Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نشریه صفیر حیات
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: فقر از دیدگاه قرآن محمد جواد نجفی (عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی)

فقر از دیدگاه قرآن محمد جواد نجفی (عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و معارف اسلامی)

چکیده

فقر از چالش های بنیادینی است که اندیشمندان، دولت مردان، نهادهای مدنی و بین¬المللی را به خود سرگرم کرده است. مقوله ناخوشایند فقر در گذر روزگار از دغدغه های اصلی انسان بوده وتاریخ را به آوردگاه پیکار انسان با این پدیده ناگوار بدل ساخته است.

در ادیان توحیدی و در پیام های پیامبران ابراهیمی بخشی پایه از آموزه¬ها به زدودن این پدیده پلید اختصاص یافته است. در قرآن کریم شمار آیاتی که به موضوع فقر، به گونه¬های مختلف پرداخته، در خور نگرش است. دراین جا به شماری آیات در صورت¬بندیی منطقی پرداخته می¬شود. نخست خاستگاه، زمینه¬ها و عوامل پیدایش، سپس فرایندهای گسترش و فراگیری، آن پس پیامدهای فقر و سرانجام شیوه های نبرد قرآن با این ناهنجاری ویرانگر، واکاوی می¬شود.

درآمد

امروز در سایه گسترش دانش های اجتماعی و پیدایش نهاد های مردمی، فقر بیشتر از نگاه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کاوش می¬شود. دین باوران با این پدیده ناگوار بشری، به گونه¬هایی رو به رو هستند؛ از یک سو، کمبودهای زندگی، جهان¬بینی و هستی شناسی و در پیوند با رازهای آفرینش و در چالش با حکمت و قدرت خدا، باور باورمندان را به چالش می کشد، از سویی در آموزه¬های شریعت، گزاره¬هایی بر زدودن چهره های گوناگون فقر از فرد و جامعه مانند: انفاق، احسان، صدقه، زکات و کفاره، یافت می شود و از سوی دیگر در اخلاق دینی، خوی نبرد با نمادهای فقر از ویژگی های والای انسانی به کار رفته است.

در سنت دینی که تفسیر کتاب خدا را در خود نهفته دارد، با سخنان و منش هایی روبه روییم که نبرد با فقر را در سرلوحه گفتار و کردار بزرگان دین قرار می¬دهد. آن چه در قرآن کریم، می¬توان یافت، رویکرد جدی به فقر از دریچه¬های گوناگون است که مایه ژرفا بخشیدن به رهیافت باورمندان به متن وحیانی در این زمینه است. هرچند در چشم انداز کتاب خدا بیشتر نگاهی از درون و از دریچه معنا به این مفهوم بازتاب یافته است ولی به هیچ روی از روی¬کرد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و در یک سخن انسانی به خاستگاه، سرشت، گسترش، پیامدها و شیوه¬های نبرد با فقر تهی نیست بلکه با شمار بسیاری آیات رو به رو می شویم که نگرش انسانی به فقر را در متن نگاه های معنوی و جهان شناختی در آن ها، نشان می دهد.

معناشناسی فقر

واژه فقر در قرآن کریم، یک بار به کار رفته ولی مشتقات آن به ده ها آیه سر می¬زند و واژگان هم معنای آن چونان حصر، حاجت و عسرت به صدها نمونه می رسد.

در ادب عربی فقر به معانی زیر آمده است:

جوهری می¬نویسد: ابن سكيت گوید: فقیر کسی است که از زندگی بهره ای دارد‏. و مسکین کسی است که چیزی ندارد. و أصمعى گوید: حال فقیر از مسکین بهتر است. ابن أعرابىّ گوید: فَقِيرُ و مسکین همسان¬انند.

قاموس قرآن می¬نویسد:

فقر: حاجت. فَقِير: حاجتمند. احتياج را از آن روی فقر گفته‏اند كه آن به منزله شكسته شدن فقار ظهر (ستون فقرات) است در تعذّر رسيدن به مراد. حاجت يك دفعه به معنى نادارى و بى‏چيزى است مثل‏ «وَ مَنْ كانَ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ»؛ «فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ».

به نظر مفسر نامدار، ابن عاشور: فقر نیاز شدید به ابزار زندگی است به دلیل کمبود آنها یا نداشتن چیزی در قبال معاوضه برای به دست آوردن این ابزار؛ کلمه فقر، مشتق از «فقار الظهر» است، به این دلیل که فقر، کمر فرد را می شکند. ناتوان را به منزله کسی قرار داده اند که توانا به انجام کمترین حرکتی نیست، زیرا کمر انسان و ستون فقرات او کانون حرکت است. از همین رو به مصیبت، فاقره و شکاننده کمر گفته اند.

