Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: خارج فقه
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نقدی بر نظر مرحوم سبزواری
نقدی بر نظر مرحوم سبزواری
درس خارج فقه
حجت الاسلام والمسلمین فخرالدین صانعی (دامت برکاته)
کتاب الصدقة
درس 7
تاریخ: 1402/12/2

بسم الله الرحمن الرحیم و به تبارک و تعالی نستعین

«نقدی بر نظر مرحوم سبزواری»

در جلسه گذشته، گفته شد که صدقه در زمان، مکان و در مورد افرادی، افضل شمرده شده. مرحوم سبزواری در «مهذب الاحکام» -که تفسیر و رجال ایشان هم قابل استفاده است، از این جهت که به نظر می‌رسد فقه ایشان یک فقه عرفی و شبیه مکتب قم است، برخلاف فقه نجف که فقهی اصولی دارد و این خصوصیت در استدلالات ایشان پررنگ است- پس از نقل این موارد فرموده‌اند شاید بتوان از این‌ موارد تعدی کرد که صدقه اهل تقوا بر صدقه همج رعاء (افراد بی‌قید) فضیلت دارد[1].

به نظر می‌رسد که تقوا در این گونه امور و فضیلت دادن صدقه شخص متقی بر صدقه شخص بی‌قید، تناسبی با هم ندارد؛ چون اجر و ثواب در مقابل عمل است نه در برابر کمالات درونی. شخص باتقوا نزد خدا کریم‌تر و محترم‌تر است، اما این‌که در شرائط مساوی بگوییم بین افراد مساوی از حیث عمل، در تقوا تفاوت است و یک صفت درونی را موجب اجر و ثواب بیشتر بدانیم، ظاهرا درست نیست؛ چون اجر و ثواب در مقابل عمل، داده می‌شود و عمل هم یکسان است که در شرائط مساوی، انجام می‌شود درحالی که تقوا و مانند آن، از صفات کمالیه‌اند. روزه من که به خاطر بهشت یا دوری از جهنم می‌گیرم، با روزه‌ای که از ائمه اطهار(علیهم السلام) از سر معرفت خدا می‌گیرند، با هم فرق می‌کنند و تفاوتشان مسلم است، ولی بحث اصلا در ثواب روزه نیست. این‌که فرموده «لیعبدون» به معنای «لیعرفون» است، برای این است که با این عبادت، مرا می‌شناسند و اصلا بحث شناخت، عبادت و کمال، واقعا جدا، فراتر و بالاتر از ثواب و اجر می‌باشد و قابل قیاس نیستند. این ثواب و اجر برای افراد عادی در مقابل عملشان است و آدم باتقوا نزد خداوند، عزیزتر است و شخص عالم هم در مقابل انسان غیرعالم، مساوی نیست، ولی عدم تساوی، به این معنا است که کاری که شخص عالم انجام می‌دهد، با علم و شناخت است و موجب استمرار آن فعل می‌شود و این استمرار، او را به درجه قرب، نزدیک می‌سازد. مثلا امام سجاد(علیه السلام) یا حضرت علی(علیه السلام) چنان شناختی پیدا می‌کند که در عباداتش سجده‌های بسیار طولانی انجا می‌دهد ولی این از دایره بحث ثواب و اجر و مقایسه با دیگران، خارج است و قابل قیاس با اجر و ثواب نیست. این یک مرحله بسیار بالاتر است و کسی هم آن انکار نمی‌کند. عبادتی که امام سجاد(علیه السلام) انجام می‌دهد، با عبادت شخص بی‌قید، مسلما تفاوت دارد ولی این تفاوت از حیث رسیدن خود شخص به کمال و استمرار عبادت است. پس به نظر می‌رسد که قیاس اینها با هم درست نیست، چون دایره و زمینه‌هایشان از هم جداست. یکی بحث کمال انسان است و دیگری بحث اجر و ثواب و پاداش که در مقابل عمل می‌دهند. این آقا صدقه داده و آن آقا هم صدقه داده. شما می‌توانید بگویید کیفیت دادن صدقه، در اجر و ثواب، مؤثر است.

