست با سلاح اندیشه در این میدان حاضر می شد در اینجا به بررسی گفتگوی امام رضا(ع) با برخی متکلمان نامبرده می پردازیم. اولاً با ادب و احترام با آنان برخورد می کرد و از تحقیر و توهین افراد گرچه مخالف عقیده آنان بود پرهیز می کرد. ثانیاً با هریک از ارباب مذاهب بر اساس مسلمات و اعتقادات پذیرفته شده و کتب های پذیرفته شده ی خودشان بحث می کرد با مسیحیان با استناد به اناجیل اربعه، با یهودیان با تکیه بر تورات و با سلیمان مروزی، متکلم، با تکیه بر اصول پذیرفته شده خودش سخن را آغاز می کرد و در نهایت طرف را مجاب می ساخت که عقیده او باطل است. مثلاً وقتی امام رضا(ع) در مجلس مأمون برای گفتگو با جاثلیق (عالم نصرانی) حاضر می شود جاثلیق می گوید: چگونه گفتگو کنم با کسی که بر اساس کتابی استدلال می کند که من آن کتاب را قبول ندارم و از پیامبری سخن می گوید که به او ایمان ندارم؟! امام رضا(ع) پاسخ داد: ای نصرانی! اگر با تو با انجیل محاجه و گفتگو کنم می پذیری؟! جاثلیق گفت: چگونه نپذیرم! امام بر این اساس گفتگو را به پیش بردند و در نهایت جاثلیق با استدلال های محکم امام رضا(ع) ملزم شد سخنان حضرت را در اثبات نبوت پیامبر گرامی اسلام بپذیرد. به همین ترتیب حضرت با عالمان سایر ادیان و مذاهب گفتگو را پیش برد و بر همه آنها فائق آمد. نتیجه: حاصل سخن آنکه گفتگو امری میمون و مبارک است و اسلام با قدرت استدلال می تواند پاسخگوی ملل دیگر باشد اما آنچه در گفتگو مهم است: اولاً: بر اساس صداقت باشد؛ ثانیاً: طرفین در پی رسیدن به حق باشند مانند گفتگوی سید شرف الدین و شیخ سلیم البشری. ثالثاً: طرفین گفتگو در تخاطب، ادب را رعایت کرده و فقط ناقد اندیشه های طرف باشند نه شخصی او رابعاً: وقتی حقیقتی روشن شد، از انکار آن و مغالطه آن بپرهیزند. منابع * قرآن کریم 7. اباذری، عبدالرحیم، الامام البروجردی، تحقیق محمد جاسم ساعدی، تهران مجمع العالمی لتقریب بین المذاهب الاسلامیه، 1386 8. ابن سینا، اشارات و تنبیهات، ج 1 (منطق)، شرح خواجه نصیر طوسی، قم، نشرالبلاغه، 1375 ش 9. سبحانی جعفر، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1375 10. شرف الدین موسوی، عبد الحسین، المراجعات، تحقیق حسین الراضی، قم، موسسه دار الکتب الاسلامیه، 1429 ه، 2008 م 11. صدوق، ابوجعفر، عیون اخبار الرضا، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1404 ه 1984 م 12. عبده، محمد، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالبلاغه، 1992 م 13. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ترجمه سید هاشم رسول محلاتی، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی ---------- پانوشت ها: [1]. شوری، 38. [2]. آل عمران، 159. [3]. انفال، 61 ـ 60. [4]. نحل، 125. [5]. جعفر سبحانی، فرازهای از تاریخ پیامبر اسلام، ص 381 ـ 382. [6]. نهج البلاغه عبده نامه 28 و 30 ص 549 و 556. [7]. همان، نامه 53، ص 204. [8]. صدوق، عیون و اخبار الرضا، ج 1، ص 141 ـ 173. [9]. آل عمران، 64. [10]. عبدالرحیم اباذری، سلسة رواد التقریب الامام البروجردی، ص 114 ـ 98. [11]. شرف الدین مولوی، عبدالحسین، المراجعات، مقدمه ص خ. [12]. النازعات، 17 و 18. [13]. بقره، 285. [14]. سبحانی، پیشین، ص 381 ـ 382. [15]. نهج البلاغه عبده، ص 642 ـ 646. [16]. مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج 2 ص 272 ـ 275. [17]. ر.ک: ابن سینا اشارات و تنبیهات ج 1 (منطق) ص 313 ـ 320. [18]. صابری، حسین، تاریخ فرقی السلامی، ص 130.
|