سخن کوتاه آنکه فقر، کمبود، کاستی، نیازمندی و تنگنای زندگی است تا آن جا که کسی دچار سختی در برآوردن نیازهای روزانه زندگی شود. البته فقر در این نوشتار در عرصه اقتصادی به کار رفته، به ابعاد دیگر آن چون فقر فرهنگی، عقلانی، عاطفی و معنوی نظر ندارد.

خاستگاه فقر

دراین پژوهش، خاستگاه را درباره چشم انداز جایگاه فقر در دستگاه هستی، به کار می¬بریم که بر پایه باورهای دینی، جدا از بسترهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... سازکارهایی در جهان برپا است که در همه روزگاران و در نهاد انسان ها سرشته شده است. البته باید یادآوری کرد، به روشنی می¬توان دریافت در میان همه آیات هیچ موردی در ستایش فقر دیده نمی¬شود؛ هرچه هست در راه و شیوه های زدودن غبار فقر از جامعه و رسیدگی به نیازمندان است. در کتاب خدا فقر، کمبودی بنیادین در زندگی انسان است که در دستگاه آفرینش خاستگاهی ندارد، بلکه زاییده پیوند انسان با نیروهای درونی خویش و هم نیروهای بیرونی است که به نگرش، رفتار و روابط میان انسان¬ها هم برمی¬گردد.

خانه¬ای ویران¬تر از ویرانه دید

فقر را در خانه صاحبخانه دید

1. خاستگاه فقر شیطان است؛ در قرآن کریم، آشکارا وعده فقر را از سوی شیطان دانسته، می فرماید:

«الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللهُ واسِعٌ عَلِيمٌ» شيطان به شما وعده تنگدستى مى‏دهد، و به بدكارى وا مى‏دارد، و خدا از جانب خود آمرزش و فزونى به شما وعده مى‏دهد، كه خدا وسعت بخش و دانا است‏

بنابراین فقر پدیده ای است اهریمنی که در فهرست فریبکاری ها ودام هایی که شیطان برای گمراهی انسان گسترده است، جای می گیرد. البته این فریب تنها گروهی از انسان های سست باور را به کام خویش می کشد و همه انسان¬ها را فرا نمی گیرد چنان که در قرآن قلمرو قدرت نمایی شیطان هم، اندک، نشان داده شده است: «لَیس لَهُ سَلطانٌ عَلی الذینَ آمنُوا وَ عَلی رَبهِم یَتَوکلون». تو بر کسانی که گرویده و بر پروردگارشان تکیه کرده اند، چیرگی نداری.

2. ریشه فقر عملکرد انسان است. قرآن می¬فرماید:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» تباهی در دشت و دریا به آن چه دستان مردم به دست آورده اند، پدیدار شده تا به آنان(سزای) پاره ای از آن¬چه کرده¬اند، بچشاند، شاید برگردند.

فقر که فسادی بنیان کن است بخشی از تباهی ایی است که پیوسته به کارکرد انسان است و در دستگاه هستی پیوندی ریشه دار میان کردار انسان و ناگواری هایی که به بار می آورند. محمد حسین فضل الله در تفسیر خود آورده است که: این آیه بر نقش انسان در دشواری¬های سخت، بحران¬های پیچیده، بیماری‏ها، نبرد، ناامنی پافشاری می¬کند که کره زمین را در همه پایگاه های دریایی و خشکی عرصه تباهی امنیتی، اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و اندیشگی کرده که در پیوند طبیعی با جنب و جوش انسان در اداره کارها و جنبش زندگی پیرامونش است، زیرا سنت خدا در هستی می خواهد که انسان، خود چهره زندگی¬اش را در خط سلبی دگرگون سازد.

3. فقر نمایشگاه آزمون خدا درباره انسان است. گرچه فقر جایگاه گوهری در هستی ندارد اما وجود عارضی و مقطعی آن بستری برای آزمون انسان در برابر رهنمودهای خداوند است؛ چنان¬که پدیده فقر هر ازگاهی می¬تواند به دلایل گوناگون در زندگی انسان رخ بنماید اما همین دستاویزی برا ی به چالش کشیدن بردباری و خرد ورزی و هنرنمایی انسان در گذار از سنگلاخ های زندگی است و مایه شکوفایی ابعاد وجودی او است که توانایی های خداداد خدا را به نمایش بگذارد و توانایی خود در تبدیل چالش های زندگی به فرصت هایی برای ستایش نعمت های بی پایان پروردگار تبدیل کند. همانگونه که فقر ابزار آزمون حق است دارایی و ثروت هم می تواند وسیله راستی آزمایی انسان باشد چنان که قرآن، فرزندان و دارایی را فتنه یعنی ترازویی برای سنجش عیار ناب حقیقت انسان، به شمار می¬آورد.