مثلا یک انسان مدبر و عاقل که می‌خواهد صدقه بدهد و امکانش هم برایش هست، اگر می‌خواهد صد میلیون تومان صدقه بدهد، این مبلغ را به عنوان سرمایه‌گذاری، در اختیار یک فقیر قرار می‌دهد که کاری را در پیش گیرد یا مثلا یک ماشین می‌خرد و با آن در اسنپ، کار می‌کند. این مسلما ثوابش بسیار بیشتر از کار کسی است که صد میلیون را تقسیم می‌کند و ماهیانه یک میلیون تومان می‌پردازد؛ چون این، هم ثواب صدقه را برده و هم باعث شده یک انسان، دچار ذل استخفاف نشود. این باز به جهت کیفیت عمل است؛ یعنی عمل، باعث می‌شود که بگویید اجر و ثوابش بیشتر شده نه این‌که ربطی به کمالات نفسانی شخص داشته باشد. بنا بر این پرداخت صدقه در شرایط مساوی از حیث افراد گیرنده و کیفیت پرداخت و به طور کلی در شرایط کاملا مساوی ثواب و اجر معیّن دارد و کمالات درونی افراد مثل تقوا نمی‌تواند منشأ استحقاق ثواب بیشتری گردد.

«افضلیت صدقه به همسایه»

زمانیات را عرض کردیم که از آنها روز عرفه، روز جمعه بود اما نسبت به افراد: در مورد همسایه، در «احکام العشره» ذکر کرده‌اند که توصیه دادن صدقه به همسایه و جار است: «محمّد بن عليّ بن الحسين بإسناده عن شعيب بن واقد [که ضعیف و غیرامامی است] عن الحسين بن زيد عن الصّادق عن آبائه عن عليّ(علیه السلام) عن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) في حديث المناهي قال: من آذى جاره حرّم اللّه عليه ريح الجنّة و مأواه جهنّم و بئس المصير [کسی که همسایه را اذیت کند، چنین مجازاتی دارد. یک‌سری روایات را در وقف هم خواندیم که حد مجاورت را مشخص کرده بود و این روایت را در آنجا هم خوانده‌ایم] و من ضيّع حقّ جاره فليس منّا و ما زال جبرئيل يوصيني بالجار حتّى ظننت أنّه سيورّثه [این قدر درباره همسایه، سفارش کرد که گمان کردیم همسایه از همسایه‌اش ارث می‌برد] و ما زال يوصيني بالمماليك حتّى ظننت أنّه سيجعل لهم وقتا إذا بلغوا ذلك الوقت أعتقوا [درباره بنده هم آنقدر سفارش کرد که گمان کردم مدتی دارد و بعد از چند وقت باید آزاد شود] و ما زال يوصيني بالسّواك حتّى ظننت أنّه سيجعله فريضة و ما زال يوصيني بقيام اللّيل حتّى ظننت أنّ خيار أمّتي لن يناموا»[2] آنقدر به شب‌زنده‌داری، توصیه کرد که گمان کردم بهترین افراد امت من دیگر نمی‌خوابند.

روایت دیگر: «محمّد بن يعقوب عن أبي عليّ الأشعريّ [که احمد بن ادریس قمی است که امامی ثقه نیز هست] عن محمّد بن‏ عبد الجبّار [که ثقه است] عن محمّد بن إسماعيل [که ثقه است] عن عبد اللّه بن عثمان [که ابوسماعیل، کنیه اوست و مهمل است و راجع به او چیزی گفته نشده] عن أبي الحسن البجليّ [که او هم مهمل است] عن عبيد اللّه الوصّافيّ [که عبیدالله بن ولید وصافی ثقه است] عن أبي جعفر(علیه السلام) قال: قال رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) ما آمن بي من بات شبعان و جاره جائع قال: و ما من أهل قرية يبيت فيهم جائع ينظر اللّه إليهم يوم القيامة»[3] یعنی خدا در قیامت به کسانی که سیر خوابیده‌اند درحالی که گرسنه در میانشان بوده است.

روایت بعدی، روایت دوم این باب است. دیروز از امام سجاد(علیه السلام) روایت شد که به خادمانش می‌فرمود روز جمعه، هر سائلی از مقابل خانه من رد شد، به او صدقه بده. گفتند: آقا، ممکن است کسی مستحق نباشد و درخواست کند. فرمود: به آنها هم بدهید، چون از آنچه بر حضرت یعقوب(علیه السلام) گذشت، می‌ترسم. وعده دادم که روایتی را که آنچه بر حضرت یعقوب(علیه السلام) وارد شده، بخوانم که در روایت این‌گونه آمده است: «عن عدّة من أصحابنا عن سهل بن زياد عن عليّ بن أسباط عن عمّه يعقوب بن سالم عن إسحاق بن عمّار عن الكاهليّ [که ظاهرا همه باید ثقه باشند] قال: سمعت أبا عبد اللّه(علیه السلام) يقول إنّ يعقوب لمّا ذهب منه بنيامين [حضرت یوسف(علیه السلام) رفته بود و بنیامین هم دستگیر شد. حضرت یعقوب(علیه السلام) به درگاه خدا عرضه داشت:] نادى يا ربّ أ ما ترحمني أذهبت عينيّ و أذهبت ابنيّ [خدایا، هم چشمانم را از دست دادم و هم پسرانم را] فأوحى اللّه تبارك و تعالى إليه: لو أمتّهما لأحييتهما لك حتّى أجمع بينك و بينهما [اگر آنها مرده باشند هم، زنده‌شان می‌کنم. صاحب «وسائل» ذیل این عبارت فرموده: «فيه دلالة على إمكان الرجعة» و از این گفتار قدسی، استفاده کرده که دلالت بر امکان رجعت می‌کند.] و لكن تذكر الشّاة الّتي ذبحتها و شويتها و أكلت [گوسفندی را به یاد ‌آور که آن را سر بریدی، کباب کردی و خوردی] و فلان إلى جانبك صائم لم تنله منها شيئا»[4] فلانی هم در کنار تو روزه داشت و گرسنه بود، ولی تو چیزی به او ندادی و این مصیبت‌ها به جهت همان رفتار است.

