Loading...
error_text
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: کتابخانه فارسی
اندازه قلم
۱  ۲  ۳ 
بارگزاری مجدد   
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی :: نقد دلیل اهل بدعت بودن مخالفین

نقد دلیل اهل بدعت بودن مخالفین

1) آنچه که ایشان در تعریف مؤمن آورده‌اند، مستلزم جواز غیبت سایر شیعیان؛ مثل زیدیه و اسماعیلیه و فطحیه و واقفیه و... می‌شود و حال آن‌که بسیاری از بزرگان حدیث ـ که به هر دلیلی حدیث آنها پذیرفته است ـ در میان این عده قرار گرفته‌اند.

2) ما هیچ دلیلی مبنی بر جواز لعن و تبرّی از مخالفین، صرفاً برای مخالف بودن نیافتیم و کاش ایشان به مدرک آن تصریح می‌فرمودند. آری، آنچه در روایات آمده وجوب برائت جُستن از دشمنان اهل بیت(ع) است و در زیارات هم لعن بر ظالمین اهل بیت(ع) و غاصبین حق ایشان وارد شده است: «اللهم العن أوّل ظالم ظلم حقّ محمّد وآل محمّد(ص) و آخر تابع له علی ذلک، اللّهم العنهم جمیعاً».

پس این دسته از روایات و زیارات شامل ظالمین به اهل بیت(ع) و غاصبین حق آنها و دشمنان و مبغضان آن بزرگان و بزرگواران می‌شود و حال آنکه اگر به چشم انصاف دیده شود بیشتر این مخالفین مشمول این روایات و زیارات نمی‌شوند؛ چرا که اینها نه دشمن و نه مبغض و نه غاصب حقّ ائمّه اطهار(ع) هستند، بلکه در بسیاری از موارد محبّ اهل بیت(ع) نیز هستند و در باب عقیده، جاهل قاصر به شمار می‌آیند، کما این‌که قبلاً بحث آن گذشت.

3) آنچه در عدم تمامیت استدلال به ناصبی بودن مخالفین روشن شد.

4) عوام از مخالفین و بعضی از عالمان آنها واقعاً اهل بدعت نیستند تا مشمول احکام اهل بدعت ـ تصریح شده در روایت داود بن سرحان از امام صادق(ع) ـ شوند.

امام صادق(ع) فرموده است که رسول خدا(ص) می‌فرماید:

‌إذا رأیتم أهل الریب والبدع من بعدي فأظهروا البرائة منهم وأکثروا من سبّهم والقول فیهم والوقیعة وباهتوهم کیلا یطمعوا في الفساد في الإسلام ویحذرهم الناس ولایتعلّمون من بدعهم، یکتب الله لکم بذلک الحسنات ویرفع لکم به الدرجات في الآخرة؛[1]

هر گاه پس از من اهل ریب و بدعت را دیدید، بیزاری خود را از آنها آشکار کنید، و بسیار به آنها دشنام دهید و در‌باره آنها بد بگویید و آنها را مبهوت کنید که نتوانند به فساد در اسلام طمع کنند و در نتیجه مردم از آنها دوری کنند و بدعت‌های آنها را یاد نگیرند و خداوند در برابر این کار برای شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد.

چرا ما عوامِ از مخالفین و بعضی از عالمان آنها را اهل بدعت نمی‌دانیم؟

بدعت عبارت است از «إدخال ما لیس فی الدین فی الدین»؛ یعنی داخل کردن چیزی در دین که در دین نبوده و یا جزئیت آن در دین مشکوک است». بنابراین اگرچه پدیدآورندگان و غاصبان اصلی و حامیان آنها در زمان خود که دانسته و عالمانه و عامدانه موجب تغییر در دین شده‌اند، اهل بدعت هستند؛ اما آیا سایر مخالفینِ پس از آنها که با جهل قصوری از آنان پیروی کرده اهل بدعت هستند؟ کسانی که حتی به ذهن‌شان هم خطور نمی‌کند که این اعتقاد و عمل آنها داخل کردن چیزی در دین است که آن چیز در دین نیست!