مدرسی در تفسیر قرآن آورده است که:

در این آیه راز سختی¬هایی که بشر را می¬فشارد و هدف پرورشی از آن یافت می¬شود رازی که اگر انسان آن را در یابد و به سوی آن بکوشد نه تنها از آن زیان نبیند بلکه از آن بسیار سودمند هم خواهد شد چنان که خدا در سوره¬ اعراف آیه94 می فرماید:

«وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ: فالضراعة هي هدف البأساء و الضراء في الحياة، و البأساء حسبما يبدو لي: كل سوء يصيب البشر بأيديهم كالحروب، و الفقر الناشئ من وضع اجتماعي سيء، و الظلم و الإرهاب، بينما الضراء هي: الخسارات التي تصيب البشر بالطبيعة كالامراض و الضغط و ما أشبه؛ پس به کرنش درآوردن انسان، هدف سختی و تنگدستی در زندگی است چنان که به نظر می رسد بأساء هر بدی است که انسان به خویش بدان می رسد، و فقر برخاسته از نظام اجتماعی و ستم و ایجاد ناامنی است چنان که ضراء زیان هایی است مانند بیماری ها، فشار و همانند آن-که انسان دچارش می شود.

قصه¬ای جزعجز و استیصال نه

نامی از هستی به جز اطلال نه

ریشه های پیدایش فقر

نگرش قرآن کریم به پدیده فقر را نمی توان تنها با رهیافتی الاهیاتی بازتاب داد بلکه در کتاب خدا، به ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی فقر آن سان که هریک می تواند زمینه ای در درون فرد یا در متن جامعه باشد، پرداخته شده است.

1. بی پروایی: در قرآن به پیوند پارسایی با رونق زندگی در زمینه های گوناگون به ویژه قلمرو اقتصادی، پرداخته شده است چنان که پایش همگانی در کاربست نعمت های خدا مایه ریزش برکات از هر سوی جهان و بی پروایی و دروغ انگاشتن پیامبران خدا، مایه گرفتاری و دامنگیرشدن سختی ها و بحران هایی است که انسان ها خود نهالش را کاشته اند.

قرآن می فرماید:

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» : و اگر مردم آن شهرها كه به عذاب گرفتار شدند، ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند، به يقين از آسمان و زمين بركت‏هايى بر آنان مى‏گشوديم، ولى پيامبران و آيات ما را دروغ انگاشتند، ما نيز آنان را به‏عذابى كه نمود گناهانشان بود گرفتار ساختيم.

آیات پیشین به بنیادی فراگیر پرداخته است که در گذر روزگاران بر انسان ها فرمان رانده است، و آن دچار شدن مردمان به تنگدستی و سختی است که خدا آن را زمینه¬ای برای فروتنی¬شان کرده است و این البته یا برای آزمودن یا سزای کارهایی است که انجام داده است:

و ما در هيچ شهرى پيامبرى نفرستاديم مگر اين‏كه مردم آن‏جا را به سختى و گزند دچار كرديم، باشد كه آنان در برابر خدا فروتنى كنند.

پس چون به راه راست نيامدند، به جاى سختى، آسايش آورديم تا اين‏كه فزونى يافتند (اموال و افرادشان بسيار شد) گفتند: سختى‏ها و آسايش‏ها بازى روزگار است نه آزمون الهى؛ به پدران ما نيز گزند و مايه سرور (رفاه و آسايش) رسيده است. پس ناگهان آنان را به عذاب فروگرفتيم در حالى‏كه آن را تصور نمى‏كردند.

بی گمان، باورمندی درست و گرایش به خدا و پرواپیشگی به معنای ژرف و گسترده آن در قرآن و سنت، از بنیادی ترین بسترهای فقرزدایی و ریزش برکت های خدا از آسمان و زمین است و اسراف، تبذیر و رهروی راه شیطان در رفتار اقتصادی، زاینده فقر و ریشه بسیاری از تباهی های اقتصادی است.

این ره و رسم قدیم فلک است

که توانگر ز تهیدست برید

2. بغی و سرکشی: خوی سرکشی و گردن فرازی که مرزهای عدل و انصاف را در می نوردد، همواره سدی بازدارنده از ایجاد تعادل در جامعه است؛ چندان که گروهی فراتر از اندازه و شایستگی خویش به دست اندازی به منافع دیگران می پردازند و در این میان گروهی دچار تنگنای زندگی می شوند؛ خدا چنین کسانی را به هیچ روی دوست ندارد: «إِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ». در قرآن کریم، قارون نماد انسان خودسر و مرزناشناسی است که با خودخواهی، عرصه زندگی را بردیگران تنگ می کند و ماندگاری خود را درگرو پایمال کردن حقوق دیگران می داند. قرآن در پیامی حکیمانه هشدار می دهد که هم سهم خود از زندگی را بردارید و هم سویه احسان را از کف ندهد:

«إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ (76) وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللهُ إِلَيْكَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ»: همانا قارون از قوم موسى و از طايفه بنى اسرائيل بود كه به ناحق سلطه‏جويى مى‏كرد و در پى بيدادگرى عليه آنان بود، و ما از گنج‏ها چندان به او داديم كه حمل كليدهاى آنها حتى بر گروهى نيرومند، گران بود؛ آن‏گاه كه مردم طايفه‏اش به او گفتند: به اين دارايى‏ها مسرور و سرمست مباش كه خداوند شادمانان سرمست را دوست ندارد. با اين ثروتى كه خداوند به تو ارزانى كرده است، در پى دستيابى به سراى آخرت باش و براى آبادانى آن بكوش، و بدان كه بهره واقعى انسان از دنيا آن چيزى است كه براى آخرت او سودمند باشد؛ پس مبادا با ترك انفاق بهره واقعى خود را از ثروت دنيا از كف بدهى! از سر احسان و نيكوكارى انفاق كن؛ همان‏گونه كه خداوند به تو نيكى كرده و بى‏آن‏كه بر او حقى داشته باشى به تو عطا فرموده است. هرگز اين ثروت و شوكت را وسيله فسادجويى در زمين قرار مده، چراكه خداوند فسادگران را دوست ندارد.

قارون در پاسخ مردمش گفت: ثروتى كه به من داده شده در نتيجه دانشى است كه خود دارم. من راه‏هاى به‏دست آوردن ثروت را به خوبى مى‏دانم؛ پس دارايى‏هاى من حق مسلّم من است، نه آن‏كه بخششى از سوى خدا باشد. آيا قارون نمى‏دانست كه خداوند از ميان نسل‏هايى كه پيش از او بودند كسانى را بر اثر گناهانشان نابود كرد كه از او قوى‏تر بودند و اندوخته‏هايى افزون‏تر داشتند؟

سنت الهى بر اين است كه از مجرمان درباره گناهانشان پرسش نمى‏شود و براى عذرخواهى مهلت نمى‏يابند. قارون غرق در زينت و زيور خود در ميان قومش حضور يافت. كسانى كه خواهان زندگانى دنيا بودند و از آخرت و پاداش‏هاى آن بى‏خبر بودند، گفتند: اى كاش ما نيز مانند آنچه به قارون داده شده است مى‏داشتيم؛ راستى او از خوشبختى بهره‏اى فراوان دارد.

و كسانى كه از دانش برخوردار شده بودند، به جاهلان گفتند: واى بر شما؛ پاداش الهى براى كسى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده بهتر از همه ثروت و مكنتى است كه او دارد. اين حقيقت را جز به شكيبايان نمى‏توان فهماند.

سرانجام، طغيان او سبب شد كه ما زمين را بشكافيم و او و خانه‏اش را در آن نهان سازيم. در آن حال، او جز خدا هيچ گروهى نداشت كه بتوانند ياريش دهند و از عذاب رهايى‏اش بخشند، و خود نيز از كسانى نبود كه بتواند از خويشتن دفاع كند. او دريافت كه نمى‏تواند از خدا بى‏نياز باشد، و براى دستيابى به خيرها و دفع ناگوارى‏ها، نيرو و نبوغ علمى كافى نيست.

3. برتری جویی و خودخواهی: برتری جویی، با به هم زدن تعادل جامعه و بهره کشی از مردم برای رسیدن به جایگاه های برتر دنیایی، از ریشه های فقر بیشتر مردم است که در قرآن، نمادی نمایان یافته است واین پدیده در رفتار و کردار فرعون برجسته شده است.چنان که در قرآن آمده است که این کسان و گروه ها در آخرت جایگاهی ندارند: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَ لاَ فَسَاداً». بر این پایه سازکار دستگاه فرعون در بهره کشی از مردم به روشنی بازتاب یافته است: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيِي نِساءَهُمْ إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»؛ درباره¬ی «إِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ»، مدرسی در تفسیر خود آورده است: قرآن فساد را در سه زمینه تفرقه و درنتیجه آن، فروپاشی هویت یکپارچه اجتماعی، چیرگی بر جان های بی گناه و بهره گیری نادرست از توانایی های انسانی می¬داند. و این سنت سرنوشت است که فرعون بیاید و همه این ابزارهای نادرست (تباه سازی جامعه با پراکندنش، برباد دادن آرامش و امنیت و نابود سازی بنیان های اقتصادی) را در استوار سازی دستگاه خود به کار گیرد؛