این روایات نگفته که همسایه‌ات فقیر بود و چیزی به او ندادی؛ چون اگر فقیر باشد، به طریق اولی باید به او داد. یا سفارشی که می‌کند، این است که حتی اذیتش نکنید و مثلا صدای تلویزیون را زیاد نکنید. اگر فقیر باشد و نداشته باشد، به طریق اولی از موارد سفارش صدقه به همسایه است.

«فضیلت صدقه بر خویشاوند»

اما در فضیلت صدقه بر رحم نسبت به غریبه: این موثقه: «محمّد بن يعقوب عن عليّ بن إبراهيم عن أبيه عن النّوفليّ عن السّكونيّ عن أبي عبد اللّه(علیه السلام) قال: سئل رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) أيّ الصّدقة أفضل قال: على ذي الرّحم الكاشح»[5] و «کاشح» به معنای کسی است که دشمنی مخفیانه با انسان می‌کند. می‌گوید حتی به خویشاوند شما که مخفیانه با شما دشمنی می‌کند هم کمک کند و صدقه‌ات را به او بده.

برخی خواسته‌اند بفرمایند «کاشح» به این جهت است که جلب محبتش بشود، اما این جلب محبت یک اثر است که کمک به افراد، از خودش به جا می‌گذارد؛ چون «القلوب مجبولة الی من أحسن الیها»[6]و این‌که روایت هم اشاره‌ای به این بحث تکوینی داشته باشد، وجهی دارد، ولی شاید روایت بخواهد بگوید حتی اگر صدقه می‌دهید و آن شخص هم با تو دشمنی می‌کند، صدقه را رها نکن. یک جمله زیبا هم جدیدا دیدم ولی گوینده‌اش را نمی‌دانم که می‌گوید: محبت و خوبی کردن به دیگران، هزینه‌ای ندارد و سخت نیست، بلکه سخت‌تر، نمک‌ناشناسی بعد از محبت است و این اهمیت دارد که اگر کسی کاری انجام می‌دهد، برای خدا انجام دهد. مرحوم عموی ما از حضرت امام (رحمة الله علیها) نقل می‌کردند که هرکاری می‌کنید، برای خدا انجام دهید. مردم خلق و ناموس خداوندند و خدا به کار تو با این نیت که برای خلق و بنده خدا کار می‌کنی، می‌نگرد. لذا کاری به بعد از آن نداشته باش که ناسپاسی می‌کنند یا نه. ناسپاسی کردن، یک رذیله اخلاقی برای آن شخص است و به شما که دست دهنده دارید و مهربانی و محبت می‌کنید، ضرر نمی‌زند. این جمله خوبی است که احساس می‌کنم صدقه علی ذی الرحم الکاشح، اشاره به این باشد که اگر خوبی می‌کنی ولی پنهانی با تو دشمنی می‌ورزد اما در روبه‌رو، خیلی خوب با تو برخورد می‌کند، باز هم به او صدقه بده. محبت و دوستی کردن و بخشش و انفاق به دیگران سخت نیست، بلکه سختی، مربوط به نمک‌ناشناسی بعد از بخشش است.  

روایت بعدی: «و بهذا الإسناد عن رسول اللّه(صلی الله علیه و آله) قال: الصّدقة بعشرة و القرض بثمانية عشر و صلة الإخوان بعشرين و صلة الرّحم بأربعة و عشرين»[7].

