Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: گزارش بررسی رابطه فقه و اخلاق از ديدگاه علامه طباطبايی در مؤسسه مفتاح کرامت

گزارش بررسی رابطه فقه و اخلاق از ديدگاه علامه طباطبايی در مؤسسه مفتاح کرامت

گزارش بررسی رابطه فقه و اخلاق از ديدگاه علامه طباطبايی در مؤسسه مفتاح کرامت
دکتر احمد احمدی

موسسه «مفتاح کرامت» که چند صباحي است در حوزه علميه قم آغاز به کار کرده است، مطالعه و پژوهش در قلمرو «فقه با گرايش اجتماعي ـ سياسي» به معناي گسترده آن را در در دستور کار خود قرار داده است. اين مؤسسه، فقه کارآمد را در پرتو انديشه هاي ناب بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني و شخصيت هاي برجسته ديني معاصر چون استادشهيد مطهري، شهيد بهشتي، علامه طباطبايي و شهيد سيدمحمدباقر صدر، جستجو مي کند. و بدين منظور سلسله نشست هاي علمي اي را ترتيب داده است تا افکار و انديشه هاي اين بزرگان بازشناسي گردد. نخستين جلسه علمي اين مؤسسه تحت عنوان «شهيد مطهري و جريان تکفيري» با سخنراني حجت الاسلام والمسلمين سيدجواد ورعي و دومينِ آن تحت عنوان «فقه امام خميني پس از انقلاب اسلامي»، با سخنراني حجت الاسلام والمسلمين سروش محلاتي بر گزار شده است. در سومين جلسه از سلسله نشست هاي اين موسسه، که در آبان ماه امسال و به مناسبت سالروز رحلت علامه طباطبايي برگزار شده است، مؤسسه مفتاح كرامت از حجت الاسلام والمسلمين دكتر احمد احمدي يكي از شاگردان برجسته علامه طباطبايي و از اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي دعوت كرد تا موضوع «رابطه فقه و اخلاق از ديدگاه علامه طباطبايي» را در ميان طلاب و فضلاي حوزه علميه قم به بحث بگذارد.

استاد احمدي در اين جلسه ضمن بيان شمه اي از اخلاق فردي علامه طباطبايي، به بيان رابطه فقه و اخلاق پرداخت. وي در اين باره بيان داشت:

«كانت مي گويد اخلاقي كسي است كه هيچ كاري را براي هدف انجام ندهد، چون اگر براي هدف باشد، مي شود سوداگري و تجارت ... بنا براين نظر، ديگر توريه درست نيست، دروغ مصلحت آميز خطاست و لحاظ هرگونه غرض غير از خود انجام كار، درست نيست. حتي اين سخن عيسي (عليه السلام) كه در انجيل و هم چنين در روايات ما از اميرالمؤمنين(ع) آمده كه براي ديگران دوست داشته باش، آنچه براي خود دوست داري و آنچه را كه براي خود نمي پسندي، براي ديگران هم نپسند، طبق اين نظر نمي تواند درست باشد». ايشان با ردّ نظريه کانت مي گويد: «به نظرم اساس اخلاق بايد از اينجا آغاز شود كه آدمي از يك چيزهايي خوشش مي آيد و از يك چيزهايي بدش مي آيد. از همان كودكي حتي آن اوايل كه پستان مادر را مي گيرد، معلوم است كه از اين شير لذت مي برد ولي هر چه بالاتر مي آيد از يك چيزهاي بيشتري لذت مي برد و همچنين تا مي رسد به دوران ازدواج و بچه دار شدن و امثال اينها و اين لذت ها بيشتر مي شود. از طرف ديگر از يك چيزهايي هم بدش مي آيد. يك خصلت ديگري هم در آدم هست و آن اين كه همان طور كه در روايات داريم كه خودت را جاي ديگري بگذار، اين فطري آدم است كه از رنج ديگري رنج مي برد و از اينكه ديگران لذت ببرند لذت مي برد، چرا؟ براي اينكه خودش را جاي او مي گذارد، يعني در عمل احساس مي كند كه اگر اين ضربه به من مي خورد و اگر اين بيماري را من داشتم، چه طور رنج مي بردم، يا چطور خوشم مي آمد كه كسي به عيادت من بيايد، ديگري هم همينطور است.»

دکتر احمدي در تبيين ريشه اخلاق با بيان اين که: «در واقع هر موجودي (در وهله اول انسان) از چيزي كه ما رنج مي بريم، رنج ببرد ما از رنج بردن او رنج مي بريم و هر موجودي كه مانند ما لذت ببرد ما از لذت بردن او لذت مي بريم. اين اساس محبت است كه آدم خودش را جاي ديگري بگذارد.»، اضافه کرد:

« اين يك اصل اساسي است كه پاي ما را به بيرون از شخص خودمان باز مي كند. درست است كه ظاهراً فقط من رنج يا لذت مي برم اما هر كسي هم كه مانند من باشد من خودم را جاي او مي گذارم و دوست دارم او هم مانند من باشد! در واقع مشابهت بين من و در وهله اول انسان و در مراحل بعد حيوان هايي كه در رده بالاي حيات باشند مانند گاو و شتر و…، باعث مي شود كه من با آنها همدردي كنم.».