رژیم فرعونی در قرآن کریم چهره واقعی دستگاه خودکامه ای است که آئین و اندیشه را درکام خودکامگی فرو برده با برتری جویی جامعه را به بخش های ناهمساز تقسیم کرده، خواست سیری ناپذیر خویش را با نگاهداشت این ساختار کشنده، بر همه چیز و همه کس برتری می بخشد. در تفسیرنمونه، این ساختار به خوبی نشان داده می شود: آرى فرعون مخصوصا مردم مصر را به دو گروه مشخص تقسيم كرد:" قبطيان" كه بوميان آن سرزمين بودند، و تمام وسائل رفاهى و كاخها و ثروتها و پستهاى حكومت در اختيار آنان بود. و" سبطيان" يعنى مهاجران بنى اسرائيل كه به صورت بردگان و غلامان و كنيزان در چنگال آنها گرفتار بودند. فقر و محروميت، سراسر وجودشان را فرا گرفته بود و سخت‏ترين كارها بر دوش آنها بود، بى‏آنكه بهره‏اى داشته باشند (و تعبير به اهل در باره هر دو گروه به خاطر آن است كه بنى اسرائيل مدتها ساكن آن سرزمين بودند و به راستى اهل آن شده بودند). هنگامى كه مى‏شنويم بعضى از فراعنه مصر براى ساختن يك قبر براى خود (هرم معروف" خوفو" كه در نزديكى پايتخت مصر قاهره قرار دارد) يكصد هزار برده را در طول بيست سال به كار مى‏گيرد و هزاران نفر از آنها را در اين ماجرا به ضرب شلاق يا از فشار كار به قتل مى‏رسانند بايد حديث مفصل را از اين مجمل بخوانيم!.

4. ناسپاسی: یکی از ریشه¬های فقر، ناسپاسی در برابر نعمت های خدادی است، ناسپاسی در قالب به کاری گیری نادرست نعمت های خدا و تباه سازی فرصت¬ها، سرمایه¬ها و استعدادهای گوناگون طبیعی و انسانی است. قرآن سرزمینی را نمونه می¬آورد که به یمن فرمانروایی خوب و همراهی مردمان، در هر زمینه¬ای از زندگی، برخوردار بوده در آرامش و رفاه به سر می بردند و پس از چندی در پی ناسپاسی مردم و ارج ننهادن به نعمت های خداداد،دچار تیره روزی، تنگدستی و سرانجام فروپاشی شده است:

«وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللهِ فَأَذاقَهَا اللهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ» این نمونه ای است که خدا برای نشان دادن ویژگی های سرزمینی که از همه نعمت های زندگی برخوردار بود و با گسیل پیامبری، آن را به کمال رسانده بود ولی در پی ناسپاسی نعمت های خدا و دروغ انگاشتن پیامبر و نعمت شان به نقمت تبدیل شد.

5. بخل و خود توانگر¬¬بینی: در قرآن کریم پیکار با پندارهای نادرست و گسسته از واقعیت ها در جاهای گوناگونی به نمایش درآمده است، گویی بسیار از دشورای کار انسان در همین پندارهای نادرست چکیده می شود. خودبینی، خود برتر بینی، خود بزرگ بینی و خودتوانگربینی در اوج درماندگی و نیازمندی، از پدیده هایی است که توانسته تخم فقر را در میان انسان ها بکارد. هنگامی که کسانی بی توجه به حقوق جامعه همه چیز را ویژه خود می¬خواهند، فقر سر بر می-آورد و انسان¬های کم¬توان را به کام خود فرو می برد قرآن می‏فرماید:

امّا آنكه بخشش كند و پرهيزگارى ورزد، و آن وعده نيكوترين (بهشت) را راست بشمارد. زودا كه او را در راه (خير و) آسانى قرار دهيم. و اما آنكه تنگ‏چشمى كند و بى‏نيازى نشان دهد، و وعده نيكوترين (بهشت) را دروغ شمرد، زودا كه او را در راه سختى قرار دهيم.

پیامدهای فقر

پیامدهای فقر چندان دگرگون ساز است که تنها همین مولفه می تواند چهره زندگی گیتی را از درون و برون دگرگون سازد. جهان امروز باهمه پیشرفت های علمی و صنعتی و دستیابی بسیاری از مردم به رفاه و زندگی همراه با آسایش و آرامش، از همین رو است که تنگدستی گروهی از مردم در گوشه هایی از جهان، پدیده یا بحران فقر و پیامدهای گریزناپذیر خواسته یا ناخواسته آن، در کانون راهبردهای کشور های بزرگ و کوچک و نهاد های ملی و بین المللی، جا گرفته است.