روایت بعدی که می‌فرماید: «و بإسناده عن شعيب بن واقد [که غیرامامی است و تضعیفش هم تصریح گردیده] عن الحسين بن زيد [ذو الدمعین که امامی و ثقه است] عن الصّادق عن آبائه(علیه السلام) عن النّبيّ(صلی الله علیه و آله) في حديث المناهي قال: و من مشى إلى ذي قرابة بنفسه و ماله ليصل رحمه [اگر خودش برای دیدن یا انفاق به خویشاوندی برود یا پولی را برای او بفرستد] أعطاه اللّه عزّ و جلّ أجر مائة شهيد [خدا اجر صد شهید را به او می‌دهد] و له بكلّ خطوة أربعون ألف حسنة و محي عنه أربعون ألف سيّئة و رفع له من الدّرجات مثل ذلك [همین اندازه که از گناهانش کنم می‌کند، به درجاتش می‌افزاید] و كان كأنّما عبد اللّه عزّ و جلّ مائة سنة صابرا محتسبا»[8] یعنی به مقدار صد سال عبادت صابرانه محاسبه می‌شود و این مقدار از ثواب و مقایسه آن با عبادت صابرانه هم دور از ذهن نیست. اینها همه برای ساختن یک جامعه همراه با آرامش، محبت و الفت بین افراد آن جامعه است. جامعه آرمانی‌ای که پیامبر اکرم و ائمه و کلیه پیامبران(علیهم السلام) آن را دنبال می‌کردند، جامعه‌ای بوده که مردم در آن با محبت با هم رفتار کنند؛ الفت در بینشان باشد و به همدیگر کمک و احتیاجات یکدیگر را رفع کنند که صدقه و روحیه کمک و گره‌گشایی از مشکلات یگران خود، باعث الفت می‌شود، نه آنچه که امروز با آن سروکار داریم.

روایت دیگر: «محمّد بن عليّ بن الحسين بإسناده عن حمّاد بن عمرو [که مهمل است] و أنس بن محمّد [که غیرامامی و ضعیف است که به ضعف او هم تصریح شده] عن أبيه عن جعفر بن محمّد عن آبائه(علیه السلام) في وصيّة النّبيّ(صلی الله علیه و آله) لعليّ(علیه السلام) [ببینید حدیث از حیث سفارش، چقدر غنی و مهم است] قال: يا عليّ الصّدقة تردّ القضاء الّذي قد أبرم إبراما [صدقه، قضا را گرچه مشخص شده باشد هم نقض می‌کند] يا عليّ صلة الرّحم تزيد في العمر [که با «عُمْر» یکی است.]

يا عليّ لا صدقة و ذو رحم محتاج [«لا صدقه» را به عدم کمال صدقه معنا کنید و الا باید گفت که نفی اصل صدقه است؛ یعنی اصلا صدقه به حساب نمی‌آید] يا عليّ لا خير في القول إلّا مع الفعل و لا في الصّدقة إلّا مع النّيّة»[9] می‌فرماید که خیری در قول نیست، مگر این‌که همراهش کار باشد. گوینده و برنامه‌ریز در همه جا هست و زیاد است، اما انجام فعل در کنارش کم است. اگر صدقه‌ای بدهید، باید با نیت تقرب باشد.

این روایت را خواندم که در ایام ماه شعبان هم طلب مغفرتی برای همه گذشتگان کرده باشیم. در بین ما اصفهانی‌ها رسم است که ماه شعبان را مخصوصا ماه خیرات می‌دانند به مزار گذشتگان، سر می‌زنند. دوستانی که در اینجا در خدمتشان بودیم را به ذهن بیاورید تا یک حمد و سوره برایشان خوانده شود، و برای والد استاد که روی این روایت در این کتاب، خط کشیده بودند و زمانی در بحث مکاسبشان راجع به صدقه، بحث کرده‌اند ولی به نظرم به جهت عبارت «لا صدقة و ذو رحم محتاج» بوده، این روایت را خط کشیده‌اند. این روایت هم به بحث ما مرتبط بود هرچند که در باب دیگری ذکر شده، اما به جهت عنوان و موضوع بحث امروز، آن را  خواندم.

«و صلّی الله علی سیدنا محمّدٍ و آله الطاهرین»

_________________

[1]. مهذب الاحکام، ج22، ص118.

[2]. وسائل الشیعه، ج12، ص127، ابواب احکام العشرة، ح5.

[3]. همان، ج12، ص129، باب 88، ح1.

[4]. همان، ص130، ح2.

[5]. همان، ج9، ص411، ابواب صدقه، باب20، ح1..   

[6]. وسائل الشیعه، ج16، ص185-184، کتاب الامر بالمعروف، باب18، ح5 و 4 (جبلت القلوب ...؛ طبعت القلوب   )

[7]. همان، ص411، ح2.

[8]. همان، ص412، ح5.

[9]. همان، ص384، باب8، ح4. 

درس بعدیدرس قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org