 ايشان افزود: «اگر اينجا از خودمان بيرون رفتيم، اين سؤال پيش مي آيد كه حال هر كسي كه باعث لذت بردن من بشود، نسبت به او چطور برخورد كنيم. وقتي كسي به شما نيكي كرد آيا حق داريد به او گرايش پيدا بكنيد، در واقع حق او را ادا كنيد و بگوييد اين باعث التذاذ من شد، پس من هم يك پاداشي به او بدهم و يا او سبب ناراحتي من بود، من كيفري به او بدهم؟ در واقع از اينجا بحث كيفر و پاداش از خودم به ديگران شروع مي شود.». دکتر احمدي با بيان اين که اين همان قاعده معروف کلامي «شكر منعم واجب است» مي باشد، که يک امر اخلاقي اظهار داشت: «در حقيقت علم كلاممان هم مبتني بر يك اصل اخلاقي است، و آن اين است كه خدايي كه ما را آفريده و انعام كرده، ما بايد شكرش را به جا آوريم. پس علم كلام هم بر اخلاق مبتني است». وي افزود: «ريشه قوانين هم در اينجاست. يعني براي اينكه دعوا ها برطرف بشود قانون وضع مي كنيم، مي گوييم كه اگر كسي، كسي را آزار داد كيفر او چگونه باشد؟ آيا بگذاريم بر عهده خود شخص و يا جمع شويم و قانوني وضع كنيم كه كيفر و پاداش حد و حدودي داشته باشد. از اينجاست كه مسئله وضع قوانين پيش مي آيد يعني قانوني وضع بكنيم كه بر مسائل اساسي و مبنايي اخلاق كه در همه جا ساري و جاري است، يك حد و حدودي بزنيم... در حقيقت وضع قوانين براي همين است كه به حكم ضرورت اجتماع كه آن زيربناي اخلاق را برايش حد و مرز مشخص كنيم».

حجت الاسلام والمسلمين دکتر احمدي در تأييد نظريه خود که اخلاق زيربناي فقه و کلام مي باشد، اضافه کرد: «كمي جلو مي رويم و مي گوييم بچه اي كه هفت ساله است اگر او را بزنند ناراحت مي شود و مي آيد و زننده را مي زند او خودش مي فهمد كه طرف كار بدي كرده چون من كه خلافي نكرده ام كه مرا مي زنند، يعني تشخيص مي دهد كه يك كار خوب است و يك كار بد، كار خوب را پاداش و كار بد را كيفر مي دهند. يعني او در درون خودش وضع قانون مي كند. مي گويد نيكي را به نيكي و بدي را به بدي كيفر بده و همين طور بالا مي آيد و هرقدر عقلش بيشتر مي شود و خوب و بد را تشخيص مي دهد قدرت تمييز دارد. وقتي قدرت تمييز داشته باشد قدرت وضع قانون هم دارد، مي گويد يك سيلي برابر يك سيلي، دو سيلي برابر دو سيلي. اگر كسي بي جهت بزند جرمش بيشتر است. اگر با جهت بزند در برابر ضربه اي كه من زدم تا حدي حق دارد، اگر خشمناك نشود و عوامل ديگر تأثير نگذارد، قاعدتاً بايد مساوي عمل كند.».

دکتر احمدي در تشريح ديدگاه خود بيان داشت: «مرحوم علامه طباطبايي مي فرمايد اگر ما بخواهيم در مغرب زمين كاري كنيم بايد از طريق عرفان باشد نه از طريق فقه، با فقه ما پيشرفتي در تبليغ نداريم، همين طور هم هست شما وقتي به ديار مغرب زمين مي رويد مي بينيد، هر كس كار خودش را با نظم انجام مي دهد. به بچه از كودكي قوانين رانندگي و ديگر قوانين را ياد مي دهند. پس ما نمي توانيم در اين باره چيزي به او ياد بدهيم زيرا اخلاق اجتماعيش بهتر از ماست. فقه به معناي عام بر او حاكم نيست ولي اخلاق اجتماعي دارد، بنابراين، اخلاق يعني با هر كسي غير از خويش نيكي كردن و از رنجانيدن او پرهيز كردن، ـ كه اين هم نوعي احسان است ـ فراگيرتر از فقه به معناي امر و نهي واجب و حرام است. اگر اينطور باشد توجه مي كنيم كه اخلاق علم كلام و مسائل فقهي را هم مي گيرد. آن وقت فقه ما دو بخش پيدا خواهد كرد، يك بخش آن عبادات است كه اين هم يك زير بناي اخلاقي دارد يعني شكر منعم واجب است منتها همين منعم يك دستورهايي داده كه با تشخيص ابتدايي نمي توانيم دريابيم كه مثلاً دعا چگونه بايد باشد؟ روزه چيست؟ نماز چيست؟ به خصوص حج. اينها را دين بايد بگويد اما آن قسمت اجتماعي فقه و قانون مانند هم هستند يعني بيرون رفتن از خود، و در واقع به درد ديگران رسيدن. اگر به اين صورت پيش برويم چهرة خيلي از مسائل عوض مي شود».