فقر می¬بارد همی زین سقف و بام

نه حلال است اندر اینجا نه حرام

1. فحشا: پاکی گوهر گرانبهایی است که باورمندان به خدای یگانه در پرتو پرستش و خودسازی به آن دست می یابند. گسترده پاکی دست و دل و زبان و دامن انسان است. پاک دلی در پرتو باور های درست و استوار، زان پس، بینش ژرف و منش والا به دست می آِید. این دستاورد بزرگ که انسان را در برابر بسیاری از گناهان رفتاری، بیمه می¬سازد، با پیدایش تنگدستی دستخوش آسیب می‏شود. از این رو محمد جواد بلاغی ذیل آیه: «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ» می-نویسد: گروهی از تنگدستان، کسانی¬اند که به رغم نیازمندی بسیار، خود را با پاکدامنی به رنج می¬افکنند زیرا فقر گاهی رفته رفته بر ملکه عفت چیره می¬شود اما اگر همراه با پاکی و خودسازی باشد، پاکی بیشتر چیره می¬شود0

از این تحلیل تفسیری به دست می¬آِید که فقر دامنگیر، پاکدامنی را به چالش می¬کشد و تنها اندکی از انسان های وارسته توان ایستادگی در برابر آلودگی های جنسی پیدا می کنند. سرانجام بیشتر افراد جامعه به دنبال فقراقتصادی در معرض آسیب های جنسی و آسیب دیدن گوهر عفت قرار می گیرند و برای این کار و پاس داشت پاکدامنی باید از پیدایش و گسترش فقر پیشگیری کرد. سرنوشت جامعه های فلاکت زده که پرده عفت عمومی درآن ها گسسته و زمینه بیماری های گوناگون جنسی را فراهم کرده و جهان را با بحران های بزرگی روبه رو کرده، پیش روی همگان است.

2. بی مهری وخشونت: دردو آیه از قرآن کریم در آیه 151 سورۀ انعام، آشکارا مومنان را از کشتن فرزندانشان از تنگدستی و بیم از تهیدستی باز داشته است، گویی کشتن فرزند که خشونت آشکار و بی رحمانه انسان است زاییده تنگنای زندگی است واین واقعیت تلخی است که درروزگار نزول قرآن بوده است:

«قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون‏»: بگو بياييد، من آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده است براى شما مى‏خوانم و آن اين‏كه چيزى را شريك او قرار مدهيد و به پدر و مادر خود نيكى كنيد و فرزندانتان را در اثر تنگدستى مكشيد، زيرا ماييم كه به شما و آنان روزى مى‏دهيم، و به كارهاى زشت چه آشكار آن و چه پنهانش نزديك نشويد، و انسانى را كه خدا كشتن او را حرام كرده است جز به حق مكشيد. اينهاست كه خدا شما را به آن سفارش كرده است، باشد كه دريابيد.

برای واکاوی این پیامد، به سخنی از امام علی هم می¬توان پرداخت که فرمود:

«یا بُنَّی إنّی اَخافُ عَلَیْکَ الفقرَ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنْهُ فَإنَّ الفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ داعیَةٌ لِلْمَقْت»ِ: فرزندم من از تنگدستی بر تو بیمناکم پس به خدا پناه ببر زیرا تهیدستی، کاستی در دین، سستی در خرد و انگیزاننده¬¬ی خشم است.

در این سخن ژرف، سه پیامد؛ آسیب مرامی و باورمندی، آسیب دیدگی خرد(پیامد عقلانی) و بحران عاطفی شناسایی شده است.

با بررسی پدیده فقر در قرآن کریم، افزون بر پیامدهای خواسته و ناخواسته معنوی و فردی فقر می¬توان میوه های تلخ همگانی فقر در زمینه های اقتصادی، سیاسی و اخلاقی و فرهنگی را نشان داد.

3. ناامنی و آشفتگی: ناامنی پیامد طبیعی فقراست، واقعیتی که امروز همگان با سراسر هستی خود می بینند چگونه جامعه های فلک زده در آتش ناامنی و آشوب می سوزند. قرآن در باره پیروان پیامبران می فرماید:

«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللهِ قَرِيبٌ»؛ . بلكه مى‏پنداريد بدون اينكه آنچه بر سر اقوام و ملل گذشته از مصائب درونى و برونى بيامد بر سر شما آيد داخل بهشت شويد؟ نه ممكن نيست شما نيز مانند آنها امتحان خواهيد شد آنها آن چنان آزمايش سختى شدند كه دچار تزلزل گشته حتى رسول و مؤمنين گفتند: پس نصرت خدا چه وقت است آن گاه به ايشان گفته شد: آگاه باشيد كه نصرت خدا نزديك است.

كلمه «بأساء» به معناى شدت و سختى است كه از خارج نفس آدمى به آدمى وارد مى‏شود، مانند گرفتاريهاى مالى، جاهى، خانوادگى و نداشتن امنيتى كه در زندگي¬اش به آن نيازمند است. «و اما ضراء» عبارت است از شدتى كه به جان و تن انسان مى‏رسد، مانند جراحت و قتل و مرض‏. سخنی بس شگرف است که رهروان پیامبران، در پی سختی ها و زیان ها دچار لرزش می شوند. بیهوده نیست که درآئین اسلام برای پایداری ایمان مردمان از پرداخت مالی به عنوان مولفه قلوبهم یادشده است و اینکه فقر دم دروازه کفر دانسته شده است.