علاوه بر این، طبق آنچه در روایت فوق آمده، دلیل اصلی بدگویی کردن نسبت به اهل بدعت، مبارزه با آنها و عدم ترویج افکار و شبهه‌ها و فسادهای ناشی از آن است و در این صورت هیچ ربطی به غیبت نخواهد داشت؛ چرا که غیبت برخاسته از حسد، حقد، کینه و سایر رذایل اخلاقی است و در دو جهت کاملاً متفاوت با آن قرار گرفته است. و فعل امر «باهتوم» در روایت امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) از ریشه «بهت» به معنای مبهوت ساختن است؛ یعنی باید با کسانی که بدعت‌گذار هستند به قدری با قوّت و استدلال و محکم و قاطع بحث نمود که متحیّر و مهبوت شوند و از پاسخ دادن ناتوان گردند.

چنانچه مرحوم مجلسی فرموده است: «والظاهر أنّ المدار بالمباهتة: إلزامهم بالحجج القاطعة وجعلهم متحیّرین لایحیّرون جواباً، کما قال تعالی: ﴿ فَبُهِتَ الَّذِي کَفَرَ﴾[2].[3]

همان طور که این روش با منطق استدلالی اسلام سازگارتر است، به همان میزان بدگویی، غیبت و بهتان با روح اسلام ـ گرچه در مقام تقابل و رویایی با مخالفان ـ ناسازگارتر است.

5) انکار، غیر از عدم قبول است؛ زیرا عدم پذیرش مطلب حقی با علم به حقانیت آن را انکار می‌گویند. به طور مثال، آن شخص عالم در زمان امام کاظم(ع) می‌دانست امامت بعد از حضرت موسی بن جعفر(ع) به امام رضا(ع) منتقل می‌شود؛ ولی طمع در مال دنیا و حرص و مال‌اندوزی و حبّ جاه و مقام مانع از پذیرش آن شد و با علم به حقانیت و امامت امام رضا(ع) منکر آن شد که در این ‌صورت، این انکار و این جحد موجب کفر می‌شود. ولی بحث ما در مخالفین و غیر مؤمنینی است که از روی جهل و قصور به اعتقاداتشان پایبندند، نه آنهایی که با علم و عامداً مخالفت می‌کنند.

6) همان‌طور که قبلاً گذشت، کفر در اینجا در مقابل اسلام قرار نگرفته، بلکه کفر در برابر ایمان، به معنای عدم وصول به مراتب کامل آن است.

همچنین استشهاد ایشان به عبارت «من وحّده قبل عنکم» و نتیجه‌گیری شرک به عکس نقیض این قضیه، ناتمام است؛ به دلیل این‌که شرک غیر از عدم توحید است؛ شرکی که در قرآن ظلمی بزرگ معرفی شده و شرکی که هر گناهی جز آن بخشوده می‌شود، مقصود نیست؛ بلکه در اینجا به این معناست که اگر کسی تعلیم توحید را از ائمه نپذیرفت به مدارج تام و تمام و کامل توحید نخواهد رسید و این معنایی غیر از قائل شدن شریک برای خداست.

7) استدلال ایشان به کفر مخالفین به آن روایتی که بر عدم وجوب قضای نماز فرد مستبصر دلالت می‌کرد، شاید از دیگر دلایل ایشان سست‌تر باشد؛ چرا که در این روایت هیچ چیزی که اشاره‌ای به کفر آنها کرده باشد، یافت نمی‌شود و عدم وجوب قضای نماز مبنی بر جاهل قاصر بودن مخالفین است نه به دلیل کفرشان.

---------

[1]. وسائل الشیعة 16: 267، کتاب الأمر بالمعروف، أبواب جهاد النفس، باب 39، حدیث1.

[2]. سوره بقره، آیه 258.

[3]. مرآة العقول 11: 81.

عنوان بعدیعنوان قبلی




کلیه حقوق این اثر متعلق به پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی صانعی می باشد.
منبع: http://saanei.org