ايشان ادامه دادند: «ظاهراً مرحوم آيت الله آملي فرموده بود ممكن است يك كسي به فقه عمل كند ولي بسيار غير اخلاقي و به اصطلاح بي وجدان باشد. براي مثال فرموده بود كه در بغداد يك زن و شوهر جواني مدتي بعد از ازدواجشان طلاق دادند و سه طلاقه شد، سپس آمدند يك آقاي تسبيح به دست و چند انگشتر در انگشت و ظاهر الصلاح را محلل قرار دادند به حساب اينكه مشكل سه طلاقه حل شود اما آن مرد تا آخر عمر اين زن و شوهر جوان را از يكديگر جدا نگه داشت و گفت اين زن همسر من است و طلاقش نداد. همه مي گويند اين بد است اما فقه آن را مجاز مي داند. شما همه مي گوييد بد است، وقتي مي گوييم بد است يعني به لحاظ اخلاقي بد است يعني وجدان انسان از اين رفتار آزرده مي شود.يا نقل مي كنند يكي از متدينان از راه بيع شرط ثروت هنگفتي به دست آورده بود، يعني افراد نيازمند، خانه يا ملك خود را به قيمتي كمتر از قيمت واقعي مي فروختند به شرط اينكه اگر در فلان تاريخ پول خريدار را نپرداختند خانه يا ملك از آن خريدار باشد و وقتي از پرداخت ناتوان مي شدند، خانه يا ملك از آن خريدار مي شد و او مهلت ديگري هم به فروشنده نمي داد. ما مي گوييم اين كار بد است، خلاف وجدان و اخلاق است، اما به لحاظ فقهي حلال و به لحاظ اخلاقي است كه نارواست. همچنين حضرت عباس (سلام الله عليه) در روز عاشورا رفت آب بر دارد اما به ياد لب تشن] برادر و اهل خيام افتاد آب را ريخت و تشنه برگشت، خوب اين ايثار است. همه حتي غيرمسلمانان به حضرت عباس به خاطر اين جوانمردي و ايثار ارادت مي ورزند، ايثار يعني چه؟ ايثار را جز با اخلاق مي توان توجيه كرد؟ فقه مي گويد اين كار حرام است و حفظ نفس واجب است. در روايات داريم امام باقر(ع) فرمود هر چه تير بر بدن جدم حسين(ع) وارد شده بود از پيش رو بود. براي اينكه ايشان پشت به دشمن نمي كرد! براي اينكه شجاعانه مي جنگيد. خوب آدم زره اش پشت داشته باشد كه از گزند دشمن محفوظ باشد بهتر است يا اينكه بگويد اين كار ننگ است و زشت است و من مي خواهم مردانه بجنگم، اگر زره ام پشت داشته باشد معنايش اين است كه من مي ترسم. مگر حفظ نفس مقدم بر ابراز شجاعت نيست؟ بسياري از اين شجاعت ها و اخلاق كريمه و بزرگواري ها براي همان است كه طرف يك چيزي دارد وراي دستورات فقهي. نمونه ها زياد است. در روايات تاريخي داريم كه در يكي از جنگها يك آبي را بردند براي چند نفر، نفر اول گفت به نفر بعدي بدهيد و همينطور الي آخر تا اينكه وقتي از پيش آخرين نفر برگشتند كه آب را به نفر اول بدهند ديدند همگي مرده اند! حال اين حلال است يا حرام؟ اينجاست كه اخلاق مي گويد اين كار خوب است زيرا اگر من هم باشم دوست دارم كه آب را به من بدهند ولي ايثار مي كنم و به ديگري مي دهم، اما از منظر فقه اين كار قاعدتاً حرام است چون حفظ نفس واجب است!»

دکتر احمدي در پايان نتيجه مي گيرد: «اين رابطه فقه و اخلاق است، اگر اخلاق را اساس قرار دهيم هم در مسائل اعتقادي، كلامي و هم در مباحث ديگر، ظاهر معيارها بهم مي خورد... در پايان بايد گفت آن اخلاق توحيدي علامه رضوان الله عليه بر همه اينها حاكم است و در حقيقت بايد تذكر بدهيم كه دين تنبه مي دهد به آن مسائل فطري، دين هيچ وقت نمي آيد چيزي را كه مايه آن در آدمي نيست به آدم عرضه كند. پس اخلاق فطري است و مرحوم امام(ره) همه احكام را فطري مي داند، اخلاق فطري است و بايد آن را عملي كرد. البته چنان كه گفته شد فقه هم چه عبادي و چه اجتماعي آن براساس اخلاق استوار است جاي خودش را دارد».

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org