هرکه با اهریمنان دمساز شد

در همه کردارشان انباز شد

نبرد ریشه ای قرآن با فقر

در قرآن کریم، شیوه های نبرد بافقر، بارویکردی ریشه¬ای و بنیادی دیده می شود. این شیوه ها را می توان در عرصه¬های اندیشگی، فرهنگی و اقتصادی، جستجو کرد.

1. دادگستری: فراگیرترین، دیرپاترین و سخت ترین راه نبرد با فقر، اجرای عدالت است. پیاده کردن عدالت آرمانی است که دربستر روش ها و راهبردهای گوناگون قابل دستیبانی پذیر است. در قرآن به نمونه های از این روش ها می توان دست یافت مانند آیاتی که در همه حال برپایی عدل در زمینه های گوناگون را از انسانها می خواهد چونان نکوهش سخت کم¬فروشی: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ». در قرآن کریم دوبار واژه ویل به کار رفته که در یکی از آبروی انسان سخن به میان آمده، «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» و دیگری از دارایی انسان، «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ»، این آیه با سرزنش کسانی که در دادوستد دچار کم فروشی و ستم بر دیگران می¬شوند، تندترین لحن را به کار برده و از همین رو خواسته است بنیاد نیرومند انصاف و دادگری در دادوستد میان انسان ها را با هشدار و نشان‏دادن سرنوشت تیره نابکاران، پی-افکند.

عدالت همه سویه، چتری است که در سایه آن گرد فقر از چهره جامعه زدوده می¬شود. قرض الحسنه، انفاق، صدقه، زکاه، خمس، احسان، هجرت و نمونه¬های دیگر که همگی کوشش هایی است برای برپایی عدل و پرکردن شکاف¬های طبقاتی و خلاء¬های اجتماعی و تحقق برابری در میان انسان ها و ابزاری برای جلوگیری از انباشت زیان بار ثروت در دست گروهی از انسان ها و برکنار ماندن گروهی دیگر. قرآن به روشنی هدف از توزیع فیئ میان مردم را نبرد با چرخش انحصاری ثروت در دست توانگران دانسته، و در سوره حشر(آیه7) می فرماید:

«ما أَفاءَ اللهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى فَلِلهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ شَدِيدُ الْعِقابِ»؛ آنچه خدا از اموال مردم آن آبادى‏ها، بدون پيكار مجاهدان، به پيامبرش بازگردانيد، سهمى از آن به خدا اختصاص دارد كه بايد در راه او هزينه شود، و سهمى از آن براى پيامبر و سهمى براى خويشاوندان او و يتيمان و مستمندان و در راه‏ماندگان است. اين تقسيم بدان‏جهت است كه اين اموال ميان توانگران شما دست‏به‏دست نگردد. آنچه را كه رسول خدا به شما پرداخت آن را بگيريد و آنچه شما را از آن بازداشت از آن دست بداريد و از خدا پروا كنيد و با پيامبر او مخالفت نكنيد كه خدا سخت‏كيفر است.

در این آیه پخش «فئ» در میان نیازمندان به روشنی برای پیشگیری از انحصار ثروت در دستان توانگران و ایجادشکاف های طبقاتی شمرده است.

2. پاس داشت حق نیازمندان در دارائی توانگران: در دو آیه قرآن کریم آشکارا به حق تهیدستان در دارایی های برخورداران پرداخته شده است که گویی افزون بر بایسته هایی چون خمس، زکات، کفاره و... آن چه از نعمت های خدا و امکانات جامعه در دست بخش های برخوردار جامعه است، به گونه ای در بردارنده بهره¬ای بایسته، از آن تنگدستانی است که به دلائل گوناگون دچار تنگنای زندگی می¬شوند. می‏توان این باور درست را در دو آیه از قرآن کریم در دو سوره مختلف مکی جستجو کرد:

«وَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ». این آیه در شمار چند آیه از این سوره است که ویژگی های پارسایان را بر می شمارد چنان که در چند آیه پیشتر می فرماید: پارسایان در باغ ها و چشمه هایی اند. به دنبال این آیه، درشمار ویژگی های آنان آیه بالا را می فرماید. در تفسیر من هدی القرآن آمده است: سائل همان است که آبروی خود را نزد تو می‏ریزد پس او را از خواهش خود هرچند اندک باشد دریغ مدار.

از آن پس به سخنانی از معصومان پرداخته می شود؛ از پیامبر گرامی، آمده است:

«لا تقطعوا على السائل مسألته، فلو¬لا أنّ المساكين يكذبون ما أفلح من ردّهم»؛ نیازمند را از خواستش جدا نسازید که اگر نیازمندان، دروغ نگویند، هرکس آنان را براند، رستگار نخواهد شد.

محروم کسی است که راه های دادوستد بر او تنگ شده و هر چه می¬کوشد نتواند زندگی خود را بهبود بخشد. از إمام الباقر آمده است:

«الْمَحْرُومِ: الرجل ليس بعقله بأس، و لا يبسط له في الرزق، و هو محارف»؛ محروم کسی است که در خردش کاستی نیست ولی روزی اش گسترده نیست و او تنگدست است.

پرسشی که می ماند اینست که: این حقی که در دارایی های پارسایان هست آیا زکات واجب است چنان که کسانی گفته اند یا حق دیگری است؟ پیداست که چیزی جز حق های شرعی است چون حقوق شرعی برهمه مردم نه تنها پرهیزگاران واجب است.

باید نیک نگریست که این دیدگاه تفسیری چالش¬پذیر است زیرا پارسایان ویژگی ای ندارند که از آن رو حقی ویژه ای بر آنان باشد؛ مگر این که گفته شود که آنان خود چنین حقی را برای دیگران در دارایی های خویش بایسته می¬دانند ولی همه این سخن درست نیست؛ اگر ریشه¬کنی فقر دستوری بنیادین است و این کار جز به باورداشت حق نهفته در درون ثروت توانگران انجام نمی‏شود. این دیدگاه با سخنی از امام علی بیشتر هم خوانی دارد که می¬فرماید:

«إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مَنَعَ بِهِ غَنِيٌّ وَ اللهُ تَعَالَى جَدُّهُ سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِكَ»: خداي پاك روزي درويشان را در 
ثروت ثروتمندان مقرّر فرموده است، پس فقيري گرسنه نمانَد جز آن كه ثروتمندي حقّ او را خورده است، و خداوند به خاطر اين كار توانگران را بازخواست خواهد كرد.

در باره درستی این اندیشه سخنان گهر باری دیگر از سوی پیشوایان پاک و راستین که سرمشق زندگی همگان وسرآمد روزگاران بوده اند، رسیده است.

در سوره معارج آیه های 24 و 25، که آن هم از سوره های مکی است، پس از نکوهش انسان ها که آزمندی درآنان سرشته است با جدا سازی نمازگزاران راستین، یکی از ویژگی های برجسته ایشان را پذیرش حق معلوم برای نیازمندان دانسته است:

«وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» سائل کسی است که نیاز خود به مردم آشکار می¬سازد و یاری می جوید خواه نیازمند باشد و خواه نباشد. بزرگواری نمازگزاران آنان را باز می دارد از این که انتظار بکشند که کسی به سوی شان دست نیاز دراز کند. این سرور شهیدان امام حسین است که چون در خانه اش زده شد کیسه ای از نقدینگی های بسیار به کسی داد و به او ننگریست بلکه دستش را از پشت در دراز کرد و بخشید.

خانه های آن کسانی می خورد در بیشتر

که به سائل می دهند از هرچه بهتر بیشتر

3. ازخود گذشتگی: از راه های نبرد با فقر پیش افکندن فقیران است و گذشت اخلاقی در قلمرو عمومی و برتری بخشیدن نیازهای دیگران، بر خواسته های خود، وارستگی و خودساختگی در کارهای همگانی.

«وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ آنان كسانى را كه از مكّه هجرت كرده و به ديار آنان روى آورده‏اند دوست مى‏دارند و از آنچه به مهاجران داده شده است در خود احساس نياز نمى‏كنند تا از بهره‏مندى آنان از غنايم و محروميت خود اندوهگين شوند، بلكه در استفاده از اموالشان، مهاجران را بر خود مقدم مى‏دارند، گرچه خودشان سخت نيازمند باشند. و هركس از بخل و از نفس خود مصون بماند و از بخشش اموال خود و از اين‏كه مالى در اختيار ديگران نهاده شود، دلتنگ نشود، آنانند سعادتمندان.

دراین آیه تابناک، به پایه¬ای اخلاقی در پیوند های همگانی پرداخته شده است که گروهی از مردم دیگران را برخود برتری بخشیده آنان را در برآوردن نیازهایشان پیش افکنده، با آن که خود سخت نیازمندند و این منش برخاسته از خود ساختگی و پایش درونی است که بی آن¬که کمترین ناخرسندی در دل پیدا کنند، با مهار آزمندی¬ها، خود را از وابستگی به کالای کم ارج دنیایی می رهانند و در این وهله در شمار رستگاران می نشینند.

به راستی اگر چنین فرهنگ، بینش و منشی در میان جامعه، گسترش یابد چه جایی برای پیدایش تنگنای زندگی برای کسی می‏ماند. چنین ویژگی آسان پدید نمی آید ولی با آموزش، بالابردن جایگاه انسانی و والایی های اخلاقی از سوی دانایان دردمند، کنشگران آگاه و باورمندان راستین به آموزه¬های و حیانی، بستری فراهم می¬آورد که گرچه آهسته آهسته ولی پیوسته و ماندگار ریشه های تنگدستی و پیامدهای آن را می خشکاند.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org